منصور امان
پای اسلام سیاسی بر پلکان کُرونا
اسلام سیاسی بین دو گُزینه کُشتار جمعی یا برگُزار نکردن یک مراسم مذهبی سالانه، کُشتار جمعی را انتخاب کرده است. با مُرور گفته های رهبران و پایوران رژیم استبدادی – مذهبی در روزهای اخیر می توان دریافت که کشیدن این برگ سیاه برای آنها انتخاب چندان دُشواری نبوده است. آنها با خونسردی بر “برگزاری مراسم مُحرم حتی در مناطق قرمز” تاکید می کنند و بی قیدانه پیرامون خطرات و پیامدهای آن اطلاعات غلط و رهنمودهای گُمراه کننده می پراکنند.
در حالیکه محافل علمی و پزشکی و از این نیز مُهم تر، تجربه عملی و روزمره نسبت به برپاکردن مراسم مذهبی موسوم به “مُحرم” با صدای بُلند هُشدار می دهند، رژیم ولایت فقیه بی اعتنا و سبُکسرانه در حال چارطاق کردن درب نیمه باز جهنم به روی مردُم رنجور و کُرونا زده ایران است. همان کسانی که مردُم و سوگواری و عروسی شان را باعث شیوع ویروس و ماندگاری آن مُعرفی می کنند، اینک برای راه اندازی تجمُعهای بُزُرگ و کارناوال خیابانی کارت دعوت همگانی می فرستند و بی دریغ پول پخش می کنند.
اگر در هر نُقطه دیگر جهان فراهم کردن بستر لازم برای نشر اپیدمیک و بی انتها سازی زنجیره سرایت ویروس کُرونا جُنون محض و حماقت نابخشودنی به حساب می آید، زیر پرچم اسلام سیاسی ارتکاب این تبهکاری یک ضرورت منطقی و امری حیات بخش است. رژیم ولایت فقیه از آنجا که سُلطه خود بر جامعه را با استناد به مذهب مشروعیت می بخشد و حُکمرانی اش را با حق نمایندگی انحصاری آن توجیه می کند، بنابراین نمی تواند حتی برای یک دوره کوتاه نیز از ابزارهای قُدرت ساز و مُنتقل کننده هژمونی اش چشم پوشی کند.
این امر به ویژه هنگامی که ناکامی اسلام سیاسی در ارایه پاسُخ به مُشکلات اقتصادی، عدالت اجتماعی، آموزش، بهداشت و فساد به یک واقعیت جاری و چالش برانگیز در سطح جامعه بدل گردیده باشد، اهمیتی دوچندان می یابد. واقعیت مزبور، پافشاری به ظاهر غیرعقلانی حاکمیت بر برگُزاری مراسم مُحرم را توضیح می دهد، همانگونه که زن ستیزی، حجاب اجباری، تحمیلات شخصی، مُجازاتهای ضد انسانی، تبعیض دینی و جُز آن کارکرد دیگری جُز تامین و اعمال سُلطه و به اطاعت واداشتن جامعه ندارد.
دوره های بُحرانی، یعنی دُرُست همان زمانه ای که “نظام” در آن بسر می برد و حاکمیت و در ادامه موجودیت اش به خطر افتاده است، دوره پُر رنگ شدن رونمای دینی آن و تشدید فشار از این زاویه است. فُرمول مشهور آقای خُمینی مبنی بر اینکه “حفظ نظام از هر چیزی واجب تر است”، استراتژی دفاعی حاکمیت در چنین هنگامه هایی را بیان می کند. در اینجا غریزه بدوی بقا مُحرک آقایان خُمینی و خامنه ای است تا عقل سلیم، یافته های علمی، تجربه عملی و از همه مُهمتر، ارجُمند ترین دارایی یک جامعه یعنی جان و کرامت انسانی اعضای آن را کنار بزنند و زیر نعلین لگدمال کنند.
زیر سایه تضاد جامعه و “نظام” و در پرتو قیامهای دی و آبان، امروز اما روکش مذهب و شریعت بر پروژه های سیاسی حاکمیت از هر هنگام دیگر نازُک و شیشه ای تر شده است. اکنون جامعه می تواند دریابد که هر کُشته کُرونا در اثر مراسم مُحرم، هر مُبتلایی که زجر می کشد و ادامه فشار روانی و اقتصادی این ویروس، برای آقای خامنه ای و کارگُزارانش خشتی است که باروهای قُدرت و ثروت نامشروع شان را اُستوار می کند. رژیم ولایت فقیه از نردبان جنگ، فلاکت، بُحران خارجی، شکنجه، کشتار بالا رفته و امروز پا بر پلکان کُرونا گذاشته.