منصور امان
همزمان با آنکه رژیم ج.ا فعالیتهایی ماجراجویانه اتُمی خود را از سر گرفته و به طور سیستماتیک و هدفمند تعهُدات هسته ای اش در توافُق وین را زیر پا می گذارد، تنش گرد بُحران ناشی از سیاستها و اقدامات آن نیز به گونه خطرناکی افزایش یافته است.
انفجارهای روز پنجشنبه در غرب تهران که گفته می شود در مراکز نظامی روی داده، به سلسله رویدادهای مُشابهی که در دو هفته اخیر ماشین نظامی ج.ا، تاسیسات زیر بنایی و مراکز مُهم اقتصادی در مرکز آن قرار داشته، تداوُم بخشیده است.
در ششُم تیر یک انفجار شدید مرکز تولید موشکهای بالستیک مُلاها در خُجیر را به لرزه درآورد. این نوع موشکها توانایی حمل کُلاهک هسته ای را دارا هستند. در ۱۲ تیر بخشهایی از مرکز مُهم اتُمی “نظام” در نطنز در پی یک یا چند انفجار شدید تخریب گردید. در تاسیسات مُنهدم شده، سانتریفیوژهای پیشرفته ای که زمان دستیابی به بُمب اتُم را کوتاه می کند، تولید می شده است. در همین فاصله دو هفته ای، دو نیروگاه برق در شیراز و اهواز و یک مرکز پتروشیمی در ماهشهر نیز با آتش سوزی و تخریب مواجه شده است.
در حالیکه ماشین تبلیغاتی حاکمیت و رسانه های زرد آن تلاش می کنند نگاه ها و توجُهات را به سمت گمانه زنی و پخش ضد اطلاعات در باره شیوه انجام این حملات و حاشیه های آن مُنحرف کنند، پُرسش اصلی در این رویدادها اما معنایی است که بازگو می کند و جهت حرکتی است که نشان می دهد.
سلسله حوادث یاد شده نشان از تراکُم شدید فاکتورهای بُحران رژیم ج.ا دارد؛ تحوُلی که بی واسطه از آماجها و سیاستهای شریرانه هسته ای آن سرچشمه گرفته است. گامهای شتابان حاکمان کشور به سمت ساخت جنگ افزار اتُمی که امروز در پوشش “واکُنش به بدعهدی اُروپا” بر زمین داغ بُحران گذاشته می شود، تحرُک عوامل دخیل در آن را نیز افزایش می دهد. یک جبهه وسیع بین المللی از آمریکا تا اسراییل و از اُروپا تا کشورهای عربی منطقه خود را طرف حساب یا مُتاثر از این اقدامات می داند و به این یا آن شکل برای جلوگیری و رویارویی با آن آماده دست زدن به اقدام می باشد.
همزمان رویکرد تنش زای رژیم ج.ا در پهنه هسته ای، به دیگر محورهای اختلاف و تضاد آن با طرفهای خارجی یاد شده، جایگاه و اهمیت بیشتری می بخشد. بر این اساس، تجاوُز نظامی در سوریه و جنگهای نیابتی در عراق، یمن و لُبنان در متن خطر تجهیز مُلاها به جنگ افزار هسته ای خوانده می شود و به این ترتیب شدت درگیری در این نُقاط به گونه ناگُزیر فراز تازه ای می یابد.
یک توازُن مُخرب و خطرناک بین رفتار و سیاستهای ج.ا و واکُنش طرفهای خارجی آن، جهتگیری رویدادها را تعیین می کند. رویدادهای دو هفته گُذشته از این قاعده پیروی کرده و بازی ای که حاکمان ایران آغاز کرده اند را به دور بعد می برد. مسیر حرکت نظنز و خُجیر دالان بی انتهای بُحران، تنش، درگیری و تحریمها است که با تابلوهای توسعه طلبی، فرقه گرایی، تروریسم و جنگ بقا هدایت می شود. این در حالی است که رژیم ج.ا از هیچیک از مولفه های لازم قُدرت (اقتصاد قُدرتمند، هم سطحی یا دست بالا در توازن نظامی، مشروعیت و پشتیبانی اجتماعی) برای پیشبُرد چنین جنگی و رسیدن به انتهای دالان برخوردار نیست.
مردُم آثار این جنگ فرسایشی و بیهوده را که فقط به بقای قُدرت و ثروت در دست اُلیگارشی حاکم خدمت می کند، با کوچک و کوچک تر شدن دایره زیست شایسته و انسانی خود تجربه کرده اند. در تنور جنگ خُصوصی رژیم ولایت فقیه این فقط سرمایه کشور نیست که در حومه تهران و دمشق دود می شود، بلکه زندگی اکنون و سرنوشت و آینده اکثریت مردُم ایران است که به کام آتش ریخته می شود. آخرین بار کُرونا و کُشتار دسته جمعی آن نشان داد که خسارت حُکمرانی رژیم ولایت فقیه تا چه مرزهای فاجعه باری می تواند گسترش یابد و چگونه کشور و جامعه را آسیب پذیر کرده است.