اداره ثبت احوال افغانستان در سایت خود در بخش نام نویسی برای دریافت شناسنامه، زبانهای پشتو و دری را به عنوان زبان اصلی و فارسی را جزو گزینه زبانهای خارجی قرار داده است. این اقدام واکنشهای زیادی را در میان فارسی زبانان این کشور به همراه داشت.
کاربران شبکههای اجتماعی و صاحب نظران افغانستان با انتشار مطالب و هشتگهایی با عناوین پارسی زبان من و اینجا سرزمین من است، جنبش دفاع از هویت، ای زبان پارسیای در دریایی دری، فرهنگ ما آیین ما، پارسی هویت ماست، قلب ماست فارسی، گل نیست ماه نیست دل ماست پارسی، پارسی زبان من و اینجا سرزمین من است، به شدت به این اقدام اعتراض کردند.
یکی از کاربران در پیامی در شبکههای اجتماعی نوشت: زبان فارسی با قدمت تاریخی چند هزار ساله، نمادی از فرهنگ و تمدن بشری در جهان شناخته شده است، گویندگان این زبان در افغانستان حضور گسترده دارند و صاحبان این سرزمین هستند، درج فارسی و تاجیکی به عنوان زبان «خارجی» در برگههای رسمی یکی از نهادهای دولتی افغانستان، تلاش برخی عناصر مخرب و خود فروخته برای برهم زدن روحیه وحدت ملی و همزیستی مسالمت آمیز مردم این کشور است. اگر این کار نابخردانه در حد یک اشتباه هم صورت گرفته باشد، گناه بزرگ و تاریخی و بازی با هویت و تمدن بشری بخش عظیم مردم این سرزمین و زیر پا گذاشتن قانون اساسی این کشور است که زبان فارسی دری و زبان پشتو را به عنوان زبانهای رسمی کشور پذیرفته است.
«یعقوب یسنا» شاعر و نویسنده افغانستان نیز در واکنش به درج زبان فارسی به عنوان زبان خارجی نوشت: دولت افغانستان در قبال زبانها سیاست نادرست فرهنگی دارد، این سیاست نادرست فرهنگی موجب شده است بحث زبانها به تنش ملی و قومی در این کشور بینجامد.
وی گفت: رویکرد فرهنگی حکومت اگر در قبال دیگر زبانها اشتباه نباشد، در قبال رواج زبان پشتو اشتباه است، صد سال میشود حکومت میخواهد زبان پشتو را رواج دهد، اما برخلاف اراده دولت، پشتو زبانها فارسی مکالمه میکنند.
یک جریان سیاسی با عنوان «جریان سیاسی خدمت» نیز در واکنش به خارجی خواندن زبان فارسی در بیانیهای اعلام کرد: براساس قانون اساسی زبان فارسی دری و زبان پشتو، زبانهای رسمی و ملی افغانستان است، رویکرد حذف و زبان خارجی خواندن آن، نقص صریح قانون اساسی تلقی میشود.
این جریان سیاسی گفته است: زبان پژوهان و استادان زبان و ادبیات تاکید کرده اند که ما سه زبان مستقل به نامهای دری، تاجیکی و فارسی نداریم، فقط یک زبان پارسی است با گویشهای دری و تاجیکی و اکنون تعدادی آگاهانه اهتمام دارند فارسی و تاجیکی را زبان بیگانه معرفی کنند، که این اقدام با اهداف خاصی صورت گرفته و یک اشتباه بزرگ تاریخی است.
«عبداللطیف پدرام» رئیس حزب کنگره ملی و نامزد سابق ریاست جمهوری افغانستان نیز در پیام نوشتاری و تصویری با اشاره به شعر فردوسی به صورت هشدارآمیز نوشت: در دفاع از زبان و هویت، همه سر به سر تن به کشتن دهیم…
تلاش تاجیکستان برای گسترش زبان فارسی
*دکتر علیرضا رئیسزاده
مجلس تاجیکستان قانونی را تصویب کرد که طبق آن نام خانوادگی شهروندان تاجیک از “روسی ” به “فارسی ” تغییر میکنند. بدین ترتیب در انتهای نام خانوادگی مردها بهجای “اوف “، ” پور ” جایگزین میشود و در انتهای نام خانوادگی دختران، “دخت ” جایگزین میشود که علاوه بر زیبایی باعث تمایز و شناخت جنسیتی فرد میگردد.
خبر مهمی که شوربختانه سرسری و در میان انبوهی خبرها ناپدید گشت، جای بسی شگفتی است از این همه پارادوکس در این مملکت ! تلخ و تاسفبار است که عدهای مثلا برای نام خلیج فارس روز تعیین میکنند، جامه چاک میکنند و سنگها بر سینه میکوبند آنگاه در برابر چنین کار سترگی در مجلس تاجیکستان و شور مردمانی در کرانههای سیحون و جیحون برای بازگشت به زبان مادری و فرهنگ پارسی بیتفاوت و منفعل باشند چرا؟
یاد سخن یکی از نویسندگان اتریشی افتادم که نوشت ” علت عدم تفاهم ما اتریشیها و آلمانیها زبان مشترکمان میباشد ”
بعد از فروپاشی شوروی تاجیکها به شکلی حتا افراطگرایانه به دنبال بازیابی هویت فرهنگی خود بودند و هستند،هویت و فرهنگی که نزدیک به یک قرن تحت سیطره، خفقان و پاکسازی روسها رو به افول و اضمحلال نهاده بود.
