حنیف حیدرنژاد
در مورد اهمیت بیانیه 14 نفر
روز 30 خرداد 1398، 14 نفر از فعالین مدنی و سیاسی در داخل ایران در بیانیه دوم خود خواسته هائی را مطرح کردند که تا کنون از سوی 850 نفر در خارج از کشور مورد حمایت قرار گرفته است. علاوه بر آن، تا کنون چندین گروه 14 نفره دیگر در داخل و خارج کشور از خواسته های آن 14 نفر اول اعلام حمایت کرده یا خواسته هائی را نیز به آن اضافه کرده اند.
چند ویژگی بیانیه
چند ویژگی این بیانیه را از دیگر فعالیت های تاکنونی برعلیه جمهوری اسلامی متمایز کرده و به آن اهمیت خاص می دهد:
1. این بیانیه توسط افرادی که در داخل ایران زندگی می کنند و با نام و با عکس آنها منتشر شده است. بخوبی واضح است چنین اقدامی به معنی پذیرش دستگیری و زندان و شکنجه و حتی مرگ می باشد. ماهیت جمهوری اسلامی در 40 سال گذشته این را هم خوب روشن کرده که دایره این اقدامات سرکوبگرانه می تواند خانواده و بستگان این افراد را هم شامل شود. بنابراین، صدور این بیانیه، اقدامی شجاعانه و به معنی دقیق کلمه اقدامی “جان بر کفانه” است. هدف از این جملات، قهرمان سازی نیست، بلکه بیانِ مفهومِ عملی اقدامی است که این افراد انجام داده اند.
یک تاثیر و نتیجه انتشار این بیانیه می تواند شکستن دیوار ترسی باشد که حکومت اسلامی در ایران در40 سال گذشته بر دور مردم ساخته است. پیام دیگرِ آن این است که برای مبارزه بر علیه این حکومت “نق زدن” و “غُر زدن” و اعتراضِ پنهان کافی نیست و اگر کسی واقعا خواستار پایان این وضعیت است، باید از خودش شروع کرده، ترس را به کناری گذاشته و حاضر باشد که عواقب عمل خود را، هر چند سخت و تلخ بپذیرد. این، یعنی چشم را به بیرون ندوزید و منتظر نباشید کس دیگری برای شما وارد میدان شود. اگر مخالفید و ناراضی و اگر خواهان تغییر هستید، به خود متکی باشید و از خود شروع کنید. اگر چه این تاثیرات فورا و در مقیاس گسترده ی اجتماعی خود را نشان نخواهد داد، اما به مرور زمان می تواند بیشتر و بیشتر اثرگذار باشد.
2. این بیانیه از کلی گوئی و مقدمه سازی پرهیز و چند خواست مشخص را مطرح می کند:
نه به قانون اساسی، نه به ولایت فقیه، نه به اصلاحات و بازسای این حکومت،
تاکید بر مخالفت با کلیت حکومت و حاکمیت و همه نهادها و قوای آن، تاکید بر«گذار کامل» و مسالمت آمیز از این رژیم،
تاکید بر ایجاد حکومتی دموکراتیک و سکولار بر پایه اعلامیه جهانی حقوق بشر و تدوین یک قانون اساسی مدرن در یک انتخابات آزاد،
تاکید بر فراجناحی بودن این مطالبات برای عبور کامل از جمهوری اسلامی.
اگر چه می توان به این خواسته ها، خواسته های دیگری را نیز اضافه کرد، اما بیانیه دوم 14 نفر می تواند در مرحله کنونی پایه ی حداقلیِ اتحاد و همسوئی مردم با هم، یا پایه ی حداقلیِ لازم برای ائتلاف نیروهای مختلف سیاسی برای گذار از جمهوری اسلامی شود. به این ترتیب می توان به 40 سال دوری و اختلاف و پراکندگی ایرانیان یا نیروهای مختلفِ مخالف جمهوری اسلامی پایان داد و حولِ خواسته های مشخص به یک توافق مرحله ای رسید.
