در روزهای اخیر و پس از اعلام خبر درگذشت محمدرضا شجریان، هراس از شکلگیری قیام و سرداده شدن شعارهای به قول حاکمیت «ساختارشکن»! تا آنجا حکومت را به خود مشغول کرده بود که به هر بهانه ای متوسل شد تا تشییع پیکر او در یک فضای میلیتاریزه شده و با کنترل کامل پلیسی انجام شود.
حکومتی که در اوج شیوع کرونا با دست باز دانشجویان را به امتحان کنکور و دانشآموزان را به قربانگاه مدارس میفرستد و از به راه انداختن کارناوالهای عزاداری حکومتی ماه محرم ابایی ندارد، ببینید در مورد مراسم تجلیل از پیکر خسرو آواز ایران چه مینویسد:
روزنامه حکومتی سیاست روز: ..باید بدانیم برگزاری برخی تجمعات بدون مجوز به همراه حاشیههایی سودجویانه از سوی برخی از افراد، همواره نیازی است که توسط برخی از عوامل پشتپرده اغتشاشگر برای بهرهبرداری از آن به نفع خود وجود دارد. این در حالی است که شأن هنرمند، تجلیل از او پس از مرگ نیست. هنرمندان پیشکسوت باید پیش از آنکه از دنیا بروند مورد توجه قرار گیرند و از تجربه آنها بهرهبرداری شود..
شأن هنرمند، تجلیل از او پس از مرگ نیست اما شأن قاسم سلیمانی این است که تابوت او شهر به شهر چرخانده شود و صحنه برای پرازدحام جلوه دادن جمعیت طوری چیده شود که فقط در کرمان بیش از ۷۰نفر جان خود را از دست بدهند.
این فقط نمونه ای از رفتارشناسی دیکتاتوری خامنه ای در فلاکت روزهای پایانی است. بستن مسیرهای منتهی به محل مراسم خاکسپاری، محدود کردن اینترنت در برخی نقاط، شرکت دادن عناصر حکومتی در حلقهٔ نزدیک مراسم تشییع پیکر استاد شجریان، انداختن مراسم خاکسپاری به صبح زود و ممانعت از وداع واپسین مردم با هنرمند محبوبشان همه و همه ناشی از هراس عمیق دیکتاتور از شکلگیری قیام است. با علائمی که رژیم خامنه ای از خود نشان میدهد، میتوان شکنندگی و آسیبپذیری او را دریافت و از قضا ضربه را باید به همین پاشنه آشیل وارد کرد.