به گفته مقامات آلمانی پناهجویانی که از ایران و ترکیه به آلمان مهاجرت کردند بیشتر از پناهجویان سوری و عراقی تحصیلات دانشگاهی داشتند. کارشناسان هشدار دادند که مهاجرت نخبگان و فرار مغزها اقتصاد این کشورها را تضعیف میکند.
علت افزایش مهاجرت ایرانیان تحصیل کرده به آلمان چه می تواند باشد؟
فرار و مهاجرت ایرانیان از جمله با بدتر شدن مناسبات حکومت اسلامی ایران با غرب ارتباط دارد. شکنجه، اذیت و آزار و همچنین محدودیت آزادیهای دینی و مذهبی اقلیتها به مهاجرت ایرانیان دامن زده است.
آمار فرار مغزها از ایران در یک سال؛ فاجعه
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: قائم مقام دانشگاه علوم پزشکی همدان پدیده فرار مغزها از کشور را فاجعهبار دانست و گفت: خروج ۱۸۰ هزار نفر از دانشآموختگان کشور در سال ۱۳۹۴ و مهاجرت به دیگر کشورها از جمله کانادا برابر است با مجموع درآمد نفت که فاجعهای برای کشور است.
دکتر رشید حیدری مقدم در هیجدهمین جشنواره پژوهش و فنآوری این دانشگاه و در جمع اساتید و پژوهشگران افزود: بدترین اتفاق در پدیده فرار مغزها فرار ژن از کشور است که به احتمال زیاد کشور در دهه آینده با پدیده پایین آمدن آیکیو یا فکر خلاق و نوآور مواجه خواهد شد.
آژیر قرمز وطنبهدوشی
چرا ۱/۵میلیون ایرانی در صف ترک وطن ایستادهاند؟
روزنامه بهار: «یک و نیم میلیون ایرانی در صف مهاجرت به استرالیا و کانادا هستند که این عدد ترسناکی است. خروج نیروهای کارشناسی و ورزیده به اقتصاد ملی آسیب میزند و یکی از دلایل تهیدست شدن ایرانیان، مهاجرت نیروهای نخبه است.» این اظهارات یک تحلیلگر ارشد مسائل اقتصادی و مشاور وزیر راه و شهرسازی است. حسین عبده تبریزی نسبتی میان مهاجرت، خروج سرمایه و نیروی کار و فقر در ایران برقرار کرده است بهطوریکه بررسیهای آماری نشان میدهد فقر در کشور ما در یک دهه اخیر افزایش قابل توجهی داشته است و عمده دلیل این اتفاق به رویکرد نادرست دولتهای نهم و دهم در اقتصاد بر میگردد که باعث شد اقتصاد کشور به لبه پرتگاه برود. تحریمها و سیاستهای نادرست اتخاذ شده در دولتهای نهم و دهم وضعیتی را به وجود آورد که باعث شد شکاف عمدهای میان درآمد و هزینه شهروندان ایجاد شود. این اتفاق بهگونهای علت و معلول تمایل به مهاجرت ایرانیان به کشورهای دیگر برای کار و سرمایهگذاری است؛ اتفاقی که خود باعث میشود فقر در کشور عمیق شده و توسعه به تعویق بیفتد.
***
فقری که دلیل مهاجرت است
چند روز پیش حسین عبده تبریزی در میز گرد «صلح، اقتصاد و چالش فقر» در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران گفته بود: درحال حاضر پولی درایران نیست که امیدوار باشیم به رشد مثبت سرمایه گذاری منجر ميشود علاوه براین یکی یگر از دلایل گسترده ترشدن فقر در برخی از کشورها رشد افراطی گری است که امیدواریم این پدیده در ایران گسترش پیدا نکند. یکی از دلایل کندشدن جریان گردش سرمایه وجود ۲.۵ میلیون واحد مسکونی است که ارزش آنها به قیت بازار ۱۷۰ میلیارددلار است. کدام سیاستها بود که راه رابرای سرمایهگذاری دراین بخش درشرایط کاهش قدرت خرید جامعه هموار ميکرد. فسادی که در داستان میان سازندگان و نهادهای مدیریت شهری رخ ميداد و سازندگان را مجبور ميکرد تراکم خریداری کنند را باید پیگیری کرد. برپایه کدام سیاست بود که خانه سازان خانههاي ۱۵ سال ساخت را تخریب کردند تا به جای خانه سه طبقه خانه ۶ طبقه بسازند. چگونه است که سازمان مالیاتی نتوانست ازکسانی که سودهاي بزرگ از بخش مسکن بردند مالیات بگیرد. درشرایطی که ایران به هردلار ی که دربخش مسکن به خواب رفته است نیازدارد و نميتواند ازآنها استفاده کند این طبیعی است که فقر در ایران گسترش یابد.» وی در ادامه توضیح داد: «کاهش ارزش پول ملی در ایران موجب گسترش شمار فقیران شده است، با توجه به اینکه خروج سرمایه درایران روند فزاینده دارد اگر دلار را ارزان نگه داریم به سود ثروتمندان و به زیان تهیدستان عمل کرده ایم. نباید درباره سیاستهاي اقتصادی دولتها اغراق کرد و گونه ای حرف زد که سیاستهای اجتماعی، سیاست خارجی و سیاست درایران در گسترش نابرابری به محاق بروند. دولت درایران نهادی نیست که مبسوط الید باشد و همه اختیارات را داشته باشد. در همین زلزله اخیرکرمانشاه و سرپل ذهاب دیدیم که دولت دراجرای یک کار ساده که برایش برنامه داشت نیز نتوانست اختیارات کافی داشته باشد. دولت از زلزلههاي قدیمی درس گرفته بود و ميتوانست خوب عمل کند اما ناچارشد سیاست دادن کانکس که به دولت تحمیل شده بود را بپذیرد.»