3. اعلام حمایت سریع چند صد نفر فعال سیاسی- اجتماعی- فرهنگیِ مخالف رژیم در خارج کشور و ایجاد یک “کمیته حمایت از بیانیه 14 نفر”، فرصت مناسبی ایجاد کرده است تا مبارزه مردم در داخل و خارج کشور به هم پیوند بخورد. یکی از اهداف رژیم جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته ایجاد اختلاف و انشقاق بین فعالیت و مبارزه داخل و خارج کشور بوده که نتیجه عملی آن نیز دوری این دو بالِ مبارزه از همدیگر بوده است. برای اولین بار این پیوند به شکلِ فرا جناحی ایجاد شده و یکی از بزرگترین “طلسم” های چند دهه اخیر که رژیم جمهوری اسلامی بر روی آن بسیار سرمایه گذاری کرده بود، شکسته شده است. این خود می تواند زمینه بسیار مناسبی برای فعال کردن نیروهای داخل و خارج کشور شده و روحیه جدیدی به مبارزه ای که مدت ها پاسیو و منفعل شده بود می دمد. اگر فعالیت های “کمیته حمایت از بیانیه 14 نفر” بطور مناسبی شکل گرفته و در عرصه روابط عمومی و تبلیغ در کشورهای مختلف جهان به خوبی فعال شود، سکوت نسبی خبری در کشورهای غربی در ارتباط با مبارزه روزمره مردم ایران شکسته شده و از این طریق می توان با تاثیرگذاری بر افکار عمومی کشورهای غربی، حکومت های آنها را نیز با حمایت از مبارزه داخلی مردم و فشار بیشتر بر حکومت اسلامی در ایران ترغیب کرد.
4. بیانیه ای با امضاء 14 نفر، یک کار گروهی و دسته جمعی است. همان چیزی که حکومت اسلامی از آن هراس داشته و 40 سال است تلاش می کند تا زمینه های هر نوع فعالیت دسته جمعی صنفی و سیاسی را در نطفه خفه کند. اینکه گروه های 14 نفره دیگری، چه در داخل یا خارج از کشور شکل گرفته و اعلام حمایت می کنند، تقویتِ روحیه کار دسته جمعی است. این یعنی باید ترس و بی اعتمادی نسبت به هم را در هم شکست، باید به هم نزدیک شد و در برابر دشمن مشترک با هم وارد اقدام عملی مشترک شد. کار دسته جمعی، زمینه کار تشکیلاتی را فراهم و یکی از کمبود های مبارزه برعلیه جمهوری اسلامی، یعنی ایجاد و تقویت سازماندهی برای مراحل بعدی مبارزه را تسهیل می کند.
نگاهی به دو نظر مخالفت
در مخالفت هائی که به بیانیه 14 نفر شده است، دو نظر در شبکه های اجتماعی، بویژه از سوی آنانی که در خارج از کشور هستند برجسته تر است:
اول: مخالفت با برخی از امضاء کنندگان، بخصوص مخالفت با محمد نوری زاد. از نظر نگارنده و بر اساس باور به “ایران متعلق به همه ایرانیان است”، ما، ایرانیان ضمن حفظِ اختلافات با همدیگر، باید یاد بگیریم در یک چهارچوب دمکراتیک با هم زندگی کرده و با هم همکاری یا ائتلاف داشته باشیم. آندسته از افراد که در نقش آمر و یا عامل در جنایت و کشتن مردم ایران دست نداشته و آنان که در سطوح مدیریتی بالا و معاونت، در نابودی و چپاول و غارت سرمایه های ملی دست نداشته اند، در صورتی که گذشته خود را نقد و اطلاعات خود از آنچه مردم در مورد آن بی اطلاع هستند را علنی کنند، باید بتوانند در مبارزه برای عبور از جمهوری اسلامی شرکت کنند. نباید این افراد را به دامن جمهوری اسلامی هُل داد، بلکه باید راه کنده شدن آنها از جمهوری اسلامی را هموار کرد. اگر هم در مورد هر یک از این افراد، شاکیِ خصوصی وجود داشته باشد، این وظیفه یک دادگستری مستقل است که بعد از جمهوری اسلامی و با رعایت تمامِ قوانین یک دادرسی عادلانه و مطابق استانداردهای بین المللی به چنین شکایت هائی رسیدگی کند.
