منصور امان
اعتراضهای آمریکا؛ قاتلان از سوراخ بیرون می آیند
با بسیج دستگاه های اداری، تبلیغاتی و اطلاعاتی، رژیم ولایت فقیه به گونه مُضحک و همزمان خودغرضانه ای در تلاش برای بهره برداری از اعتراضات در آمریکا است. تلویزیون دولتی و رسانه های چاپی و دیجیتالی حاکمیت به طور هماهنگ شده اخبار دست چین شده ای از این اعتراضها را بازتاب می دهند که اغلب با دُرُشت نمایی، تحریف و دستکاری آمیخته است.
اینک چنین می نماید که رهبر دستگاه حاکم با اتکا به این زمینه چینی زمان را برای دستاویز قرار دادن حرکتهای اعتراضی در آمریکا مُناسب تشخیص داده است. آقای علی خامنه ای که به تازگی در نقش آمر کُشتار آبان برگ سیاه دیگری به کارنامه خود افزوده است، حال رُل عوض کرده و این بار در لباس مُنتقد “جنایت” در آمریکا ظاهر شد. او همزمان فُرصت را از دست نداد و در تبلیغ اُلگوی ستمکارانه و خونریز رژیم اش، “حُقوق بشر” را هم در کنار “آن مرد سیاه” دراز کرده و به نواختنش پرداخت.
با این حال، نقش اول در این نمایش زرد را او بازی نمی کند؛ این نقش به آقای رحمانی فضلی، وزیر کشور، تعلُق دارد که هدف اصلی حاکمان ج.ا را به خوبی توضیح داد. او در برابر دوربینهای صداوسیما پدیدار شد تا تعداد کُشته شدگان اعتراضهای آبان را ۲۰۰ نفر ذکر کند؛ رقم آرایش شده ای که به روشنی با آمار مُنتشر شده از سوی منابع مُستقل همخوانی ندارد. فقط در یک سند مُنتشر شده، می توان نام و مُشخصات ۷۵۵ شهید خیزش آبان را مُشاهده کرد.
وزیر کشور مُلاها نخستین مقام رسمی ج.ا است که آماری از کشته شدگان آبان ارایه می کند. این در حالی است که تا پیش از این، “نظام” خونریز در هراس از خشم مُتراکم جامعه سرسختانه از به گردن گرفتن قتل هر تعداد از مُعترضان خودداری می کرد و چندان نسبت به تاثیرات اجتماعی آن بیمناک بود که حتی از عرضه آمار ساختگی نیز پرهیز داشت.
چنین می نماید که حاکمیت اعتراضهای مردُم آمریکا را محمل مُناسبی برای توجیه سیاست سرکوب و وحشیگری برخاسته از آن یافته است. این یک متُد شناخته شده حاکمان سرکوبگر ج.ا است که می کوشند کراهت و پلشتی سیاستها و رفتار خود را با نسبی سازی آنها تخفیف دهند. به این منظور، یک وظیفه عُمده وسایل تبلیغاتی، لابیها و جیره بگیرهای ج.ا، جُستُجو و یافتن نمونه هایی به ویژه در جهان غرب برای عادی سازی سرکوب، اختناق و رذالت روزمره رژیم ولایت فقیه و جلوه دادن آن به مثابه امری رایج و عام است.
سرچشمه شهامت ناگهانی آقای رحمانی فضلی برای نشان دادن دستهای خونین حاکمیت در برابر دوربینها، این پندار سفاهت بار است که گویا هوچی گری رسانه ای چند روز اخیر در باره رویدادهای آمریکا، جامعه را از نظر روانی در برابر خونهایی که از تن فرزندانش در آبان ریخته شد، کرخت کرده است؛ گویی راه اندازی موج خبری در باره شیکاگو و میناپولیس، می تواند کرج و ماهشهر را از ذهن توده بشوید و کنار بزند. “نظام” به پرچم برافراشته دادخواهی و انتقام جامعه می نگرد و خیابانهای واشنگتُن و فیلادلفیا را ساحل نجات خود می پندارد.
از سوی دیگر، روشن نیست که به راه انداختن یک کارزار سیاسی و تبلیغی پُر سر و صدا درباره اعتراضهای توده ای در کشورهای دیگر و نمایش با آب و تاب رویارویی خیابان با نظم حاکم تا چه اندازه برای رژیمی که خود در جنگ داخلی با شهروندانش قرار دارد و نیروی اعتراضها مُدت کوتاهی پیش از این آن را تا لبه پرتگاه سرنگونی برده، سودمند باشد. روشن آن است که جُنبش سرنگونی و نیروهای اجتماعی آن از این نمایش تبلیغاتی، تصویرها و تجربه هایی را کسب می کنند که در خیزشهای در راه توشه نبرد شان خواهد بود.
اُمید قاتلان و معرکه گیران ولایتی به خلع سلاح روانی جامعه و تبرئه خویش جُمله سراب است؛ صدای حق طلبی و خواست بلند عدالت در هر نُقطه جهان، انگیزه عدالت جویان و مُطالبات آنان در دیگر نُقاط را فقط می تواند تقویت کند و زیر مُحق بودن شان بر برنتافتن ستم و پیگرد ستمگران خط تاکید بکشد.
قاتلان زنان و مردان دلیر آبان از سوراخهایی که تاکُنون به آن خزیده بودند به تدریج بیرون می آیند و با لُکنت زبان به بخشی از جنایتهای شان اعتراف می کنند و یا برای آن پوشش می سازند. یکنفر یا ۲۰۰ نفر، خون ریخته شده نه با ماله کش وارداتی از آمریکا و نه با بازی با اعداد از دفتر وُجدان و آگاهی مردُم پاک می شود. خواست اجرای عدالت در مورد آمران و عاملان جنایت و کیفر سخت آنان چونان شمشیر صیقل خورده بر فراز سر حاکمان ج.ا آویخته باقی می ماند.