جشن های ایرانی، حکومت عبوس و تندخو را به چالش می کشند
مهم ترین چیزهایی که فرهنگ ایرانی را، از فرهنگی که حکومت اسلامی وابسته به آن است جدا می کند، تفاوت نگاهی ست که این دو فرهنگ نسبت به مفاهیمی چون خرد، مهر، و شادمانی دارند: یکی برای هر کدام از این مفاهیم ارزش هایی مثبت می شناسد و دیگری از هر کدام از این مفاهیم به دلایلی می گریزد و دیگران را نیز از محترم شمردن و نزدیک شدن به آن ها باز می دارد.
در این جا، و به مناسبت همزمانی با جشن بزرگ سده، نگاهی کوتاه دارم به جوهر شادمانی در فرهنگ ما، آن چه که بیشتر آیین ها و جشن های ما، بر اساس آن بوجود آمده است. و در کنار آن نگاهی به ستیز حکومت اسلامی مسلط بر ایران با این شادمانی های طبیعی و شریف انسانی و ممنوعیت هایی که در مورد برگزاری جشن های ما، از جمله جشن سده برقرار کرده است.
شادمانی از آغاز زندگی انسان
استوره های کهن به روشنی نشان می دهد که فرهنگ ما، نگاهش به آغاز زندگی انسانِ بر روی زمین با شادمانی و مهربانی شروع شده است. استوره ی زن و مرد نخستین ما، آدم و حوایی نیستد که از گِل ساخته باشند، و به خاطر فریبکاری زن، نادانی مرد، همدستی با شیطان، و عشق ورزیدن از بهشت زیبا رانده و تبعیدی زمین نازیبا شده باشند.
استوره ی زن و مرد نخستین ما، که از گیاه زاده شده اند، پیام آور عشق و شادمانی هستند. هیچ کدام دیگری را فریب نداده اند، هیچ کدام فراتر از آن دیگری نیستند. و عشق ورزیدن شان نه تنها آن ها را طرد نکرده، بلکه آن ها را «از گیاه پیکری به مردم پیکری رسانیده» است تا زمین را چون خود سبز و پرطراوت و زیبا سازند.
«اهورمزدا» خدای خرد، به زن و مرد نخستین ما، چون «الله» خشمگنانه نگاه نمی کند و آن ها را بخاطر بی عقلی و فریبِ شیطان را خوردن تا دنیا دنیا هست مورد ملامت و تکفیر قرار نمی دهد. اهورا مزدا، به زن و مرد نخستین ما می گوید: «شما پدر و مادر جهانید، شما را با برترین عقل سلیم آفریدم، کارها را با عقل سلیم به انجام رسانید، اندیشه نیک اندیشید، گفتار نیک گویید، کردار نیک ورزید».
و آن ها دست به دست هم زندگی زمینی شان را با شادی و عشق و شروع کردند.
توصیه شادمانی از سوی رهبران سیاسی و بزرگان مذهبی
شاد بودن و شادی کردن برای ایرانیان نیاکان ما، هم از سوی بزرگان مذهب و هم از سوی رهبران سیاسی توصیه شده است. و برخلاف فرهنگ اسلامی که به طور مدام «پشت کردن به جهان مادی» تبلیغ می شود و شادی ها و لذت ها را متعلق به آخرت و «آن دنیا» می داند، در فرهنگ ایرانی عشق به جهان هستی، شاد بودن و لذت بردن از آن برای بهتر زیستن امری طبیعی و برحق است زیرا: «اهورا مزدا، زمین را آفرید، آسمان را آفرید و شادی را برای مردمان آفرید.» در فرهنگ ایران اهمیت شادی به اندازه ی زمین و آسمان و در واقع به اندازه ی همه جهان شناخته شده است.
و به همین دلیل برخلاف فرهنگ حکومت اسلامی، که «گریستن را ثواب می داند» و «دهان را به خندیدن باز کردن را کریه»؛ فرهنگ ایرانی گریستن و شیون کردن را کار اهریمنان می داند، و آن منشی را ستایش می کند، که در مقابل تاریکی و اندوه بایستد: «منش نیک را می ستاییم، پایداری در برابر تاریکی را، پایداری در برابر شیون و مویه را.»
ما به خاطر شاد بودن مقابل تاریکی و بیداد ایستادیم
با همین دلایل ساده ما، ایرانیان قبل از این که گرفتار فرهنگ هایی شویم که شادمانی را از ما بگیرند، به هر مناسبت و به هر بهانه ای جشنی داشتیم. حتی دوست داشتن آتش یا ستایش آتش برای نیاکان ما، به دلیل اثرات زندگی بخشی بود که در زندگانی انسان آن روزگاران داشت، که یکی از مهم ترین های آن امکان داشتن شادمانی های همگانی بیشتر و گسترده تر در فضایی روشن و گرم بود. و به خاطر حفظ شادی ها و روشنایی های گرما بخش مان بوده که قرن های قرن است مقابل تاریکی و بیداد ایستاده ایم.