بدیهی است کسانی که هویت فرهنگی شان با نفی و ستیز روبهرو شده باشد یا هرگاه به اجبار از زادگاهشان کوچانده شوند، بزرگترین دغدغه شان بازیافتن این هویت است. هویتی که انسان در آن وجود خود را معنا می بخشد و در فقدان آن خلأ عظیم و جبرانناپذیری روح و روان جمعیاش را پیوسته معذب میدارد. مردم تاجیک هنوز هم دشمن کینهجو و حسود را پشت دروازههای فرهنگش حس می کند. او این حس را از تاریخ پرمخاطرهاش به خاطر دارد.
اما شعر و زبان فارسی تاجیک شیپوری است برای بیدارباش و “نبرد افزاری ” است همیشه برافراشته و شمشیری است از نیام برکشیده.
هفتادسال سلطه فرهنگ بیگانه بر تاجیکستان، چنان دردی همراه با شور در جان مردم به ویژه نخبگان، شاعران و فرهیختگان تاجیک دمیده است که پایانی بر آن متصور نیست؛ با وجود فشار و فرهنگ روسها هماینک مردم تاجیکستان از سیاستمداران تا هنرپیشگان، نویسندگان و شاعران در پی بازیابی هویت و زبان مادری هستند و هیچ چیز و هیچ کس نمیتواند جلوی خواست و اراده این ملت را بگیرد. “علی رحمان ” رئیسجمهور کشور خود از اولین افرادی بود که پسوند روسی خود را حذف و مقامات کشور را وادار کرد که از پسوندهای فارسی استفاده کنند
آیا مردمی را که زبان و هویت پارسی خویش را چنین فریاد میزنند، میتوان جدای از ایران زمین پنداشت؟ اصلا باید پرسید داعیهدار فرهنگ و زبان واقعی پارسی الان کجاست در تاجیکستان و افغانستان یا ایران؟
“کریم صابر- از تاجیکستان ”
ای زبان بلعمی و رودکی
مهر تو پرورده ام از کودکی
شاهنامه با تو آب و رنگ یافت
در جهان، خلقم ز تو فرهنگ یافت
ابنسینا در بخارای کهن
کاشت در مرز “شفا ” تخم سخن
با همین املا، نظامی زاده بود
بر تو ای لفظ دری، دل داده بود
مثل سعدی، جامی شیرینکلام
درّ معنی سفت با عزم تمام…
هی، چه آهنگ گوارا میدهی
انجمن را زیب و آرا میدهی
سبز بادا تا ابد، دامان تو
ای مبارک باد این دوران تو
تا به جان باشد رمق یا که نفس
ما برای رونقت کوشیم و بس
بیشک ادبیات شعر و زبان در تاجیک، بخشی از ادبیات کهن سال و غنی زبان فارسی است و قابل گسست از هم نیست
اما انچه ادمی را در شگفتی و حیرت فرو میبرد بیتفاوتی و بیخیالی دولتمردان و فقدان پشتیبانی ایران از خواست مشتاقانه مردم تاجکیستان برای گسترش و بازیابی هویتی زبان خویش است. توجهی که میتواند به غنا و فرهنگ واژگانی فارسی کمک بسیار کند.
باید پرسید نهادهایی که ادعا در پاسداشت فرهنگ و زبان فارسی دارند کجا هستند؟ این همه بودجه را برای چه کاری میگیرند و در کجا هزینه میکنند؟ میخواهند فرهنگ وزبان فارسی را به افریقا و امریکای لاتین صادر کنند اما چرا به تاجکیستان و افغانستان که میرسند ره کج میکنند !! مگر هنوز باید از روسها رخصت بگیریم؟
چرا مردم ایران جز پایتخت تاجکیستان هیچ کدام از شهرهای این کشور را نمیشناسند اما شهرها و حتا قریههای سوریه و عراق و یمن و…. را به خوبی میشناسند ؟چرا صدا و سیمای و دیگر رسانههای ما گزارش هر روزه از تاجیکستان و افغانستان ندارد؟
آیا کمکهایی که به دیگر ملل میکنیم در نفت و گاز و …برای تاجیکستان هم همینطور است؟
تاجیکها همیشه بدنبال ارتقا و پاسداشت سنکهای فرهنگ سرزمینی هستند که روزگاری جزء ایران بوده و گامهای محکم و استواری علیرغم فشار و تاثیر روس ها برمیدارد و حتا بدنبال ان است خط خود را از “سیریلیک ” به خط نیاکانشان که پارسی است برگرداند
انها خود را هنوز جزء حوزه ایرانزمین و زبان خود را پارسی میدانند انان چنان کلمات پارسی را در دهان واگویه میکنند چنان از توران، جیحون و سیحون و فردوسی و رودکی و خراسان سخن میگویند که گویی ایران واقعی آنجاست و ما زبان انها را به عاریه گرفتهایم! در شعرها و سرودههای خود چنان از نام و اسامی و اسطورههای ایرانزمین استفاده میکنند که تمایز بین ایران و تاجیکستان برای شما دشخوار مینماید.
