رسوايی؛ چه کسی حرف روحانی را باور می‌کند؟


دموکراسی و دیپلماسی؛ چه کسی حرف روحانی را باور می‌کند؟ تعارض آنچه که جمهوری اسلامی دیگران را به رعایت آن دعوت می‌کند، با حیات چهل ساله‌اش چنان آشکار است که قانع کردن دیگران به پذیرش چنین دعوتی را تقریبا غیرممکن می‌کند.

تحلیلی از بخش فارسی دویچه‌وله آلمان

همان‌گونه که انتظار می‌رفت، سخنرانی حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز راه برون‌رفتی از بن‌بست پدید آمده را نشان نداد و امیدها به یافتن راه‌حلی برای فرونشاندن شعله‌های بحران در منطقه را کمرنگ‌تر کرد.

بی‌اعتنایی تقریبا مطلق همسایگان ایران و کشورهای اروپایی به طرح صلح هرمز یا ائتلاف امید، حتی قبل از سخنرانی رئیس جمهوری اسلامی آشکار شده بود.

در روزهای گذشته، نه تنها امانوئل مکرون رئیس جمهوری فرانسه بر شدت تلاش‌های میانجیگرانه خود افزود، یا بوریس جانسون نخست وزیر بریتانیا کوشید به شوخی و جدی آنچه در توان دارد خرج کند تا حسن روحانی را ترغیب کند که این آخرین فرصت‌ها را از دست ندهد، بلکه حتی آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان بر سیاست همیشگی خود برای خودداری از دیدار با رئیس جمهوری اسلامی ایران چشم پوشید تا تاکید کند که دست‌کم از نظر این سه کشوری که هنوز خود را به برجام پایبند می‌دانند، اوضاع چه‌اندازه وخیم و خطیر است.

نه تنها رئیس جمهوری آمریکا یا رهبران کشورهای منطقه خلیج فارس هیچ علاقه‌ای به صحبت در باره طرح جمهوری اسلامی برای صلح نشان ندادند، بلکه رهبران سه کشور اروپایی نیز پس از دیدارها و گفت‌وگوهای خود با حسن روحانی، کوچک‌ترین اشاره‌ای به وجود چنین طرحی نکردند.

با توجه به آنچه جامعه جهانی از جمهوری اسلامی انتظار دارد، پیش‌بینی اینکه طرح حسن روحانی برای تامین امنیت منطقه، تنگه هرمز، کشتیرانی و نفت و انرژی پیش از مطرح شدن به فراموشی سپرده شود، دشوار نبود؛ زیرا این طرح نه تنها به اصلی‌ترین دغدغه‌ها و نگرانی‌های موجود در باره برنامه‌های هسته‌ای و موشک و سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی پاسخی نداده، بلکه با تاکید بر تداوم سیاست کنونی، به رنگ و بویی از تهدید نیز آغشته است.

حسن روحانی در سخنرانی خود گفت: «راه‌ حل نهایی صلح و امنیت خاورمیانه، دموکراسی در داخل و دیپلماسی در خارج است.»

آیا صرف بیان همین جمله برای مخاطبانی که در چهار دهه گذشته با تردید و سوءظن به اقدامات جمهوری اسلامی در منطقه نگریسته‌اند و شاهد رفتار این حکومت با شهروندان ایرانی بوده‌اند، کافی نیست تا در عزم و اراده رهبران جمهوری اسلامی برای برقراری صلح و ثبات در منطقه شک کنند؟

تعارض آنچه که رئیس جمهوری اسلامی ایران دیگران را به رعایت آن دعوت می‌کند، یعنی “دموکراسی در داخل و دیپلماسی در خارج” با حیات چهل ساله جمهوری اسلامی چنان آشکار است که نه تنها رقیبان منطقه‌ای و “دشمنان”، یا بسیاری از شهروندان ایران، بلکه حتی بخش‌هایی از خود نیروهای حاکم نیز قادر به پذیرش و باور آن نیستند.

اصولا بخش عمده‌ای از مشکل و بحران امروز در غیاب همین راه حل در فرآیندهای تصمیم‌سازی، تصمیم‌گیری و عمل رهبران جمهوری اسلامی نهفته است.

در عرصه سیاست خارجی، دیپلماسی جمهوری اسلامی از همان ابتدای استقرارش، چیزی نبوده جز جلوه‌های گوناگونی از صدور انقلاب.

در حوزه داخلی نیز، نگاهی به تعداد احزاب منحل و سرکوب شده، زندانیان اعدام‌شده، روزنامه‌های توقیف‌شده، نامزدهای حذف شده در انتخابات، شهروندانی که هر کدام به دلیلی چون جنسیت، دین، قومیت و … از حقوق خود محروم شده‌اند و … کفایت می‌کند تا شنوندگان سخنرانی حسن روحانی در این باره قضاوت کنند که منادی «دموکراسی و دیپلماسی» خود چه اندازه به آن پایبند بوده است.

بنابراین، چه جای تعجب است که اگر فرصت گفت‌وگو و حل و فصل مسالمت‌آمیز بحران کنونی باز هم از دست برود و شبح جنگ همچنان بر فراز کشوری سایه انداخته باشد که در همه این سال‌ها، با پرداخت هزینه‌های فراوان، بسیاری از فرصت‌ها را از دست داده است؟