منصور امان
خیزش مردُم ایران با گامهای اُستوار در شهرهای و خیابانها کشور پیش می رود و سد وحشیگری و خُشونت رژیم ولایت فقیه و مُزدورانش را در می نوردد. حاکمان ج.ا پس از ناکارا شدن گله های ضد شورش و چاقوکشهای خیابانی، اینک در هیات سلاح و گُلوله جنگی آخرین برگهای خود علیه جامعه را وارد میدان کرده اند و اینک با وحشت باید شاهد آن باشند که با وُجود قُربانیانی که از مردُم به پا خاسته می گیرند، آنها اما عقب نمی نشینند.
ساده اندیشی است هر گاه پنداشته شود علت این صف آرایی و نیروی مُحرکی که آن را پیش می راند، گران شدن سه برابری بنزین است. تازه ترین مالیات جنگی حاکمیت البته نُقطه آغاز خیزش بود، اما در جوهره جایگاهی نمادین دارد و تضادها و مُشکلاتی که حاکمان کشور بر زندگی قیام کنندگان تحمیل کرده اند را نمایندگی می کند. خیزش امروز غُرش بی واسطه خواسته ها و نیازهای برآورده نشده ای است که پُشت سد استبداد سیاسی – مذهبی و ماشین سرکوب مُتراکم شده و اینک از دریچه گرانی بنزین چونان سیل جاری می شود.
از همین رو نیز هیچیک از وعده های رژیم وحشت زده مبنی بر برگرداندن پول به مردُم و حتی ارسال علامت آمادگی برای عقب نشینی و پس گرفتن طرح چپاولگرانه خود نیز موجب فرو نشستن خیزش و توقُف اعتراضها نشد. قیام بدون اعتنا به مانورهای سیاسی و نیز سرکوبگرانه حاکمیت، در همان ساعات نخُست شکل گیری، به گونه بالنده ای از سطح خیزشهای سالهای گذشته فراتر رفت و در ترکیب اجتماعی و طبقاتی و جهت گیری، ویژگیهای نوینی را به مُبارزه عُمومی مردُم ایران افزود.
حُضور نیرومند مردُم آذربایجان، خوزستان و کُردستان در قیام سراسری یک ویژگی مُهم و تعیین کننده در خیزشی است که اینک چارگوشه جُغرافیای اجتماعی کشور را پوشش می دهد. جُنبش امروز به مدد این عامل نیرومندتر و همبسته تر از هر هنگام دیگر است و تحوُلی را پدید آورده که دامنه تاثیرگذاری آن از مرز امروز و اکنون فراتر می رود.
به همین گونه، شکل گرفتن هسته های قیام و مُقاومت در محلات فقیرنشین شهرها و مناطقی که به طور عُمده لعنت شدگان زمین ولایت فقیه زندگی می کنند، وزن طبقاتی مُعینی به خیزش می دهد که به گونه سنگین و کوبنده رژیم عوامفریب و مُقدس نما را از تعادُل خارج می کند. “جُنوب شهر” خیمه های قیام را در پُشت جبهه “نظام” برپا کرده است و “عُمق استراتژیک” اش را در نور دیده.
بر این اساس رادیکالیسمی که در جهتگیری مُبارزاتی قیام کنندگان مُشاهده می شود را نمی توان فقط یک واکُنش عادی به خُشونت حاکمیت دانست، بلکه از جُمله محصول توان و جسارتی است که دو ویژگی یاد شده به جُنبش به گونه عام بخشیده و روانشناسی آن را در این مسیر شکل می دهد.
رژیم استبدادی – مذهبی ج.ا در مرکز مُشکلات و دُشواریهای مردُم ایران قرار دارد و منبع تضاد مُنحطی است که کرامت، ارزشها و غُرور آنها را لگدمال می کند. جامعه یک بار دیگر و این بار با توان بیشتر برای تغییر بُنیادی این شرایط به پا خواسته است. توده در پاییز، بهار اجتماعی خویش را تجربه می کند.