در پی دو ماه نرخ بالای بیکاری به خاطر توقف بخش عمده فعالیت های اقتصادی و تعطیلی مراکز کسب و کار در نتیجه شیوع ویروس کرونا، نرخ بیکاری در ایالات متحده رو به کاهش گذاشته و افزایش میزان اشتغال بیش از حدی بوده است که پیشتر پیش بینی شده بود.
در ماه گذشته میلادی، نرخ بیکاری به ۱۰.۲ درصد کاهش یافت که کمتر از نرخ بیکاری در ماه ژوئن است که به ۱۱.۲ درصد می رسید. این نرخ به مراتب بهتر از نرخ ۱۰.۶ درصد است که برای این ماه پیش بینی شده بود.
در حالیکه قبل از شیوع ویروس کرونا، دولت ترامپ موفق شده بود برای اولین بار در دهه های اخیر نرخ بیکاری را به زیر ۴ درصد برساند و به خصوص زمینه افزایش اشتغال اقلیتهای نژادی از جمله سیاهپوستان و اسپانیایی تباران را فراهم کند، شیوع این بیماری باعث شد که در ماه های اول نرخ بیکاری به بالای ۱۶ درصد برسد که از زمان رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ سابقه نداشت.
افزایش بیش از انتظار اشتغال مدیون آغاز به کار برخی مراکز تولید و توزیع و همچنین از سرگیری فعالیت واحدهای دولتی متکی به نیروی کار نیمه وقت و موقت است. هنوز یکی از مهمترین بخشهای اشتغالزا در ایالات متحده، یعنی خدمات “میزبانی” شامل رستورانها، كلوبها و هتلها به طور کامل فعال نشدهاند و ادامه روند ابتلا به ویروس کرونا مانع عمده در این زمینه محسوب میشود.
به گفته برخی اقتصاددانان، کمک های دولتی به آسیب دیدگان از ویروس کرونا عامل مهمی در حفظ نسبی سطح تقاضای موثر و در نتیجه، تسریع روند از سرگیری فعالیت واحدهای توزیع و تولید بوده است.
به گفته آنان، در صورت رفع موانع ناشی از شیوع ویروس کرونا، بازگشت سلامت به اقتصاد آمریکا احتمالا سریعتر از میزان انتظار باشد.با اینهمه، بازگشت کامل اقتصاد آمریکا به شرایط قبل از شیوع ویروس کرونا به کشف و عرضه کافی واکسن یا داروی کاملا موثر بر این بیماری بستگی دارد.
توهم اعتدالیهای جمهوری اسلامی
احمد زیدآبادی در کانال تلگرام خود نوشت: از مجموعۀ امور دنیا، هم نظر شدن با روزنامۀ کیهان در یک مورد خاص، شاید گناه کبیرهای محسوب نشود!
این یک مورد هم، خوانش کیهان از استراتژی حزب دمکرات آمریکا در برابر برجام است. برخی رسانههای اصلاحطلب به گونهای از احتمال ریاست جمهوری جو بایدن سخن میگویند که پنداری به محض ورود او به کاخ سفید، برجام به تمام و کمال زنده و تمام تحریمها یک شبه لغو میشود! این نگاه که معنایی جز تسلیم شدن آمریکا در برابر ایران ندارد، به کلی غیرواقعبینانه و در حقیقت گمراهکننده است. در واقع همانطور که کیهان هم پی برده است، استراتژی دمکراتها بازگشت بی قید و شرط به برجام نیست، بلکه مشروط به تغییر مسیر سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی است، هر چند که در قالبی ظریف و بعضاً ابهامزا ارائه میشود.
از قضا “مسئلۀ ایران” در حوزۀ سیاست دو حزبی ایالات متحده قرار دارد و هر دو حزب دمکرات و جمهوریخواه علاوه بر نگرانی از برنامۀ اتمی و موشکی جمهوری اسلامی، استراتژی آن را در خاورمیانه مغایر منافع اساسی کشورشان در این منطقه میدانند.
البته اگر ارکان قدرت رسمی در ایران، به طور خصوصی به این نتیجه رسیده باشند که ادامۀ منازعه با آمریکا بیش از این مقدور و ممکن نیست و باید راهی برای تشنجزدایی بین دو کشور پیدا کرد، پیروزی بایدن میتواند این فرصت را در اختیار آنها قرار دهد تا با حفظ سطحی از حیثیت سیاسی، وارد دور تازهای از رابطه با آمریکا شوند. اما اگر آنها به چنین نتیجهای نرسیده باشند، پیروزی احتمالی بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، کمکی به تشنجزدایی بین دو کشور نخواهد کرد چرا که نهایتاً نگرانیها و خواستههای حزب دمکرات از جمهوری اسلامی تفاوت محسوسی با حزب جمهوریخواه ندارد.
در این میان، اما چرا برخی محافل اصطلاحاً اعتدالی و بعضاً اصلاحطلب، حضور احتمالی بایدن در کاخ سفید را معادل بازگشت به برجام و رفع تحریمها معرفی میکنند؟
دلیلاش ظاهراً به افسانهای باز میگردد که بین خصائل رؤسای جمهوری ایران و آمریکا نوعی ربط مستقیم قائل است! طبق این افسانه، ورود یک شخصیت تندرو به کاخ سفید مستلزم ظهور رئیس جمهوری مشابه آن در ایران است و به عکس!
از همین رو، اعتدالیها و بخشی از اصلاحطلبانِ نزدیک به آنان، پیروزی احتمالی بایدن را در حقیقت شانسی برای ادامۀ حضور خود در قوۀ مجریه میدانند و بدین منظور ظاهراً از قرینهسازیهای بیپایه و اساس و اغراق در تفاوت رویکرد دمکراتها و جمهوریخواهان نسبت به سیاستهای جمهوری اسلامی ابا ندارند.
بدین ترتیب، چناچه بایدن به کاخ سفید راه یابد، احتمال اینکه اعتدالیها و برخی متحدان اصلاحطلب آنان، در جهت ضرورت ریاست جمهوری افرادی از جنس خود در انتخابات سال آیندۀ ایران تبلیغات گستردهای به راه بیاندازند، بسیار زیاد است. چنین تبلیغاتی طبعاً سبب میشود که برخی اقشار اجتماعی به امید احیای برجام و کاهش تشنج در روابط خارجی، دوباره بسیج شوند و با هجوم به پای صندوقهای رأی، چهرهای از جنس اعتدالیها را به ریاست جمهوری برگزنند.
تجربههای مکرر، اما نشان داده است که بدون خواست و ارادۀ ارکان اصلی قدرت در ایران، چهرههای اعتدالی و اصلاحطلب در مقام ریاست جمهوری، قادر به گشودن گرۀ رابطه با آمریکا نیستند و اغلب وضع را پیچیدهتر و بغرنجتر میکنند.