در آستانه ششمین سالگرد اسیدپاشی رژیم ملاها


چراغ سبز امام جمعه اصفهان برای اسیدپاشی به زنان

روزنامه شهروند نوشت: آن‌ها فراموش شده‌اند. انگار دیده نمی‌شوند. درد و رنج‌شان را هر روز و هر ساعت به تنهایی به دوش می‌کشند. انگار فراموشی مرهمی بر زخم‌های ناسورشان شده. با اینکه یک پرسش، روح و روان‌شان را ذره‌ذره می‌خورد، اما دیگر انگیزه‌ای برای یافتن پاسخ ندارند، همین امر هم باعث شده تا همه آن‌ها در گوشه‌ای مشغول روزمرگی شوند. همان دخترانی که حدود ٦‌سال پیش به طرز مشکوکی قربانی اسیدپاشی‌های سریالی اصفهان شدند. حادثه‌ای جنجالی که با وجود همه واکنش‌ها و حساسیت‌های زیادی که در پی داشت، تاکنون عاملان آن معرفی نشده‌اند.

اواخر مهرماه سال ٩٣ یکی از خبرگزاری‌های رسمی کشور طی گزارشی از اسیدپاشی‌های سریالی اصفهان پرده برداشت. اسیدپاشی از اواخر شهریور ماه در این شهر آغاز شد و طی چند هفته چند دختر جوان از ناحیه صورت هدف حمله اسیدی قرار گرفتند. هر چند برپایه برخی گزارشات در این حوادث پی در پی ١٥ زن مورد حمله اسیدپاشان ناشناس قرار گرفتند. اما براساس آمار رسمی حداقل چهار زن در این حوادث به‌شدت مجروح شدند.

در اظهارات قربانیان این حادثه وحشتناک صحبت از حضور دو مرد موتورسوار به عنوان عامل اصلی حادثه به میان آمد. تاکنون هیچ‌کدام از عاملان حادثه دستگیر نشده‌اند و مسئولان می‌گویند موفق به شناسایی متهمان نشده‌اند. این حادثه جنجالی واکنش‌های زیادی در داخل و خارج کشور به دنبال داشت. در حالی که برخی منابع خبری از دست داشتن عوامل خودسر در این حادثه خبر می‌دادند، صحبت از دست داشتن عوامل بیگانه در این حادثه به منظور برهم زدن نظم عمومی و تحت تأثیر قراردادن بررسی طرح عامران به معروف و ناهیان از منکر در مجلس به میان آمد.حتی احتمال خصومت شخصی آمدان این حادثه با قربانیان هم از سوی برخی مقامات مطرح شد، اما صحبت‌های قربانیان و خانواده‌های آن‌ها به طور کلی این احتمال را رد کرد.

چراغ سبز امام جمعه اصفهان برای اسیدپاشی به زنان
نفرت پراکنان، آنان که “تکلیف الهی” را ابلاغ می کنند

حنیف حیدرنژاد: بی عملی مقامات انتظامی این ظن را تقویت کرده که ناتوانی آنها در شناسائی و دستگیری عاملین این جنایات بدان خاطر است که نیروهای عمل کننده از مقامات بالاترِ مذهبی یا امنیتی دستور می گیرند و زیر چتر حفاظتی آنها قرار دارند.

یکی از متهمین اصلی که چراغ سبز شروع این جنایات را روشن کرده، امام جمعه موقت اصفهان “محمد تقی رهبر” می باشد. اگرچه هنوز “سندی” دال بر مسئولیت هدایت و رهبری این جنایت از سوی او وجود ندارد، اما شواهد موجود حداقل از زمینه سازی ها توسط او خبر می دهند. او چند هفته قبل در یک مصاحبه و در ارتباط با آنچه رژیم آن را “بد حجابی” می نامند گفته بود:

«آدم بعضی مواقع احساس می‌کنند که اثری از شریعت در جامعه نمانده است. رعایت حجاب یکی از توصیه‌های مهم دین مبین اسلام است و به همین دلیل در جامعه اسلامی تحت هیچ شرایطی نمی‌توان بی‌حجابی یا بدحجابی را تحمل کرد. نظام مقدس جمهوری اسلامی این داعیه را دارد که پرچمدار اسلام در دنیا است و دقیقا به همین علت، دلیلی ندارد تا نسبت به پوشش‌های آنچنانی و غیر عرف سکوت کنیم. […] با نگاهی به عکس‌هایی که از قدیم موجود است، می‌بینیم که حجاب قبلا بهتر و بیشتر رعایت می‌شد و اگر عکس‌های حرمسراها را نگاه کنید می‌توان گفت که قدیمی‌ها حجابشان بهتر و کامل‌تر بود. […] وقتی مراجع تقلید و علمای دینی از وضعیت حجاب ابراز نارضایتی می‌کنند، باید گفت که حتما در کوتاه‌ترین زمان ممکن چاره‌اندیشی شود تا بلکه بتوانیم اینطور بگوییم که همانطور که کشور ما ام‌القرای جهان است، مردم ما هم مردمانی هستند که خود را مقید به رعایت آنچه اسلام توصیه کرده است، می‌دانند.»

وقتی “مراجع تقلید و علمای دینی از وضعیت حجاب ابراز نارضایتی می‌کنند” و وقتی یک مقام مذهبی و امام جمعه شهر نیروهای حزب اللهی را به “انجام تکلیف” در این زمینه فرا می خواند، حتی اگر در ظاهر بر “تذکر لسانی” هم تاکید کند، سابقه سی و پنج سال گذشته در جمهوری اسلامی نشان داده که این سخنان یعنی چراغ سبز برای تجاوز به حریم خصوصی زنان و طرح ریزی جنایت های مختلف، از جمله اسیدپاشی به صورت و پیکر زنان. سابقه سه دهه گذشته نشان داده تا زمانی که این جنایات اعتراض و حساسیت عمومی را دامن نزده و خطر اعتراضات و شورش های اجتماعی پیش نیاید، دست “حزب اللهی ها” برای ادامه جنایت هایشان باز است. اما از زمانی که موضوع لو رفته و امکان کنترل اعتراضات اجتماعی نباشد، رهبران سیاسی و مذهبی و امنیتی رژیم به سرعت همه مسئولیت ها را به گردن “عده ای خود سر” خواهند انداخت تا بتوانند مهار اوضاع را در دست نگه دارند.

بالاترین مقامات مذهبی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران زن را “منشاء فساد” می دانند. آنها با توهین آمیز ترین لغات در عمومی ترین تریبون ها به زنان حمله می کنند و با استفاده از آموزه های ایدئولوژیک نیروهای خود را به دخالت در زندگی خصوصی زنان فراخوانده و عملا دست آنها را در کنار انواع و اقسام نهادهای رسمی سرکوبگر به تجاوز به حریم خصوصی زنان، از جمله دخالت در نوع پوشش آنها باز گذاشته و تشویق می شوند تا “تکلیف” دینی خود را در غالب “امر به معروف و نهی از منکر” انجام دهند.

به این ترتیب “ارازل و اوباش” حکومتی با دست باز و با پشتگرمی بالاترین افراد یا نهادها در سلسله مراتب مذهبی، سیاسی یا امنیتی به سرکوب زنان، نقض حقوق انسانی و توهین و تحقیر آنها می پردازند.