منشه امیر
با برقراری روابط با امارات، ارتش اسرائیل می تواند به سواحل جنوبی خلیج فارس برسد و هرگونه تعرض رژیم ایران را به شیوه ای کوبنده پاسخ دهد.
*****
رژیم فتنه گری که از میکده بازمانده، از مسجد نیز رانده می شود!
دنیا دارد همچنان روی سر حکومت اسلامی ایران خراب می شود. با وحشت تمام می بینند که چگونه دیوارهای عظمت و قدرت ادعایی آنان یکی پس از دیگری فرو می ریزد و فردا ممکن است آنان را نیز زیر آوار فرو برد و نجات دهنده ای نباشد.
چهل سال زحمت کشیدند، پول ملت ایران را حاتم بخشی کردند، دلارهای نفتی را برای سرکردگان ترور و به قول خودشان “مقاومت” فرستادند تا شاید بتوانند یک امپراطوری اسلامی برپا سازند، ولی دماغشان به سنگ خورد.
و اکنون می بینند که آن کاخ کاغذی در برابر چشمانشان، دیوار به دیوار فرو می ریزد و فردا ممکن است تاک و تاک نشان، هر دو را با خود به دیدار نیستی بکشاند.
قاسم سلیمانی هلاک شد و رژیم هنوز نتوانسته است جایگزینی برای فردی بیابد که به ماموریت از جانب علی خامنه ای، دستور داشت منطقه را به آتش بکشد.
تهدید کردند که در انتقام قتل او، آمریکا را ویران خواهند کرد. اخیرا هم کلیپی ساخته اند که در آن آواز می خوانند و وعده می دهند که ترامپ و نتانیاهو و این و آن را نابود خواهند کرد.
حسین سلامی و دیگر فرماندهان زیاده گوی سپاه پاسداران، برای لاپوشانی ناتوانی و بی عرضگی خود، کارزار تازه ای را به یاد قاسم سلیمانی به راه انداخته اند که به مردم بگویند: “ما در صحنه هستیم”!
مانند همیشه لاف می زنند و گزاف می گویند، ولی آب در هاون می سایند.
از عراق دارند بیرونشان می کنند. فرمانده سپاه قدس، یعنی همان جانشین قاسم سلیمانی را بدون ویزا به بغداد راه نمی دهند و قصد دارند حشد الشعبی را مهار کنند.
ادعا کرده بودند که همین فردا، سربازان آمریکایی را از عراق بیرون خواهند انداخت.
امروز دولت عراق است که از رژیم ایران می خواهد جل و پلاس خود را برچیند و آن سرزمین را ترک گوید.
آمدند و حوثی های محروم و مستضعف یمن را وسیله قرار دادند تا از طریق آن ها رژیم سعودی را در عربستان براندازند، ولی کور خواندند.
آرزوی رژیم برای تسلط بر یمن به کمک حوثی ها، پس از سالیان دراز جنگ داخلی در آن سرزمین، به بن بست رسیده است.
در سوریه، یعنی همان کشوری که امید داشتند به پایگاه اصلی آنان برای دست اندازی علیه اسرائیل مبدل شود، از یک سو، هر روز ضربات سنگینی از نیروی هوایی اسرائیل متحمل می شوند و هر چه را که می سازند، ارتش اسرائیل با یک حمله هوایی نابود می کند، و از سوی دیگر با رقابت ارتش روسیه مواجه می شوند که نمی گذارد سپاه قدس در سوریه ریشه بدواند.
این همه در سوریه جان کندند و پول هزینه کردند و هنوز مانند بچه یتیم، هر کس رد می شود، به آن ها تو سری می زند.
ولی فاجعه بزرگتر در لبنان، برایشان رخ داده و آنان را به عزای بزرگتری نشانده است.
انفجار مهیبی در بیروت رخ می دهد که آن را به نیمه بمب اتمی هیروشیما تشبیه می کنند.
مردم بیروت به خیابان ها می آیند و حزب الله را عامل بروز این جنایت می خوانند و خواهان مهار کردن آن هستند.
حسن نصرالله قسم حضرت عباس می خورد که “من اصلا بندر بیروت را نمی شناسم و با آن جا کاری ندارم” و حتی ادعا می کند که با بندر حیفا در شمال اسرائیل آشناتر است، ولی مردم لبنان، این دم خروس را از زیر عبای او می بینند و خواهان برچیدن بساط حزب الله هستند.
حالا آن فرد دروغ پرداز به حیله تازه ای چنگ می اندازد و می گوید که ممکن است کار، کار اسرائیل بوده باشد و به شیوه حکومت ایران، اعلام می دارد که اگر معلوم شود کار اسرائیل بوده، “پدرش را در می آورد”. ولی کیست در لبنان که خریدار این خزعبلات باشد؟
دیپلمات نابخردی به نام محمد جواد ظریف، شتاب زده به بیروت می رود تا بررسی کند و ببیند که از آن سرمایه گذاری کلان ایران اسلامی در لبنان، چه چیز ممکن است باقی بماند؟
ظریف با ناشیگری، هنگام ورود به بیروت، می گوید “چهاردهمین سال پیروزی حزب الله بر رژیم صهیونیستی را به ملت و دولت لبنان شادباش می گوییم”.