آنها عاشق ایرانند البته نه ایرانی که ما میدانیم چرا که انها ایران زمین را وسعیتر میدانند
متأسفانه ایران هرگز نتوانست نقش برادر بزرگتر و مسئولیتپذیری در حوزه زبان و فرهنگ برای تاجیکستان و افغانستان بر عهده بگیرد انشاء الله که عمدی در کار نباشد و عدهای در پی دلسردکردن و جدا کردن مردم تاجیکستان و افغانستان از ایران نباشند.
با تمام این اوصاف مایه دلگرمی و مسرت است و قابل ستایش که تاجیکستان این کشور زیبا و فارسیزبان به تلاشهایش برای رهایی از یوغ بیگانه و بازگشت به هویت خویش بیوقفه میکوشد اما پرسش نهایی این است که وظیفه و نقش ایران برای کمک به پیشبرد این فرایند چیست و در کجای قصه و داستان ایستاده است؟
“مهمان محبتاف بختی» ادیب و اندیشمند برجسته تاجیک و رئیس اتحادیه نویسندگان تاجیکستان
از ازل تا به ابد قسمت من ایران است
که نشــانش پرِ سیمرغ و دل شیران است
همه گویند که ایران چه بزرگ است، بزرگ
این همــه در سخن و در خرد پیران است
تا ابد دشمنت ای کشور زیبا حتی
از بلندای مقام تو بسی حیران است
بخت بد بین که میان تو و من فاصلههاست
تخت سامان و قباد من و تو ایران است
دوستم قیمت همبستی و همدستی دان
که همین روزی ما از فلک و دوران است
*ره مهر من و تو میگذرد از راهی*
*کز بخارا و دوشنبه به دل تهران است*
******************************
حذف جنایات روسیه تزاری از کتب تاریخ ایران
فاجعه فرهنگ زدایی از کتابهای فارسی مدارس با حذف آثار شاعران و نویسندگان پارسیگوی
یک کارشناس آموزش و پرورش در شبکههای اجتماعی از حذف و تغییر برخی کتابهای درسی درباره تجاوز روسیه به خاک ایران نوشته و از تلاش برای “تطهیر روسیه” و رضایت پوتین سخن گفته است.
پس از طرح پرسروصدای سانسور کتابهای فارسی مدارس در نیمه آبان امسال، اکنون فراتر از ادبیات، نوبت حذف انتگرال از کتب ریاضی و جنایات روسیه تزاری از کتابهای تاریخ رسیده است.
در طرح پیشین قرار بود که داستان موسی و شبان، شعری از محمدرضا شفیعی کدکنی، غزلی از هوشنگ ابتهاج معروف به سایه، رباعیات عمر خیام، داستان منصور حلاج در کتاب تذکره الاولیای شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، و اشعاری از ایرج میرزا، نیما یوشیج و اخوان ثالث حذف شوند.
یکی از روحانیون به نام علی ذوعلم، رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارتخانههای آموزش و پرورش و علوم را مکلف به پذیرش و اجرای طرح جدید کرده است.
مطابق طرح جدید، قرار است که انتگرال از کتب ریاضی دوره متوسطه حذف شود. این تصمیم واکنش اعتراضی جامعه دانشگاهی را در پی داشته است.
علی ذوعلم در خصوص حذف انتگرال از کتاب ریاضی دوره متوسطه نیز گفته است که «دانشآموزان باید انتگرال را در دانشگاه یاد بگیرند.»
این موضوع اعتراض انجمن ریاضی ایران و استادان دانشگاه را در پی داشته که به نظرات کارشناسی آنها توجه نشده است. آنها این عمل را فاجعه نامیدهاند و میگویند که باید از ابتدا با تشکیل کلاسهای فوقالعاده، به دانشجویان انتگرال آموخت.
لازم به ذکر است که دو مبحث مشتق و انتگرال که توسط اسحاق نیوتن و لایبنیتس کشف شدهاند، بالاترین انگیزه را در دانشآموزان ریاضی ایجاد میکنند.
همچنین برخی کارشناسان در حوزه آموزش، حذف برخی از مطالب کتابهای تاریخ که به تجاوزهای روسیه تزاری به خاک ایران و جنایات روسیه اشاره دارند را تلاشی برای تطهیر روسیه و به دست آوردن رضایت پوتین دانستهاند.
علی ذوعلم در نشست خبری سازمان پژوهش و برنامهریزی، در عوض از گنجاندن توطئههای آمریکا در کتب درسی و بررسی اضافه شدن زبان چینی و عربی به سبد انتخاب دانشآموزان سخن به میان آورده است. او انگیزه این اقدام را ایجاد توانمندی اخلاقی در دانشآموزان ذکر کرد. معنی این انگیزه هم چیزی جز تحمیل مقتضیات اعتقادی دافعه برانگیز دستگاه روحانیت در ایران نیست.