داوود حشمتی در سایت امتداد نوشت: تفاوت اعتراضات 98 با سایر اعتراضات در اینجاست که هم به لحاظ سنی و هم به لحاظ طبقات اجتماعی به سمت پایین حرکت کرده است. از یک سو سن معترضان کاهش یافت و از سوی دیگر طبقاتی که درگیر آن شدند مناطق محرومتر هستند. پیوند این دو کانون زنگ خطر و هشدار بزرگی را به صدا در می آورد.
این روزنامه نگار نوشت: براساس آمار رسمی بیش از 70 درصد دستگیر شدگان از میان جوانان زیر 30 سال هستند. این مساله باتوجه به موقعیت مکانی اعتراضات تحلیل روشنی در زمینه تغییر سنی جنبشهای اعتراضی در ایران را به دست می دهد. اگر در اعتراضات گذشته افرادی با سنهای میانسال درگیر بودند، اینجا شاهد ریزش سن اعتراضات هستیم. از سوی دیگر پراکندگی مکانی اعتراضات نشان دهنده این است که این جنبش در مناطق محروم و حاشیه نشین شهرهای بزرگ به ویژه تهران صورت گرفته است. بنابراین یکی دیگر از مهمترین وجهه تمایزهای این اعتراضات ریزش از طبقات بالای جامعه به طبقات پایین است.
وی افزود: واقعیت این است؛ آنها که اعتراضات اجتماعی و سیاسی داشتند اعتراضشان هنوز پابرجاست. چون به خواسته های خود نرسیدند. آنچه اتفاق افتاده این است که طبقات محروم تر جامعه و همچنین سنین جوان تر جامعه نیز به این سبد افزوده شدند. اینجاست که اهمیت این زنگ خطر بیشتر از پیش احساس می شود. و چنانچه حاکمیت نتواند به این اعتراضات پاسخ مناسب و قانع کنندهای بدهد روز به روز حجم، وسعت و طبقات دربرگیرنده آن بیشتر خواهد شد. تنها راه حل ممکن پاسخ دادن صحیح به اعتراض است و نمیتوان آنها را با روشهای گذشته عقب راند. خصوصا این اتفاق در مورد جنس اعتراضات 98 کاملا متفاوت است. به این معنا که جنبشهای اعتراضی طبقات محروم و پیوند خورده با جوانان، به راحتی طبقات متوسط عقبنشینی نمیکنند.
این پدیده روزی بر سر ملاها خراب خواهد شد
سایت “بهارنیوز” در داخل کشور در مطلبی با عنوان “هشدار درباره قربانیان نظام اجتماعی ایران”، نوشت:
بیتدبیری مسئولان درزمینه اداره صحیح کشور سبب شده در ابعاد مختلف به نظام اجتماعی کشور، آسیبهای جدی وارد آید که پدیده فقر و مشکلات حاد معیشتی از خوفناکترین آنها محسوب میشوند، گرچه مسئولان چند دهه است سعی دارند که جنگ و تحریم را عامل همه بدبختیهای ملت ایران ذکر کنند و با این شعار بر تمامی کمیها و کاستیها و بیتدبیریها و فسادها سرپوش بگذارند، اما واقعیت این است که ملت ایران حداقل در شرایط کنونی که چهل سال از زمان انقلاب گذشته است پذیرای این توجیه نیست.
متأسفانه فارغ از بررسی دقیق و ذکر صحیح علل به وجود آمدن این طبقه از قربانیان نظام اجتماعی، همهروزه به این افراد و اقشار برچسب و لقبهایی ناحق زده میشود که درواقع این اتهامها خود به یکی از علل بروز مشکلات دیگر این گروهها منجر میشود، زیرا بر اساس برچسبی که میخورند بهجز موارد خاص دیگر نمیتوانند به چرخه حیات اجتماعی وارد بشوند و شرایط خود را احیا نمایند و در این تسلسل معیوب باقی میمانند، ازجمله برچسبهایی با عناوین زنان خیابانی، اراذلواوباش، کارتون خواب متجاهر، معتاد فلانی، اما کسی توجه ندارد که اینها قربانیان نظام معیوب اجتماعی کشور هستند، اینها جوانها و افراد و خانوادههایی هستند که در این جامعه به دنیا آمدهاند و در این کشور حق و حقوقی دارند، بنابراین اگر هر مشکلی دارند بخش قابلتوجهی از مشکل آنها، معطوف بهنظام اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور است که باعث شده این افراد قربانی و نخنما شوند.
فقر، نداری و بیکاری خانوادهها و جوانان بزرگترین عامل وقوع بسیاری از مسائل و مشکلات اجتماعی در ایران است. روند نامعقول و نامطلوب فعلی و در حال گسترش قربانیان اجتماعی و روند فقر و ایجاد شکافهای عظیم طبقاتی و چندقطبی شدن جامعه را با شعار و جلسه و موعظه نمیتوان متوقف وترمیم کرد، فقط میتوان آنها را نادیده گرفت یا صدا و خواسته آنان را خاموش و از صحنه اجتماع کمرنگ و محو کرد، اما این قربانیان و بسیاری از معضلات اجتماعی خصوصاً بروز فقر در لایههای پیدا و هزاران توی پنهان خود که مانند موریانه در حال سست کردن بنیانهای اجتماعی هستند و اگر بهفوریت و در کوتاهمدت برای حداقل توقف این روندترکی نشود، این پدیده روزی با شدت و قدرت بر سر اصحاب و اربابان سیاست و مسئولان خراب خواهد شد.