دوم: عده ای با تاکید بر عدد 14 و مقایسه آن با “14 معصوم”، این نظر را القاء می کنند که گویا این بیانیه برای نجات جمهوری اسلامی بوده و نقش سوپاپ اطمینان را دارد. در این مورد باید گفت جای تاسف دارد افرادی که چنین می اندیشند، بجای توجه به محتوای بیانیه و نقد آن، با ذهنیتی مذهبی زده، مباحثی کاملا سطحی و بی پایه و اساس را دامن می زنند. باید امیدوار بود که این افراد متوجه شوند چه بسا این خود آنها هستند که در دام باورهای مذهبی و سنتی گرفتار هستند و تلاش کنند به جای شکل، بر محتوا تمرکز کنند و بجای دامن زدن به بحث های سطحی، از روش های منطقی و مستدل استفاده کنند.
یک فرصت تاریخی
در هر جنبشی، فرصت های تاریخی غیر منتظره و پیش بینی نشده ای وجود دارد که اگر پدیدار شد، باید قدر آن را دانست و نهایت تلاش را به عمل آورد که از آن به بهترین شکل استفاده کرد. بعد از 40 سال، مردم ایران در داخل و خارج از کشور فرصتی پیدا کرده اند که در زمانی که جمهوری اسلامی در ضعیف ترین وضعیت خود قرار دارد، به دوری و بی اعتمادی از همدیگر، که همین رژیم به آن دامن زده، پایان داده و بی عملی و نظاره گری را به کنار گذاشته و با اتکاء بر خود، برای تغییر شرایط سیاسی و عبور کامل از جمهوری اسلامی وارد عمل شوند. چنین فرصتی را باید غنیمت شمرده و شایسته است هر کسی، در حدِ توان یا امکانات خود به حمایت از آن برخیزد.
**********************************
بیانیه اتحاد برای دمکراسی؛
حل بحرانهای کشور تنها با گذر از جمهوری اسلامی ممکن است
حاصل چهل سال حکومت جمهوری اسلامی به مثابه یک نظام ایدئولوژیک، سرکوبگر و ضد حقوق بشر، جزجنگ، سرکوب دگراندیشان، تبعیض های جنسیتی، اتنیکی وعقیدتی، زندان، شکنجه، اعدام، تبعید، دشمن تراشی، ترور درداخل و خارج کشور، حمایت ازتروریسم بین المللی، فساد، تخریب گسترده محیط زیست و … نبوده است. کشورما طی این چهل سال بدلیل سیاست خارجی خصمانه با جهان غرب و کشورهای منطقه، فرصت های تاریخی زیادی را از دست داده وصدها میلیارد دلاربه اقتصاد کشورزیان وارد آمده است.
فساد نهادینه شده درنظام درتمام تاروپود اقتصاد کشور آنچنان رخنه کرده است، که کشوردیگر توسط نهادهای دولتی کنترل و هدایت نشده، بلکه این باندهای مافیایی هستند که قدرت سیاسی و اقتصادی را درچنگ خود گرفته و سیاست می کنند. تمامی جناحهای رژیم، اعم از اصولگرا، اصلاح طلب و معتدل و در راس آن بیت سید علی خامنه ای در این نابسامانی ها وغارت و چپاول ثروت کشورهم سو و هم کاسه هستند. زیان و خسران عملکرد حکومت جمهوری اسلامی در این مدت بمراتب ازهردولت اشغالگری بیشتر بوده است.
قدرت سیاسی واقتصادی درجمهوری اسلامی در دست بیت رهبری، سپاه و ارگان های امنیتی، در دست تعداد اندکی از سران نظام واطرافیان شان متمرکز شده است. آنها با پایمالی آزادی های اجتماعی و سیاسی، سرکوب همه سازمانها و احزاب دگراندیش و نیز با نمایش ها و تمهید های انتخاباتی، قدرت سیاسی را قبضه کرده اند. دربخش اقتصاد ازهمان شروع کار با مصادره اموال و واحدهای اقتصادی بخش خصوصی و سوء استفاده از درآمدهای میلیاردی نفت، ازفعالیت و گسترش بخش خصوصی مستقل جلوگیری کرده اند، تا جائیکه بیش از 80% اقتصاد کشور تحت مالکیت و کنترل دولت و نهادهای وابسته به حاکمیت قرارگرفت. چنین تمرکز گسترده اقتصادی و فساد فراگیر، کشورمان را ازبهره گیری از نیروهای کارآفرین، آینده ساز و صنعتگر محروم کرده است.
