اوضاع لبنان از این پس به کدام سمت خواهد رفت؟


احمد زیدآبادی در تحلیل انفجار روز گذشته بندر بیروت نوشت: صدای انفجار مهیبی که بندر بیروت را منهدم کرد بعضاً تا شعاع ۲۵۰ کیلومتری محل حادثه از جمله در قبرس نیز شنیده شد. شورای عالی دفاع لبنان دلیل شدت انفجار را سرایت آتش به ۲۷۵۰ تن نیترات آمونیوم دانسته که از شش سال پیش در بندر بیروت انبار شده است.

این هنوز یک ارزیابی ابتدایی است. لبنانی‌ها با آنکه جنگ‌های بسیاری را در نیم قرن اخیر تجربه کرده‌اند، اما چنین حادثۀ هولناکی را در عمرشان به یاد ندارند. این حادثه تاکنون بیش از صد کشته و ۴ هزار زخمی و میلیارد‌ها دلار خسارت به مردم بیروت وارد کرده است و انتظار می‌رود که شمار تلفات انسانی بالاتر از این باشد. برخی گزارش‌ها از وحشت عمیق بیروتی‌ها و عزم آنان برای ترک کشور حکایت دارد.

ابر قارچ گونه‌ای که پس از انفجار بر آسمان بیروت شکل گرفت، بیشتر یادآور حملۀ اتمی به هیروشمیاست تا انفجار انباری از هزاران تن نیترات آمونیوم! به همین دلیل هم بیروتی‌ها که بسیاری از آنان قدرت شنوایی خود را بر اثر موج انفجار به طور موقت از دست دادند، به روایت‌های رسمی حاکی از تصادفی بودن انفجار تن نمی‌دهند و حتی برخی از سیاستمداران خواستار تحقیقات بین‌المللی در این باره شده‌اند.

لبنان کشوری کوچک و چند طایفه‌ای در ساحل شرقی دریای مدیترانه است که هیچکدم از بازیگران اصلی منطقه استقلال‌اش را جدی نمی‌گیرند و دخالت در امور داخلی آن را امری بی‌هزینه برای خود فرض می‌کنند. علت اصلی این ماجرا همان بافت فرقه‌ای و طایفه‌ای لبنان است که سبب شده هر کدام از طوایف و فرقه‌ها به یکی از کشور‌های منطقه تا حد وابستگی نزدیک شوند و عملاً کشور خود را به صورت صحنۀ تسویه حساب آن‌ها با یکدیگر در آورند!

در واقع این وضعیت افزون بر آنکه لبنان را در نیم قرن اخیر وارد چند دوره جنگ داخلی و خارجی کرده است، مانع ظهور دولتی مقتدر در آن کشور نیز می‌شود. دولت‌های لبنان که عموماً ائتلافی و نتیجۀ زد و بند‌های سیاسی و پیچیده و ملال‌آور طوایف و فرقه‌های مختلف‌اند، در بهترین حالت، ثباتی نیم‌بند و شکننده پیدا می‌کنند و با هر توفان سیاسی در معرض سقوط قرار می‌گیرند.

از قضا انفجار ویرانگر بیروت در حالی رخ داد که دولت لبنان به رهبری حسان دیاب با بحران اقتصادی بی‌سابقه‌ای دست به گریبان است و امیدی به بقای آن نمی‌رود.

در واقع اقتصاد لبنان در سال‌های اخیر توان معمول خود را از دست داده و نیاز فزاینده‌ای به کمک‌ها و سرمایه‌گذاری‎های بین‌المللی پیدا کرده است. کشور‌های علاقمند به سرمایه‌گذاری در لبنان، کمک به اقتصاد آن را به اصلاحات ساختاری مشروط کرده‌اند و پس از چند دور مذاکره با مقام‌های دولت لبنان به این نتیجه رسیده‌اند که دولت تحت رهبری حسان دیاب که به عنوان متحد حزب‌الله تلقی می‌شود، توان اصلاحات ساختاری را ندارد و عملکردش صرفاً اتلاف وقت است.

همین وضعیت سبب استعفای ناصیف حتی وزیر خارجۀ لبنان از مقام خود در چند روز اخیر شد. حتی با اشاره به فقدان ارادۀ لازم برای انجام اصلاحات در دولت دیاب، هشدار داده بود که ادامۀ روند موجود کشتی حکومت را به همراه مردم لبنان غرق خواهد کرد.

حال در چنین شرایطی، تأثیر انهدام بندر بیروت و هزینۀ چند میلیارد دلاری آن بر سرنوشت دولت دیاب کم و بیش روشن است!

در هر صورت، لبنان خواسته یا ناخواسته تابعی از نوع نظم منطقه‌ای در خاورمیانه است. این کشور کوچک در صف مقدم قربانیان این نظم یا به عبارتی بی‌نظمی قرار گرفته است. از این رو، انفجار بندر بیروت عمدتاً سبب تشدید مشکلات و افزایش نزاع‌های فرقه‌ای بخصوص پس از اعلام رأی دادگاه مربوط به ترور رفیق حریری نخست وزیر فقید این کشور خواهد شد.

اما از آنجا که هر تهدید و مصیبتی در این عالم، فرصتی هم در دل خود نهان دارد، تخریب بندر بیروت شاید طرف‌های نزاع را به این صرافت اندازد که ادامۀ منازعات فرقه‌ای موجود، عملاً چیزی از موجودیت لبنان باقی نمی‌گذارد و چه بهتر که طناب وابستگی خود به بازیگران منطقه‌ای را قطع یا سست کنند و بر سر یک برنامۀ ملی برای رشد و توسعۀ واقعی لبنان به اجماع برسند!