آژیر قرمز برای فرار مغز ها
خروج نیروهای کارشناسی و نیروهای ورزیده به اقتصاد ملی آسیب میزند و یکی از دلایل تهیدست شدن ایرانیان، مهاجرت نیروهای نخبه از کشور است. بر اساس گزارش سالانه سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD)، تعداد مهاجرت از ایران به کشورهای عضو این سازمان در سال 2014، پنجاه هزار نفر بوده است که تنها با گذشت یک سال، در سال 2015 این عدد به شصت هزار نفر رسیده است. در سال 2016، ایرانیان اولین گروه پرشمار متقاضی پناهندگی در کشور انگلستان و چهارمین گروه در کشور آلمان بودهاند. از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ در ۱۱ کشور عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی بیش از ۱۴۲ هزار ایرانی تابعیت جدید گرفتهاند و آمار کل درخواستنامههای پناهندگی ایرانیان از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۶ ظرف یک دهه در ۲۱ کشور عضو این سازمان نیز بالغ بر ۲۱۲ هزار مورد است. همچنین در گزارش سالانه سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، در سال 2015 میزان ورود یا مهاجرت ایرانیها تنها به پنج کشور استرالیا، اتریش، کانادا، یونان و مجارستان مجموعاً بیش از ۲۱ هزار تن محاسبه شده که نزدیک به ۱۲ هزار مورد آن مهاجرت به کانادا بوده است. هرچند که بسیاری از مسئولان این آمار را در مقایسه با کل جمعیت ایران ناچیز میدانند و آن را نادیده میگیرند و یا از آن با عنوان «چرخش مغزها» یاد میکنند، اما کارشناسان نسبت به فرار مغزها و خروج سرمایههای انسانی از کشور هشدار جدی میدهند.
چرا مغزها فرار ميکنند؟
تقریبا تمامی آمار منتشر شده کشورهای مختلف نشان ميدهد که علت اصلی مهاجرت افراد از جمله افراد تحصیل کرده امید به یافتن شرایط کاری بهتر است.آماری در زمینه اینکه افراد مهاجر آیا واقعا به آرزوی خود ميرسند و اینکه در کشور مقصد چه اتفاقی برایشان ميافتد دیده نشده است.بنا براین ميتوان شرایط اقتصادی و اشتغال را در این زمینه عامل اصلی دانست.با این حال کشورهایی که نسبت جمعیت به وسعت کمتری دارند میتوانند مقاصد خوبی برای مهاجرت از جمله مهاجرت افراد تحصیل کرده باشند. آمارها نیز نشان ميدهد که کشورهای کانادا، استرالیا و تا حدی آمریکا در زمینه جذب این افراد پیشتاز هستند. البته این موضوع سابقه ای 200 ساله در این کشورها دارد و چیز جدیدی هم نیست.این کشورها هنوز هم ظرفیت بالایی برای جذب افراد دارند.به عنوان مثال استرالیا با 5 برابر وسعت ایران جمعیتی کمتر از 23 میلیون دارد. رشد اقتصادی بالاتری از جمعیت خود دارند ميتوانند مقصدی برای ورود افراد باشند. در سالهاي اخیر چین، سنگاپور و هنگ کنک افراد زیادی را به خود جذب کردهاند. همچنین کشورهایی که وضعیت تجمعی اقتصادی خوبی داشته و از سطح رفاه نسبی بالایی برخوردار هستند مقصد بسیاری افراد برای مهاجرت هستند چرا که این کشورها مظهر زندگی بهتر هستند. ورودی کشورهایی حتی مثل قطر در این زمینه قابل توجه است. بنابراین کشورهای آمریکا یا کانادا یا کشورهای غربی ميتوانند مقصد خوبی برای مهاجرت باشند. از آن گذشته کشورهایی با بهترین دانشگاهها و رتبههاي علمی بالا مورد توجه افراد تحصیل کرده هستند. افرادی که تحصیلات بالایی دارند و ميخواهند ادامه تحصیل دهند برای اسم و رسم و جاذبه هم که شده آرزو دارند به کشورهایی همچون آمریکا و سپس انگستان مهاجرت کنند. این جاذبه آنها راجذب کرده وبعدازفارغ التحصیلی اگر این افراد کاری در همان جا پیدا کرده باشند به دلیل قطع ارتباطشان با کشور خود به احتمال زیاد در آن کشور خواهند ماند. موارد ذکر شده تنها تعداد کمی از موارد و دلایل مهاجرت یا به اصطلاح فرار مغزها است که در سالهاي اخیر به شده به چشم ميخورد.