اما اشکال گوناگون مبارزه بخش های مختلف جامعه و نیروهای آزادیخواه علیه حاکمان ارتجاعی و مستبد هیچ گاه خاموشی نیافت. جنبش های مردمی، تشکل های سیاسی، صنفی و نیروهای آزادیخواه و عدالت طلب، در این چهل سال از مقابله با این استبداد پا پس نکشیدند. علیرغم هزینه های زیاد، حتی کشتارهای دسته جمعی 67هم نتوانست آتش این مبارزه حق طلبانه را خاموش کند. این مبارزات تا رسیدن به تغییر و تحول اساسی و استقرار دمکراسی بجای نظام جمهوری اسلامی ادامه خواهد یافت.
جنبش زنان، پایدارترین جنبش اجتماعی، ازهمان ابتدای استقرار جمهوری اسلامی، برای مقابله و رفع تبعیض جنسیتی شکل گرفته و همواره نظام جمهوری اسلامی را به چالش کشانده است. این جنبش با کمپین های مختلف، مانند کمپین یک میلیون امضا، حضور میدانی دختران خیابان انقلاب و کمپین چهار شنبه سفید، سرمشقی شد برای همه جنبش های مدنی. هم اکنون زنان مبارز و ارجمندی مانند، نسرین ستوده، نرگس محمدی، آتنا محمدی، سپیده قلیان، گلرخ ایرایی و … در زندان های نظام اسیرهستند. به جرات می توان گفت که حاکمان جمهوری اسلامی به دلیل ساختار فکری واپسگرایانه شان بیشترین هراس را از جنبش زنان دارند. جنبشی که قدرت بسیج نیمی ازجمعیت کشورعلیه کلیت نظام و ارزشهای عقب افتاده اش را داراست. آخرین احکام سنگین علیه فعالین این جنبش، ۵۵ سال برای زنان محبوس در زندان قرچک، یاسمین آریائی، منیره عربشاهی، و مژگان کشاورز و مجازات کسانیکه برای خانم مسیح علینژاد فیلم و یا عکس ارسال می کنند، نشاندهنده چنین ترسی است.
جنبش کارگری یکی از با سابقه ترین جنبش های مدنی و صنفی کشورمان ایران است. سابقه و قدرت سازماندهی کارگران نتایج و دستاورد های جدی و ملموسی در تاریخ جدید ببار آورده است. اتحادیه آزاد کارگران ایران، سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، سندیکای کارگران شرکت نفت و هفت تپه و سندیکای کارکران فلزکار مکانیک ایران و دهها انجمن صنفی، توانستند از دل سرکوب و فشارهای سنگین برروی جنبش کارگری قد علم کرده و رشد کنند. مبارزه برای حقوق کارگران، مقابله با قوانین ضد کارگری، دفاع ازخواست های صنفی ــ اقتصادی کارگران، مقابله با فساد و تلاش برای متشکل کردن نیروی کاراز جمله اهداف این تشکل هاست. همراهی دهها انجمن صنفی و صدها فعال مدافع نیروی کارازاین جنبش، در کنار حمایت اتحادیه ها و سندیکاهای بین المللی از آنها، آنرا تبدیل به نیرویی غیرقابل چشم پوشی در تحولات سیاسی ــ اجتماعی کشورکرده است.
دیگر جنبش های اجتماعی، مدنی و صنفی، حنبش های اتنیکی، جنبش معلمین و فرهنگیان، پرستاران، مال باختگان، دانشجویان، ، بازنشستگان، جنبش فعالین حفظ محیط زیست و .. هر یک درحد و توان، صدای اعتراض خودرا به نابرایری، تبعیض، فساد سیتماتیک وتخریب زیست محیط، بلند کرده و نقش تعیین کننده ای را در تغییر و تحولات سیاسی جاری کشور برعهده گرفته اند.
