آیا نوه خمینی رقیب احمدینژاد در انتخابات ۱۴۰۰ ایران خواهد شد؟
یک فعال اصولگرا گفته: اگر قرار است اصلاحات به صحنه بیاید، با فردی مثل سید حسن خمینی ائتلاف خواهد کرد.
به گزارش اعتماد آنلاین، حسین کنعانی مقدم دبیرکل حزب سبز درباره احتمال نامزدی علی لاریجانی در انتخابات ۱۴۰۰ گفت: معتقدم که اصلاح طلبان بعد از روحانی به کم تر از خاتمی قانع نخواهند شد و بعید میدانم به سراغ افرادی نظیر لاریجانی بروند.
او ادامه داد: جریان اصلاحات این تجربه ناموفق را داشته که برای حفظ جناح سیاسی خود از نامزدی استفاده کنند که متعلق به خود آنها نیست؛ آنها پاسخی برای هوادارن خودشان ندارند که چگونه به کسی رای دهند که با اصلاحات دمخور نبوده است؛ در نتیجه به نظر میرسد که اگر قرار است به صحنه بیایند با فردی شبیه به خاتمی نظیر سید حسن خمینی روی کار بیایند.
کنعانی مقدم افزود: آقای لاریجانی همواره در میان اصولگرایان رای داشته و اگر قرار باشد که به سمت اصلاح طلبان برود، همین رای اندک خود را نیز از دست خواهد داد، به بیانی دیگر حمایت اصلاح طلبان از لاریجانی مرگ سیاسی لاریجانی است.
مجلس یازدهُم؛ گام اول پروژه یکدست سازی
منصور امان: این موضوع که چه کسانی بر کُرسیهای مجلس قانونگذاری رژیم ولایت فقیه تکیه می زنند، به خودی خود اهمیتی ندارد. در ده دوره مجلس مُلاها اگر فقط یک ویژگی برجسته بتوان سراغ گرفت، این است که بازیگرانش تغییر کرده اند، نقش تشریفاتی و برده وار آن اما ثابت مانده است. پایان دوره یکی از این مجلسهای زینتی و خانه زاد، آغاز دوره مجلس زینتی دیگری است با بزک و اطوار تازه.
از این رو، مجلس مُلاها اگر اهمیت پرداخته شدن داشته باشد، از زاویه ای دیگر آن را می یابد؛ این اُرگان رژیم استبدادی مذهبی، دماسنج وضعیت و توازُن داخلی دستگاه قُدرت از یکسو و میزان پیشرفت فساد سیاسی و اقتصادی در آن از سوی دیگر است. به این ترتیب اگرچه مجلس مُلاها از نظر کارکرد ارتباطی با جامعه و شرایطی که در آن بسر می برد ندارد، اما در ترکیب و چگونگی، به خوبی موقعیت حاکمیت و آرایش آن را بازتاب می دهد. بنابراین مجلس یازدهُم مُلاها را می توان بخشی از پاسُخ دستگاه حاکم به شرایط سخت و خطرناکی دانست که به مُحاصره اش درآورده است.
“نظام” در همان حال که در گرداب سیاست خارجی بُحران زا و تنش آفرین خود فرو رفته و منابع تغذیه اش را از دست داده است، در داخل با طُغیان جامعه ای روبروست که سرنگونی آن را در دستور کار خود گذاشته و در این راه مرزهای مُهمی را پُشت سر نهاده است. از آنجا که ظرفیت دستگاه ولایت فقیه اجازه حتی یک عقب نشینی مُوقتی در برابر جامعه و انعطاف و “جام زهر” در برابر طرفهای خارجی را به آن نمی دهد و از سوی دیگر کارتهای “اعتدال” و “اصلاحات” آن را نیز خیزشهای توده ای سوزانده و از دور بازی خارج کرده، بنابراین در پاسُخ به این چالش، به راهکار تمرکُز و فشار از بالا مُتوسل شده است.
مجلس جدید مُلاها، نخُستین گام سیاسی آقای خامنه ای و همدستانش در این راستا و برای یکدست سازی قُدرت و اهرُمهای اعمال آن است. دیگر ظرفهای انتخاباتی ج.ا مانند اُرگان ریاست جمهوری و شوراهای شهرها هدفهای بعدی آنها را تشکیل می دهد. آنها اُمید دارند به وسیله ادغام تام و تمام قُدرت حُقوقی در قُدرت حقیقی، بر شکاف ساختاری رژیم ولایت فقیه چیره شده و آرایش یکپارچه، بی واسطه و بدون تناقُضی چه در برابر جامعه مُعترض و چه در برخورد به آمریکا بگیرند.
چنین راهکاری را آقای خامنه ای و استراتژیسینهای بیت او پیش تر نیز و با نشاندن آقای احمدی نژاد بر منصب ریاست جمهوری آزموده اند و به گونه فضاحت باری شکست خورده اند. تفاوت این بار در آن است که هژمونی دستگاه حاکم بر مُحیط اجتماعی و توانایی بُحران سازی خارجی آن، فرسنگها از نُقطه ای که در سال ۸۴ در آن قرار داشت، عقب تر رفته است. این واقعیت از یکطرف سرکوب جامعه و مهار انرژی براندازانه آن را نامُمکن می سازد و از طرف دیگر، هزینه هر نوعی از سازش با طرفهای خارجی را به گونه تحمُل ناپذیری افزایش می دهد.
وزنه ای که “آقا” و زیرمجموعه هایش روی سینه برده اند، فقط می تواند ستون فقرات آنها را بشکند.