ظاهراً او میخواهد بگوید که انسان در شرایط سخت و ناگوار به رشد اخلاقی و معنوی دست مییابد و زندگی توأم با رفاه و آسایش از گونهای زندگی حیوانی در حد حیات زنبور عسل بهتر نیست.
یک فرد انسانی به لحاظ شخصی طبعاً میتواند از رفاه و آسایش خود به بهای تعالی اخلاقی یا معنوی چشم بپوشد و داوطلبانه سختی را بر راحتی ترجیح دهد. چنین انسانهایی در همۀ نقاط جهان و در بیشتر فرهنگهای بشری، همیشه وجود داشته و وجود خواهند داشت و همین جا میتوان اظهار امیدواری کرد که شخص آقای مصباح و مریدان سیاسی و اعتقادی او نیز بر همین نمط مشی کنند و داوطلبانه خواستار حذف ردیفهای مربوط به دستگاههای آموزشی و ایدئولوژیک تحتِ مدیریت خود در بودجۀ عمومی کشور شوند!
سخنان مصباح اما گویی ناظر به انتخاب فردی و شخصی برای ترجیح مشقت بر آسایش نیست. او در واقع به نقش دولت و وظایف او در برابر عموم مردم اشاره دارد. طبق این دیدگاه، دولت برای ایجاد رفاه و امنیت و آسایش و پیشرفت عموم که تمهید نوعی زندگی حیوانی است، وظیفهای به عهده ندارد! تالی منطقیِ چنین بینشی این است که دولت باید تا سرحد ممکن، به فقر و ناامنی و فلاکت و عقبماندگی دامن بزند تا بلکه مردم از طریق دست و پا زدن در کوران فشارها و بدبختیها به لحاظ اخلاقی و معنوی پالوده شده و در جهان آخرت به سعادت ابدی دست یابند!
خب، با این حساب، به نظر میرسد شرایط کنونی ایران هنوز با دولت مورد نظر آقای مصباح فاصله داشته باشد! برای آنکه این فاصله هم از میان برخیزد، لازم است شرایطی در حد و حدود سومالی فراهم آید تا مردم در کورۀ ناامنی و فقر و فلاکت، چنان آبدیده و رشید شوند که جملگی به سعادت ابدی و ازلی مورد دلخواه آقای مصباح دست یابند!