تداوم این جنبش ها و حرکت های اعتراضی، گسترش دامنه و تنوع بی سابقه شان در عرصه ها و ابعاد مختلف، به همراه حمایت میلیونی مردم، نشان می دهد که دستگاهای امنیتی رژیم توان از بین بردشان را نداشته و سیاست سرکوب و بگیر وببند نمی تواند پیشرفت شان را سد نماید. هربار که رژیم فعالین یکی از این جنبش ها را دستگیر و با احکام سنگین مجازات کرده و یا به روشهای جنایتکارانه در زندان و بیرون از زندان به قتل رسانده و ترور کرده و سرمست پیروزی می شود، جنبش های دیگری ققنوس وار از گوشه دیگر جامعه و با قدرت بیشتر و خواست های روشنتر پا به میدان مبارزه می گذارند. حرکت و بیانیه 14 نفر مبارز آزادیخواه و شجاع کشور نمونه گویای این روند است. در زمانه ای که رژیم تمام تلاش خودرا بکار می گرفت تا گفتمان سیاسی را به دوگانه انتخاب تحریم و جنگ یا جمهوری اسلامی محدود نماید، حرکت 14نفر گفتمان عبور از کل نظام، بعنوان عامل اصلی وضعیت بحرانی موجود را در داخل کشور به میدان آورد. آنها در بیانیه اول استعفای آقای خامنه ای، مسئول و فرد اول نظام که ازقدرت بی بدیل و نامحدود برخوردار بوده و به هیج کس و نهادی پاسخگو نیست را مطرح کردند. آن ۱۴ تن دربیانیه دوم خود بدون هیج واهمه و پروایی و به بیانی واضحتربیان کردند که، “ما با کلیت این حکومت و حاکمیت و همه نهادها و قوای آن مخالفیم و معتقدیم هیچ راهی برای بازسازی و نوسازی این رژیم وجود ندارد.” و در ادامه اضافه کردند “پس آنچه که ما ۱۴ تن با انتشار نخستین بیانیه خویش در پی آن بوده و هستیم، یک مطالبه فراجناحی برای «عبور کامل» از نظام جمهوری اسلامی بوده و متعلق به همه آزادیخواهان راستین با هر گرایش سیاسی و عقیدتی است.” انتشار بیانیه ۱۴ کنشگر مدنی حوزه زنان در داخل کشور برای استعفای خامنهای و گذار از جمهوریاسلامی، فراز دیگری از تداوم این حرکت است.
جمهوری اسلامی وهیج یک از جناحهای درونی اش، قادر نیستند بر بحران های کوچک و بزرگی که خود عامل اصلی بوجود آوردنشان هستند، غلبه کنند. بحران های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تنش های خارجی کشور را در شرایط حاد و خطرناکی قرار داده و خطر فروپاشی درهمه عرصه آنرا تهدید می کند. این خطرات با ادامه نظام حاکم بر کشور افزایش یافته و وظیفه همه نیروهای دلسوز جامعه است تا بدوراز فرقه گرایی و بر اساس منافع و مصالح ملی، مشترکا به پا خیزند.
با نگاهی عمومی به نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی و جنبش های مدنی کشور، از یک سو تحرک بیشتر، همسویی و هم آوایی و از سوی دیگر پراکندگی و عملکردهای جداگانه مشاهده می شود.
درچند سال گذشته تلاشهای زیادی برای هماهنگی و هم آوائی تمامی نیروهای دمکراسی خواه خواهان گذر از نظام انجام گرفته است. اکثریت جامعه، راه کار اصلاح نظام را ناکارآمد دانسته و از آن عبور کرده است. این اکثریت، دشمن را در داخل دیده و دیگر دشمن تراشی خارجی نظام، مورد پذیرش اش نیست. فاصله و جدایی بین مبارزان در درون و بیرون کشورکمتر شده است. علیرغم همه این دستاوردها، اما هنوز فعالیت اپوزیسیون دمکراسی خواه به زیر چتری واحد گرد نیامده و پراکنده است.
