منصور امان
کُرونا؛ فاجعه برای کارورزان، حادثه برای علی لاریجانی
طبقاتی نبودن کُرونا از جنس دیگر افسانه ها و نظریه های فانتزی است که شانه به شانه این ویروس پخش می شود. آقای علی لاریجانی تازه ترین شاهد بی پایه بودن این ادعا است. او که گویا مُبتلا به کُرونا شده، نباید نگران اخراج، قطع یا کاهش حُقوق، نداشتن مُراقبت بهداشتی، گُرسنه ماندن فرزندان و نامعلوم بودن سرنوشت خانواده باشد. در مورد میلیونها کارورز اما از این آسودگی خیال خبری نیست. کُرونا و پیامدهایش آنها را با شدت تمام زیر ضرب گرفته است.
یک روز پیش از آنکه بُلندگوهای تبلیغاتی حاکمیت ابتلای رییس مجلس مُلاها را با جنجال و هیاهو پلاکاردیزه کنند، کارگران معدن فولاد گُل گُهر با درخواست حفظ جان شان دست به اعتصاب زدند، بدون آنکه خبر آن زیر “خیمه نظام” بازتابی داشته باشد. ۱۴ کارگر تاکنون به ویروس کُشنده کُرونا مُبتلا شده اند و با این حال کارفرمای این معدن پولساز نه تنها از تعطیل کردن مُوقت آن خودداری می کند، بلکه حتی حاضر نیست وسایل و تجهیزات حفاظتی در اختیار کارگران بگذارد و افراد مشکوک به ابتلا را به قرنطینه بفرستد.
آنچه که بر کارگران معدن گُل گُهر سیرجان می رود، یک رویکرد فراگیر در سراسر کشور است. همه جا کارگران بی حُقوق و بی پُشتیبان مجبور به کار می شوند و از آنها خواسته می شود که برای تداوُم سود بری کارفرما و اشراف حاکم، جان و سلامتی شان را به خطر بیاندازند؛ اجباری که با جُرم زمینه چینی برای ارتکاب جنایت برابری می کند و همچون معدنکاران گُل گُهر، اعتراض کارگران قطعه ساز، مُزدبگیران راه آهن، کارگران نیروگاه های برق و بسیاری دیگر را در سایر نُقاط ایران برانگیخته است.
رفتار غیرانسانی کارفرمایان اما یک تصمیم خودبه خودی نیست، بلکه حمایت حاکمیت را پُشتوانه دارد که ادامه تولید به هر قیمت، به ویژه در صنایع ارز آور و رشته های مُرتبط را بر صدر دستور کار “ستاد بُحران” خویش نشانده است. آقای روحانی در دومین روز از سال نو به کارگران هُشدار داد که “تعطیلی کار و فعالیت اقتصادی توطئه ضد انقلاب است” و افزود: “برای مُقابله با این توطئه باید روند تولید عادی باشد.”
توجیه رییس جمهور مُلاها برای سر باز زدن از تعطیلی کانونهای بالقوه اشاعه به خوبی در کادر رویکرد کُلی حاکمیت در بُحران اپیدمی سازگاری دارد: وقتی مُتهم شیوع کُرونا در ایران “اجنه” باشند، خواست مُبارزه با آن نیز فقط می تواند “توطئه ضدانقلاب” باشد.
در همان حال که حاکمیت، کارگران صنایع بزرگ، معادن و مراکز زیرساختی را بدون هر گونه حفاظتی به کام کُرونا می فرستد، در سوی دیگر کارگران خدماتی، کارخانه ها و کارگاه های کوچک، روزمُزدها، قراردادیها، کارگران فصلی و جُز آنها به گرداب بیکاری، اخراج، قطع حُقوق و سرانجام گُرسنگی افکنده می شوند.
تدبیر رژیم ولایت فقیه برای اینان از سطح قول و وعده توخالی فراتر نمی رود. مسوولان هر روز با دُروغ تازه ای در برابر آنها پدیدار می شوند و حجم بُزُرگتری از کُمک نقدی، بسته کالایی، بیمه بیکاری و پرداخت وام را در چشم انداز قرار می دهند تا بدینوسیله کارگران را آرام نگه دارند.
اجبار و فشار حاکمیت بر کارورزان در حالی است که دست و دلبازانه در حال خرج پول و دارییهای عُمومی برای ماجراجویی در عراق، آتش افروزی در سوریه، مُداخله گری در لُبنان و جنگ نیابتی در یمن است. اعتراف رییس کُمیته امداد به صرف صدقه ها و بودجه دولتی برای استخدام و گُسیل مُزدور به سوریه، نمای کوچکی از چگونگی هزینه کرد درآمدها و ثروت کشور توسُط حاکمان ج.ا را به تماشا گذاشته است. آنها نان را حتی از سُفره افراد تنگدستی که جُز مُستمری کُمیته امداد درآمدی ندارند می ربایند تا وسایل باقی ماندن خود بر تخت قُدرت و ثروت را فراهم کنند. اولویت آنها نه دیروز مردُم ایران بود و نه امروز که کُرونا کشور را در چنگ دارد، این همان فاکتوری است که کُرونا را برای اکثریت مردم ایران به فاجعه و برای آقای لاریجانی و انواع مُشابه به حادثه بدل کرده است.