اصول دین قاتلان از زبان وزیر کشور خامنه ای


منصور امان

اُصول دین قاتلان از زبان وزیر کشور

در توجیه چندش آور وزیر کشور پیرامون کُشتار آبان، نوع نگاه و سیاستی که قتل و شکنجه مُعترضان به شرایط وخیم اقتصادی و استبداد سیاسی را روا و بدیهی می شمارد، به زنندگی تمام بازتاب یافته است.

آقای رحمانی فضلی در پاسُخ به چند نماینده مجلس مُلاها که از وی پُرسیده اند چرا به سر و مغز مُعترضان شلیک شده، وقیحانه به دفاع برخاسته که فقط سر نبوده و بقیه اندامهای آنها هم هدف گُلوله قرار گرفته. مضمون اعتراض این دسته از نمایندگان، از استدلال وی کمتر بیشرمانه نیست؛ آنها شکوه کرده اند چرا “به پا یا کمر به پایین تیراندازی نشده”.

سُخنان این کارگُزاران دستگاه حاکم را می توان پایه و خاستگاه برخورد قهری رژیم ولایت فقیه با خواستها و نیازهای جامعه به حساب آورد. در دستگاه فکری اینان و اربابان آنها پاسُخ به مُطالبات مردُم تحت فشار یا حتی شنیدن نگرانیها و مُشکلات شان به عُنوان یک گُزینه ی برخورد جایی ندارد، انتخاب آنها شلیک به سر یا کمر به پایین است. به راستی نیز تضاد عمیقی که جامعه را با همه انتظارت و احتیاجاتش از حاکمان ج.ا با همه منافع و داشته هایشان جدا می کند، جُز با مُتلاشی کردن مغز و قلب بی نصیبها و به راه انداختن جوی خون به جان آمده ها مُدیریت پذیر نیست.

آقای خامنه ای، آقازاده هایش و مُفسدان بیت او، اشراف سپاهی، بوروکراسی مُمتاز و بورژوازی انگل رانت خوار با گُلوله جنگی و دوشکا از آنچه که به دست آورده اند در برابر انبوه مردُمی که زندگی امروزشان شان تباه گردیده و فردایشان به تاراج رفته، پاسداری می کنند. آنها کمترین منافعی در تغییر وضع موجود که به آنان همه چیز می بخشد و از جامعه همه چیز را سلب می کند، ندارند. راه حل آنها برای غلبه بر نارضایتی برآمده از این توازن نابرابر، تک تیرانداز و چاقوکش است.

گُلوله ای که پیشانی پوریا ناصری ‌خواه، جوان بیست وسه ساله، را شکافت، از لوله منافع قدرت و ثروت بیرون می آید و برای حراست بی چون و چرا از آن است که از پس کاخها و ویلاها به مردُم گُرسنه و بی حُقوقی مانند پوریا اعلام جنگ داده می شود. آقای رحمانی فضلی اُصول دین صاحبان این منافع را برای جامعه ای که دیگر نه می خواهد و نه می تواند بار بُحرانهای خارجی، اقتصادی و حُکمرانی آنها را به دوش بکشد، برشمُرده است: حفظ قُدرت به هر قیمت و با توسُل به هر شرارت و جنایتی!

پیام حاکمیت حتی بدون آنکه از تریبون مجلس و از دهان پادوهای حقیرش بیان گردد، با جاری شدن جوی خون در خیابان به مردُم رسیده و مُتناسب با آن پاسُخ خواهد گرفت. بخشش در کار نیست و هیچ فریبی آنها را مُنصرف نخواهد کرد. جامعه زخمهایش را می بندد، شُهدایش را بُزُرگ می دارد، با آنها پیمان می بندد و رهسپار میدان می شود.