جشن سده
جشن های آتش ایرانیان که اغلب در کنار و یا به دور آتش برگزار می شد، هرکدام قصه هایی با خود دارند که اگر چه با منطق انسان پیشرفته ی امروز خوانایی ندارد اما در چارچوب دانش و درک انسان آن روزگاران، عقلایی بوده است. فرضا در برخی از استوره ها، جشن سده را جشنی برای پیدایش آتش می دانند، و در برخی دیگر جشنی برای پیروزی فریدون بر ضحاک و نجات مردمان ایران از بیدادگری، و یا جشنی برای سالروز تولد پیامبری که مهر و گرما و شادمانی را با خود می آورد. و چنین بود که این جشن همیشه در کنار آتش و در میانه ی زمستان برگزار می شد تا مردمان با نیروی بیشتری از سرما و سختی بگذرند و به بهار برسند.
آیین سده تا زمان اسلام هر ساله در سراسر ایران برگزار می شد. پس از اسلام این جشن مثل جشن های دیگر ایرانی ممنوع شد اما مردمان آن را پنهانی، در مناطقی دور از چشم مسلمانان حاکم و یا در خانه های خود برگزار می کردند. در واقع با حضور اشغالگرانی که ارزش هایی کاملا متفات با ما داشتند، سده و جشن های دیگر ایرانی شکل اجتماعی خود را از دست دادند. چیزی که در فرهنگ ایرانی بسیار با اهمیت بوده است. البته برخی از جشن های ما در دوران غزنویان و سلجوقیان به دلیل توجه این سلسله ها به فرهنگ ایرانی، اندک جانی گرفتند و خودی نشان دادند اما دوباره با پدید آمدن تشیع در دوران صفویه گرفتار ممنوعیت های بیشتری شدند.
از آن پس در شهرهای بزرگ که زیر نفود «روحانیون شیعه» که دوست داشتن آتش را «آتش پرستی» می نامیدند و شادی و رقص و آواز را حرام و گناه؛ دیگر خبری از هیچ جشن عمومی در شهرهای ایران نبود اما همچنان در روستاهای زیادی از مازندران، کردستان، لرستان، سیستان و بلوچستان، فارس، مردمان در دهم بهمن ماه بر پشت بام ها و یا بلندی ها آتشی (هر اندازه کوچک) می افروختند و سده را جشن می گرفتند.
شروع عمومی شدن دوباره جشن سده
در دهه چهل خورشیدی به دلیل توجه شهبانو فرح به جشن های ملی، و همراهی سازمان های مختلف دولتی مراسم جشن سده، به شهرهای بزرگ کشیده شد. و از آن هنگام تا دوران انقلاب هر ساله سده در شهرهای شیراز، یزد، اهواز و برخی شهرهای دیگر و همین طور در دشت های اطراف تهران برگزار می شد. و هزاران تن در این جشن شرکت می کردند.
پس از انقلاب برگزاری این جشن، مثل همه ی جشن های دیگر ایرانی متوقف شد. و باز همچنان در برخی از روستاها در ابعادی کوچک برگزار می شد.
در سال 1380 برای پیشرفت گردشگری در حال زوال ایران برخی از تورهای مسافرتی تورهایی کوچک ترتیب دادند تا مردمان را برای برگزاری جشن سده که هموطنان زرتشتی در کرمان و یزد انجام می دادند به آن شهرها ببرند اما مسئولین دولتی همیشه از این جشن ها، به عنوان «جشن هموطنان زرتشتی» نام می بردند.
در سال 1384، در جریان آبگیری سد سیوند «کمیته نجات پاسارگاد» از مردمان دعوت کرد تا با برگزاری جشن سده و دیگر جشن های ایرانی به حفظ میراث فرهنگ فیزیکی و غیرفیزیکی ایرانزمین کمک کنند، و با این تاکید مکرر که این جشن و جشن های دیگر تاریخی ما، ملی و متعلق به همه ی مردمان ایران با هر مذهب و مرامی می باشد.
سده و باز هم ممنوعیت دولتی
با آزادی نسبی جشن سده، هر سال بر تعداد کسانی که به این جشن ها می رفتند افزوده شد، در سال های 2013 و 1314 صدها هزار ایرانی در شهرهای کرمان، یزد، اهواز، شیراز و در مناطقی در اطراف تهران چون باغ کوشک کرج در مراسم سده شرکت کردند، جمعیت در این مراسم آنقدر زیاد بود که حکومت اسلامی تاب تحمل آن را نیاورد و دوباره چون اوایل انقلاب آن را ممنوع اعلام کردند.
چالشی شاد و زیبا با حکومتی عبوس و شادمانی ستیز
اکنون، اگرچه حکومت آزادی کُشِ عبوس و شادمانی سیتز اجازه ی بزرگداشت هیچ کدام از جشن های ملی ما را نمی دهد، اما مردمان ایران آموخته اند که چگونه در روزهای ملی خود در جمع های کوچک، آشکار و پنهان، آتش روشن کنند، آواز بخوانند، برقصند، و حکومت تندخویی را به چالش بکشند که اهریمنانه مقابل هر شادمانی و روشنایی ایستاده است.
تردیدی نیست که تاریخ مبارزات جهان این چالش مدنی مردمان ایران را نیز ثبت خواهد کرد. چالشی که سلاح اش آواز خواند و رقصیدن و روشن کردن آتش است.