کرونا؛ اتهام زنی بیشرمانه حکومت ملاکرونا به مردم


منصور امان

اتهام زنی بیشرمانه کارگُزاران حکومت به مردُم

همزمان با اوجگیری دوباره کُرونا در شهرها و اُستانهای مُختلف کشور، رژیم ولایت فقیه نیز متهم جدیدی را برای شیوع ویروس مُعرفی می کند. مسوولان حکومت، شهروندان را با انگُشت نشان کرده و آنها را در اُفت و خیز کُرونا گُناهکار می شمارند.

تاکنون دستگاه حاکم و رسانه های تبلیغاتی آن مُتهمان رنگارنگی را به عُنوان مسوول گُسترش ویروس عرضه کرده اند؛ ابتدا “اجنه” بودند که باید سپر “نظام” نالایق می شدند، سپس با توجُه به اسباب مضحکه شدن این “امداد غیبی”، حاکمیت به استدلال مانوس تری مُتوسل شد و پلاک کُرونا را به گردن آمریکا و اسراییل آویخت. کمی بعدتر برای قبولاندن فرضیه “دُشمن خارجی”، آن را آب و تاب داده و سخن از “جنگ بیولوژیک” راند. فراموش نشدنی در این رابطه، جست و خیز تُفنگچهای “آقا” در خیابانهای چند شهر است که گزافه “رزمایش دفاع بیولوژیک” را تابلو داشت.

اینک چنین می نماید که سریال فرار از مسوولیت مُلاها به اپیزود “مردُم گُناهکار” رسیده است. گردانندگان رژیم ولایت فقیه دست بر دست می کوبند که “بی توجُهی” و “سهل انگاری” مردُم موجب خیز کُرونا و ابتلا بخشهای وسیع تری از آنها شده است. سُخنگوی دولت، بازجو علی ربیعی، در نقش آموزگار پدیدار شده و به مردُم تهران “در رعایت پُروتُکُلهای بهداشتی نُمره خوبی” نمی دهد. به همین شیوه اُستاندار خوزستان سُراغ مردُم اهواز رفته و آنها را “بی مُبالات” خطاب کرده است و مُعاون وزارت بهداشت از او سبقت گرفته و مردُم اُستان را به گونه دست جمعی عامل “سیر صعودی کُرونا” مُعرفی می کند. اتهام زنی بیشرمانه کارگُزاران رژیم ولایت فقیه به مردُم بی درنگ پس از برچیدن محدودیتهای نمایشی و تقسیم بندی ساختگی و گُمراه کننده کشور به مناطق سفید و قرمز صورت می گیرد.

علت اصلی تغییر ریل مُقصر تراشی، اما مرزبندی جامعه با توجیهات و تبلیغات حاکمیت است. مردُم در برابر سُخنان، ادعاها و ژستهای حاکمان مصون شده اند و تیرهای زهرآگین تبلیغات آنها بر جان و ذهن شان کارگر نیست. نوسان حاکمیت بین “اجنه”، “دُشمنان”، “جنگ بیولوژیک” و اینک “مردُم” شاهدی بی مانند از بی تاثیری و رنگ باختن ترفندهای حاکمیت برای مُدیریت روانی و ذهنی جامعه است.

این همان تحوُلی است که نظریه پردازان رژیم مُلاها زیر عُنوان خفیف “بُحران بی اعتمادی” به آن اعتراف می کنند، اما حقیقت سخت آن است که شرایط عینی دو حیات جُداگانه را در پهنه اجتماعی شکل داده که در یک سوی آن اکثریت مردُم با تجربیات، دانسته ها و داوریهای خود قرار دارند و در سوی دیگر، حاکمیت جای گرفته که با ماشین عظیم زور و تبلیغات خود به انزوا رانده شده است. این یک صف آرایی دوقُطبی است که میدان رویارویی آن از خیابانهای دی و آبان تا صحنه های جنگ روانی – تبلیغاتی امتداد یافته است.