کدام پیروزی؟ کدام شادباش؟
حزب الله در آن سال ها به یک رشته عملیات تروریستی علیه اسرائیل پرداخته بود، تا به دستور ارباب خود، به این کشور آسیب برساند.
ارتش اسرائیل وارد خاک لبنان شد و چنان ضرباتی بر حزب الله وارد آورد که در این چهارده سال عملا جرات نکرده است که به تعرض عمده ای علیه اسرائیل دست بزند، ولی تهدیدهای لفظی همچنان ادامه دارد، و باد هواست.
ظریف سالگرد رویدادی را به گفته خود “به ملت و دولت لبنان” شادباش می گوید که یک فاجعه بزرگ برای آن کشور و یکی از عوامل اصلی نگون بختی کنونی لبنانی ها بوده است.
ملت لبنان، در درازای تاریخ، هرگز نزاعی با ملت یهود و یا کشور اسرائیل نداشته است.
اسرائیل و لبنان سالیان دراز در صلح و صفا در همسایگی یکدیگر زندگی میکردند – تا روزی که ترور فلسطینی از اردن به لبنان نقل مکان کرد و خواست آن جا را به پایگاه تعرض علیه اسرائیل مبدل سازد.
ترور فلسطینی، به دنبال یک رشته عملیات نظامی اسرائیل در خاک لبنان سرکوب شد و بعد حکومت ایران آمد و با استفاده از خلاء به وجود آمده، حزب الله را با هدف علنی نابودی اسرائیل برپا ساخت تا مردم لبنان را قربانی مطامع استعماری خویش، برای انهدام خیالی اسرائیل سازد.
شادباش گویی ظریف به نصرالله به مناسبت آن چه که “سالگرد پیروزی بر دشمن صهیونیستی” نامیده، در شرایطی که مردم لبنان خواهان برچیدن این زائده تروربستی هستند، ناشیانه ترین رفتار دیپلماتیک از جانب فردی است که لقب وزیر خارجه حکومت اسلامی را یدک می کشد.
ظریف در شرایطی چنین شادباشی را انتشار می دهد که اکثریت بزرگی از کشورهای جهان، از بحرین تا آرژانتین و از بریتانیا تا جمهوری های دریای بالتیک، و مسلما ایالات متحده، حزب الله را در فهرست گروه های ترور قرار داده اند و تحریم کرده اند، که این هم یکی از عوامل اصلی بحران اقتصادی کنونی در لبنان است.
ولی بزرگترین خاکی که اکنون رژیم ایران به سر خود می ریزد، برقراری روابط دوستی بین امارات عربی متحده و اسرائیل است.
گفته می شود که بحرین نیز به نوبت ایستاده و عربستان هم پشت سر آن در صف ایستاده است.
دنیا دارد بر سر رژیم ایران، گام به گام خرابتر می شود.
خمینی بر این تصور باطل بود که به همان سادگی تسلط بر ایران، خواهد توانست کشورهای منطقه را نیز به دام خود بکشاند.
در تلاش برای اجرای این آرزوی خام، صدام حسن را به جنگ هشت ساله با ایران کشاند، سفارت آمریکا را اشغال کرد، در همه کشورهای منطقه پول و اسلحه ریخت تا رژیم های موجود را ساقط کند و شاید خود بتواند بر آن سرزمین ها مسلط شود.
یاد امپراطوری استعماری انگلیس در قرن نوزدهم بخیر!
چهل سال تلاش کردند و تو گویی بدر در باد افشانده اند.
نه تنها عراق و سوریه و لبنان و یمن به کشورهای فرمانبردار رژیم ایران مبدل نشدند، بلکه امیرنشین های عرب نیز دارند از دست رژیم ایران بیرون می روند.
نه تنها آن سرزمین ها به تسلط رژیم ایران در نیامده، بلکه حکومت های آن کشورها با قوی ترین دشمنی که رژیم ایران برای خود تراشیده، با کشوری که خمینی و خامنه ای آن را “رژیم صهیونیستی اشغالگر فلسطین” می نامند، عهد دوستی بسته اند.
این برای رژیم ایران یک عزای بزرگ است. عزای عزاهاست.
چگونه ممکن است که رژیم ایران در آرزوی تسلط بر این سرزمین ها، این همه جان و مال ملت ایران را فدا کرده و حالا آنان با کشوری عهد دوستی می بندند که خامنه ای غیبگویی کرده و گفته بود تا ۲۵ سال دیگر نابود می شود؟
حالا می بینند، خودشان هستند که دارند نابود می شوند و با همت ملت ایران، در آینده ای نه چندان دور، نشانی از آنان باقی نخواهد ماند.
با برقراری روابط، ارتش اسرائیل می تواند به سواحل جنوبی خلیج فارس برسد و هرگونه تعرض رژیم ایران را به شیوه ای کوبنده پاسخ دهد.
پس چگونه غیب گویان رژیم ایران خواهند توانست پیش بینی خامنه ای برای نابودی اسرائیل را عملی سازند؟
عزا گرفته اند که در داخل ایران تنها دستاوردی که داشته اند، همانا به فقر کشاندن مردم و ایجاد محنت و دلت بوده است و اکنون می بینند که در عرصه بین المللی نیز از میکده مانده و از مسجد رانده شده اند!