منصور امان
شُمارش معکوس برای پیامدهای حملات تروریستی اخیر
با دُوُمین حمله به نفتکشها، ویژگی انفجاری بُحران سیاست خارجی رژیم ج.ا کمی بیشتر از پیش تقویت شده است. رویدادهای چند هفته اخیر به روشنی گُنجایش خطرناک این سیاست را در برابر چشم همگان به تصویر کشیده و به نگرانی پیرامون ادامه مسیری که در حال پیمودن است، سرچشمه واقعی تری بخشیده است.
در رفتار حاکمان کشور هیچ نشانه ای از عقلانیت به چشم نمی خورد؛ آنها در پس توهُمات و محاسبات غلط خود سنگر گرفته اند و از این روزنه کور به سوی جهان پیرامون خود شلیک می کنند. بیش از یک سوم نفت مصرفی جهان از خلیجهای فارس و عُمان عُبور می کند و قطع آن برای کشورهای صنعتی و همچنین صادرکنندگانش فاجعه بار خواهد بود و از همین زاویه نیز تهدیدی علیه امنیت ملی و منافع استراتژیک آنها به حساب آورده خواهد شد.
ناگفته پیداست که برای تضمین ادامه تبادُل انرژی و سرمایه، طرفهای دارای منافع از توسُل به زور نیز پروایی نخواهند داشت. استفاده از این ابزار به ویژه علیه رژیمی که حوزه های مورد اختلاف دیگری نیز با آن وجود دارد و به مُوازات بُحران اخیر، کانونهای فعال تنش دیگری را سرپرستی و اداره می کند، به مراتب با موانع سیاسی و بین المللی کوتاه تری روبرو خواهد بود.
در حجم ماده انفجاری حملات به نفتکشها، فرار به جلو بلاهت بار رهبران و پایوران ج.ا تغییری نمی دهد. تئوری توطئه آنها و بالا انداختن ابرو به نشانه پُرسش، بیشتر شبیه قایم باشک بازی در میدانی است که چشم هیچ حریفی بسته نیست. این ژست نه می تواند سیاست اعلام شده و رسمی ج.ا در باره “بستن تنگه هُرمُز و تنگه های دیگر” را بپوشاند و نه توانایی دور کردن خسارات سنگین و ویرانگرانه پیامدهای تحریکات نظامی را از کشور و مردُم ایران دارد.
آتش افروزیهای ارتکابی رژیم ولایت فقیه در ماه گذشته و این ماه، از شدت و دامنه کافی برای تاثیرگذاری بر قواعدی که تا این نُقطه بر بازی حُکمفرما بوده اند، برخوردار است. این امر اما نه در جهت مطلوب رژیم مُلاها، بلکه برعکس آن صورت خواهد گرفت؛ بدین گونه که سیاست “فشار حداکثری” آمریکا که ویژگی چیره آن را کاربُرد قُدرت اقتصادی تشکیل می دهد، عُنصر قُدرت نظامی را نیز به مثابه مُکمل به خود پیوست خواهد کرد.
از هنگامی که پُرسش پیرامون عامل حمله های تروریستی اخیر به سطح آمده است، شُمارش معکوس برای ظُهور پیامدهایش نیز آغاز گردیده.