ایران؛ کشور نخبه پرور
کامران دانشجو وزير علوم، تحقيقات و فناوری دولت دهم در سال 1389 آمارهای بينالمللی در مورد مهاجرت نيروی انسانی ماهر ايران را قدیمی و منسوخ عنوان کرد و گفته بود: «ما به هيچ عنوان در کشور فرار مغزها نداريم و تکرار اين جمله از سوی برخی از افراد، توهين به جامعه دانشگاهی است.» معاون دانشجويی وزير علوم نيز در همان سال با بيان اينکه «فرار مغزها» عنوانی خالی از علم و منطق است گفته بود: «چرخش مغزها و چرخش علم داريم و بايد هم داشته باشيم اما برخی میگويند شما شرايطی به وجود آوردهايد که افرادی که برای تحصيل به خارج میروند مبادرت به فرار میکنند.»
اما در این بین دکتر جعفر توفیقی، استاد دانشگاه و فعال عرصه دانشگاهی نظر دیگری دارد. او در خصوص پدیده مهاجرت نخبگان میگوید: «وقتی ما برای پرورش یک فرد سرمایهگذاری میکنیم و قبل از اینکه بتوانیم از ارزشهای این فرد استفاده بهینه کنیم او را از دست میدهیم پس به یک نوعی در حال خام فروشی هستیم.» او ایران را یکی از کشورهای با رتبه بالا در زمینه مهاجرت نخبگان معرفی میکند و برای مقابله با این پدیده همکاری همه دانشمندان، نخبگان و پژوهشگران را میطلبد. توفیقی تاکید میکند: «هرچند که ارتباطات و همکاریهای بینالمللی و حضور دانشمندان در جریانهای علم و فناوری ضروری است؛ اما ما وقتی از مهاجرت نخبگان صحبت میکنیم، به یک معنا داریم از هدررفت سرمایه صحبت میکنیم. به عبارتی باید این دو مسئله را از یکدیگر تفکیک کنیم.»
همچنین پروفسور علی فرقانی، استاد دانشگاه «ساوت» استرالیا که از سال 1388 تا کنون صاحب پستهای مدیریتی و تحقیقاتی گوناگون درخارج از کشور بوده است، موتور محرکه توسعهیافتگی در هر کشور را نتیجه مستقیم عمل و فکر نخبگان آن کشور میداند و معتقد است که همین گروه نخبگان هستند که میتوانند سرنوشت یک جامعه را متحول کنند. او تاکید میکند: « ایران ظرفیت نخبهپروری را دارد و اگر فرآیند جذب و استخدام به صورت درست انجام شود و احترام به این قشر در جامعه از سوی برخی مسئولان رعایت شود، بدون تردید هیچکس برای خدمت به کشورش لحظهای درنگ نمیکند، اما متأسفانه برخی از مسئولان و مدیران نمیتوانند به جوانان اعتماد کنند و راه پیشرفت نخبگان را مسدود میکنند.»
ثروت واقعی نيروی انسانی نخبه است
داستان تلخ فرار مغزها تنها به ایران اختصاص ندارد، بلکه بسیاری از کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته، با پدیده مهاجرت نخبگان مواجه هستند. واقعیت این است که نمیتوان انتظار داشت یک نابغه شیمی با یک آزمایشگاه غیرمجهز، بتواند حداکثر خلاقیتش را شکوفا کند. محدودیتها و دغدغههای مالی، علمی، تجهیزاتی و موقعیتی برای قشر تحصیلکردهای که رویای بزرگ پیشرفت در سر دارد، گران تمام میشود و بار سفر میبندد. به نظر میرسد آنچه که در ايران بايد به وجود بیاید، درک درست از نقش نيروی انسانی در توسعه کشور است. واقعیت این است که ثروت ايران نفت و گاز و معادن آن نيست. ثروت واقعی ما نيروی انسانی نخبهای است که به دليل شرايط نامساعد سياسی، فرهنگی، اقتصادی و يا دانشگاهی تصمیم به مهاجرت میگیرد و ما هر روز با آسودگی نظارهگر از دست رفتن این سرمایهها هستیم!