جنبش های مدنی، جز پاره ای مواقع، جداگانه و بدون ارتباط با یکدیگر وارد میدان می شوند. عدم ارتباط و همصدائی، امکان مقابله و سرکوب تک تک آنها را برای نهادهای امنیتی و نظامی رژیم را آسان می کند. برای رسیدن به برآمدی واحد و گسترده در سطح ملی و کشوری، بهم پیوستن جویبارهای جنبش های مختلف و تبدیل آنها به رودخانه ای خروشان، به ضرورت و نیاز روز تبدیل شده است. ارتباط افقی بین این جنبش ها هزینه زیادی برای فعالین مدنی داشته و رژیم بشدت با آن مقابله خواهد کرد. شکل گیری کانون های هماهنگی و چتر واحدی از اپوزیسیون دمکرات، بر این کاستی غلبه کرده و نقش و تاثیر این جنبش ها را افزایش خواهد داد.
در شرایط کنونی که اکثریت مردم امیدی به کارائی نظام نداشته و راه کار اصلاح آنرا بیهوده دانسته و خواهان عبور و گذر از نظام هستند، دو تحول می تواند مردم خواهان تغییررا برای تهاجم وسیع و مقابله نهایی برای گذارآماده تر سازد.
۱. ایجاد چتر واحد ویا کانون های هماهنگی برای مقابله با نظام در شکلی یکپارچه، هماهنگ و همبسته. مادام که جنبش های مدنی و اعتراضی بدون ارتباط ارگانیک با یکدگیر باشند و نیروهای اپوزیسیون با پروژه ها، راه کارها مختلف، که اکثرا در مضمون اشتراکات زیادی با یکدیگر دارند، جدای از همدیگر و موازی هم فعالیت می کنند، شانس پیروزی کم خواهد بود.
۲. مردم نیاز دارند برای ورود به صحنه نهائی نبرد و گذر از نظام، روشنائی تونل بعد از گذار را ببینند. عبوراز تاریکی تونل نظام، بدون دیدن روشنائی بعد از آن، اراده مردم را سست خواهد کرد. آنها باید مطمئن شوند که درپایان شب سیاه حاکمیت، روشنائی نمایان خواهد شد. مردم نمی خواهند شاهد، جنگ و درگیری بین نیروهایی باشند که آنها را از تاریکی نظام خلاص کرده، ولی جامعه را وارد دوره ای کند که خطر و ترس هرج و مرج، اغتشاش، بگیر و ببند و حذف یکدیگر را بدنبال داشته باشد.
برای برون رفت از بن بست موجود، برای حل بحرانها و برای جلوگیری از فروپاشی کشور، گذر از نظام به ضرورت روز و حیاتی تبدیل شده است، همه نیروهای آزادیخواه، دمکرات و وطن دوست وظیفه دارند تا برمبنای اشتراکات، بدون کنار گذاشتن اختلافات شان، بر روی چند اصل کلان و تاریخ ساز و برای ساختن ایرانی دمکرات، آزاد، مستقل و بدور ازهرگونه تبعیض، متحد شوند. ما احتیاج به جنبش سیاسی مادر داریم. جنبشی که در دامانش انواع گرایش ها و انتخاب ها، مستقل و آزاد زندگی کرده و بصورت مسالمت آمیز و دمکراتیک به رقابت پرداخته و نیروهایشان را برای نبرد با اهریمن جمهوری اسلامی مشترکا وارد نبرد می کنند.
کلی ترین و مهمترین اصول برای توافق و همکاری ها را می توان درچند نکته برشمرد:
پذیرش گذر از کلیت نظام جمهوری اسلامی،
ایجاد شورایی متشکل از همه نیروهای دمکرات، اعم از احزاب و شخصیت ها و نمایندگان اقشار مختلف جامعه برای مدیریت دمکراتیک دوران گذار و استقرار نظامی سکولار و دمکرات بجای نظام جمهوری اسلامی براساس اعلامیه جهانی حقوق بشر و ضمائم آن، حفظ یکپارچگی کشورو رفع کلیه تبعیضات
آماده سازی شرایط برای انتخاب مجلس موسسان با انتخابات آزاد و منصفانه و تحت نظارت بین المللی، با وظیفه تهیه قانون اساسی جدید.
برگزاری رفراندم برای تعیین شکل نظام آینده
اتحاد برای دمکراسی در ایران
۱۵ مرداد ۱٣۹٨ – ۶ اوت ۲۰۱۹