اعتراضاتی که همه معادلات “نظام” را بهم ريخت


یک تحلیلگر مسایل سیاسی از تهران می‌گوید علیرغم حضور سنگین نیروهای امنیتی در خیابان‌ها، حکومت مانند سال ۹۶ به سادگی جان سالم به در نمی‌برد. پس از سه روز سرکوب خشن و علیرغم قطع بودن ارتباطات اینترنتی ایران با جهان خارج، تمامی اخبار رسیده حاکی است که اعتراض‌ها خاموش نشده‌اند.

محمد محبی، تحلیلگر مسایل سیاسی ایران در مصاحبه با دویچه‌وله می‌گوید در این دور از اعتراضات حکومت با چنان خشمی روبروست که به سادگی از پس خاموش کردن آن برنخواهد آمد. او امیدوار است که جمهوری اسلامی بدون این که هزینه را برای مردم و کشور سنگین‌تر کند، عقب‌نشینی کند.

حفظ جمهوری اسلامی یا برانداختن آن؛ مساله این است

جمشید برزگر
برگرفته از دویچه وله فارسی

اعتراضات کنونی به روشنی نشان می‌دهد که الگوی مبارزه سیاسی و اهداف آن در ایران تغییر کرده است. جمشید برزگر، رییس بخش فارسی دویچه‌وله، در تحلیل خود به دلایل این تغییر و پیامدهای آن پرداخته است.

اعتراضات اخیر که در واکنش به گرانی بنزین آغاز شد، اما اکنون به روشنی دامنه‌ای به‌­مراتب گسترد­ه‌­تر پیدا کرده، بیش و پیش از هر چیز نشان می‌­دهد روندی که به‌­ویژه در اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ آشکار شد، حالا دیگر به اصلی‌­ترین مشخصه عرصه سیاست در ایران بدل شده است: تثبیت رویکرد براندازی در مقابل حل و فصل منازعات در چارچوب و مناسبات درون حاکمیتی.

دو سال پیش، هواداران جمهوری اسلامی و بقای آن، شعارهایی مانند «اصلاح­‌طلب- اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» و «براندازیم» را نه در خیابان‌­ها و نه در شبکه‌­های اجتماعی جدی نگرفتند و آن را به گروهی محدود و «ربات»ها نسبت دادند.

تمام حوادث دو سال گذشته، اعتراض‌­های پیاپی و روزانه و فضای عمومی در شبکه‌­های اجتماعی به‌عنوان تنها مجال ظهور و بروز دیدگاه‌­ها، نادرستی این ارزیابی را نشان می‌­داد اما شاید هیچ چیز به اندازه شعارها و ابعاد ناآرامی‌­های همین چند روز گذشته نمی‌­توانست نشان دهد که الگوی حاکم برای تغییر وضعیت و تعیین مسیر آینده به‌طور بنیادین عوض شده است.

اعتراضات دو سال پیش، جغرافیای سیاسی و صف­‌بندی نیروهای سیاسی ایران را تغییر داد. تقسیم‌­بندی‌­های مجاز درون حاکمیتی کارآیی خود را از دست دادند و بی‌­اعتبار شدند و به‌جای اردوگاه­‌هایی نظیر اصلاح­‌طلب/ اصولگرا یا میانه‌­رو/تندرو، دو اردوگاه اصلی تازه جای گرفت: موافقان حفظ نظام جمهوری اسلامی و موافقان براندازی آن.

روند رویدادهای دو سال گذشته و اکنون، ظهور آن در سراسر کشور،(به گفته استاندار تهران، ۲۲ استان کشور عرصه ناآرامی و اعتراض بوده است) نشان می‌­دهد که این تغییر و تحول بنیادین، هم در سطح جامعه و هم در سطح قدرت صورت گرفته است.

