کشاورزان محروم روستاهای ایران به دلیل خشکسالی، برای گذاران زندگی سراسر مشقت خود و خانوادههای فقیرشان به کارگر روزمزد در شهرها تبدیل شدهاند.
بعد از گذشت نزدیک به ۴۰ سال از حاکمیت فعلی، بحران بیآبی و روند رو به رشد خشکسالی در بخشهای وسیعی از ایران تا آنجا ابعاد عمیق و هولناکی پیدا کرده است که مقامات به صراحت میگویند که در یک دهه اخیر بیش از ۸۵ درصد از مساحت ایران دچار خشکسالی شده است.
یکی از این کشاورزان محروم که برای لقمهای نان، از تمین خاش، بیش از دو هزار کیلومتر را هر ماه میپیماید و به تهران میآید، میگوید: «چارهای ندارم؛ مجبورم خانوادهام را در روستا بگذارم … به تهران بیایم و کارگر نظافتچی شرکتهای خدماتی باشم؛ ماهی بیست روز، دور از خانواده و سه روز در مسیر رفت و برگشت؛ هر ماه نهایت یک هفته کنار همسر و دو فرزندم هستم؛ آنهم با جیب تقریباً خالی و با شرمساری…»
وی در یکی از صدها شرکت خدماتی پایتخت به صورت کارگر روزمزد کار میکند؛ روزانه صد هزار تومان مزد میگیرد.
او برای یک وجب جای خواب موقت، شرکت ۳۰ هزار تومان از حقوق او کسر میکند. با این حساب روزی ۷۰ هزار تومان دریافت میکند که بعد از بیست روز، درآمد ماهانهاش به زحمت به یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان میرسد.
این کشاورز محروم در ادامه میگوید:
«ما بیمه نیستیم؛ کارگر روزمزد که بیمه ندارد؛ تا روزی که کار کنیم، حقوق میگیریم؛ روزی هم که از کار بیفتیم و نتوانیم کار کنیم، هیچ منبع درآمدی نخواهیم داشت…»
وی اضافه میکند: «قدیمها، دامداری در تمین حرف اول را میزد؛ شیر و دوغ و کشک تا دلتان بخواهد، بود؛ اما حالا نه علوفهی چندانی باقی مانده و نه دامی؛ جوانترها راه مهاجرت به شهرها را پیش گرفتهاند؛ اما مصیبت اینجاست که تا چند صدکیلومتری محل سکونت ما نه کارخانه درست و حسابی هست و نه کاری؛ نه در خاش و زاهدان، نه در بیرجند و قاین در خراستان جنوبی؛ هیچ کجا کار نیست؛ بنابراین ناچاریم که برای کار روزمزدی به پایتخت بیاییم.»