به همان اندازه که در میان معترضان ناامیدی از هر ساز و کار درون حاکمیتی برای اصلاح و بهبود امور افزایش یافته، در میان جناح‌­های مختلف درون حاکمیت نیز اجماع و هم­‌سخنی برای مقابله و سرکوب اعتراضات فزونی گرفته است.

اکنون، حسن روحانی دیگر در بیرون آوردن جامه «حقوق‌­دان» و پوشیدن لباس «سرهنگ» تردیدی به خود راه نمی‌­دهد و از این نظر، خیلی راحت در کنار رقبای دیروز خود می­‌ایستد و از آنها برای «برخورد» با معترضانی که آنها را «عددی نمی­‌داند» کمک می­‌خواهد.

میانه­‌روهایی که با شعار تدبیر و امید و اعتدال آمده بودند، نه فقط به «لوله» کردن معترضان ادامه دادند، بلکه از اسلاف خود پیشی گرفتند و با قطع کامل اینترنت، تمامی شهروندان ایران را در حصر و زندان اطلاعاتی قرار داده­‌اند.

فارغ از اینکه اعتراضات آبان ماه سال ۱۳۹۸ تا چه زمانی ادامه پیدا کند و چه پیامدهایی داشته باشد، یک نکته تقریبا غیر قابل مناقشه به نظر می‌­رسد: الگوی مبارزه با جمهوری اسلامی از بنیان تغییر کرده و آنچه که مایه مرزبندی است اصل ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی است.

به سخن دیگر، موضع میانه­‌ای دیگر وجود ندارد. یا باید موافق حفظ و بقای جمهوری اسلامی بود و یا خواهان برانداختن آن و جایگزینی یک نظام سیاسی تازه­‌.

این امر، شاید مهم‌­ترین تحول گفتمانی پس از استقرار جمهوری اسلامی به حساب آید.

تقریبا برای نزدیک به چهار دهه، جمهوری اسلامی به دلایل و روش‌­های مختلف موفق شده بود گفتمانی را بر جامعه مسلط کند که براساس آن، نه تنها بهترین راه، بلکه تنها راه حل مشکلات و اعمال تغییرات برای بهبود وضعیت، اقدام به هر نوع عمل سیاسی صرفا در چارچوب قدرت مستقر و بدون خروج از محدوده‌­های مجاز جمهوری اسلامی قلمداد می‌­شد.

این گفتمان، در طول چهار دهه گذشته، نام­‌های مختلفی به خود گرفته و جلوه­‌های گوناگونی داشته است، اما فصل مشترک همه این نام‌­های متفاوت، مهار منازعات سیاسی و اجتماعی در درون نظام بوده است.

فراگیری رویکردی که هدف نهایی‌­اش جذب، سازمان­دهی، و سرانجام کنترل و هضم رقابت­‌ها، منازعات و مخالفت‌­های نهادهای مدنی و احزاب سیاسی در قالب‌­های مجاز حکومتی است، هدف روشنی دارد: سوق دادن حتی رادیکال‌­ترین حرکت‌ها و مطالبات به سوی خواسته‌های قابل تحمل نظیر اصلاح نظام و نه تغییر آن.

به این ترتیب، مشارکت در انتخابات حتی با وجود آزاد و عادلانه نبودن آن و محدویت گزینش از میان نامزدهای مورد تایید نظام، تاکید بر خودداری تام و تمام از هر نوع خشونت، حتی خشونت متقابل یا دفاع از خود، و ارجحیت بی شک و شبهه اصلاح نظام به جای تغییر آن، اصلی­‌ترین مولفه‌­های عمل سیاسی در دهه‌های گذشته بوده است.

اما به نظر می‌­رسد در سایه برآمدن نسلی تازه و نیز تحولات داخلی، منطقه‌­ای و بین‌­المللی از جمله سیاست خارجی جمهوری اسلامی و تحریم‌­های اعمال شده، این الگو کارآیی خود را از دست داده است و تلاش برای حفظ و یا سرنگونی جمهوری اسلامی اصلی‌­ترین ویژگی الگوی جدید باشد.