شرق در ادامه نوشت: انتشار این تصاویر در فضای مجازی با انتقادها و واکنشهای زیادی همراه شد. یکی از پرسشها و انتقادها این بود که در شرایطی که گفته میشود باید جلوی هر تجمعی را برای برچیدن بساط کرونا گرفت، آیا چنین کاری حتی با فرض اثرگذاری لازم بود؟ از طرف دیگر آیا در قانون مجازات اسلامی چنین مجازاتی برای متهمان در نظر گرفته شده و آیا اینگونه مجازاتها میتواند در جلوگیری از اوباشگری مؤثر باشد؟ همه این سؤالها باعث شد سراغ عمادالدین باقی، حقوقدان و فعال حقوق بشر برویم.
گفته میشود اعدام در ملأ عام و اوباشگردانی برای ارعاب مردم انجام میشود. نظر شما چیست؟
خود کسانی که این کار را انجام میدهند، اسمش را پیشگیری میگذارند که نشان میدهد گرچه قانون اساسی یکی از مهمترین وظایف قوه قضائیه را پیشگیری دانسته، اما اینها گویا نمیدادنند که منظور از پیشگیری این است که زمینههای ارتکاب جرم از بین برود، شرایطی که موجب میشود افراد دست به اقدامات بزهکارانه و ایجاد ناامنی در جامعه بزنند از بین برود و از نظر اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی باید کارهای اساسی صورت بگیرد؛ برای مثال همین الان در بسیاری از کشورهای دنیا شما میبینید که برای جلوگیری از جرم چنین اعمال انجام نمیشود، اما میزان و نوع جرائم، مشابه آنچه ما در جامعهمان میبینیم هم نیست.
کسانی که این کارها را بهعنوان پیشگیری انجام میدهند، فکر میکنند که با ارعاب میشود جرم را کنترل کرد، درحالیکه ارعاب خودش موجب خشونتآمیزترشدن جرم است. جالب این است که کسانی که این شیوه را به کار میگیرند، برای اینکه این ارعاب مؤثر باشد ناگزیرند دامنه آن را توسعه بدهند، گرچه ظاهرش این است که خلافکاران و به قول خودشان اراذل و اوباش این اعمال را انجام میدهند.
عمل بهاصطلاح اوباشگردانی در ایران سابقه دارد، آیا این کار در ایران با توجه به مختصات فرهنگی کشور ما عمل مؤثری است؟
۱۳، ۱۴ سال پیش همین شیوهها انجام شد و آفتابه به گردن افراد میانداختند، جلوی چشم اعضای خانواده آنها را کتک میزدند و صحنهها را هم با دوربین تلویزیون ضبط میکردند و از تلویزیون سراسری پخش میکردند و میگفتند که میخواهند امنیت اخلاقی ایجاد کنند و جرم را کنترل کنند، اما چه شد؟ بعد از سالها نهتنها هیچ نتیجهای نداده بلکه در بر همان پاشنه میچرخد. نرخ جرائم اجتماعی بیشتر شده و آنها هم باز همان عمل را تکرار میکنند و همچنان به سخن جامعهشناسان، روانشناسان، متخصصان جرمشناس و حقوقدانان گوش نمیکنند.
در قانون مجازات اسلامی ایران، چنین مجازاتی دیده شده است؟
در قانون مجازات اسلامی مطلقا چنین مجازاتی دیده نشده و اساسا توجه داشته باشید که قانون مجازات برای پس از اثبات وقوع جرم تعیین مجازات میکند حتی برای پس از وقوع اثبات جرم هم چنین مجازاتی در نظر گرفته نشده است، چون اگر چنین مجازاتی در نظر گرفته میشد برخلاف شرع و برخلاف قانون اساسی بود. از نظر شرعی حتی یک مجرم را حق ندارید مورد اهانت قرار بدهید. از نظر قانونی هم اصل ۳۹ قانون اساسی میگوید: «هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است».
وقتی قانون صراحت دارد که بعد از اثبات جرم هم نمیشود به کسی اهانت و هتک حرمت و حیثیت کرد، آن وقت ببینید که گرداندن افرادی در شهر با برچسب اوباش و ارتکاب این رفتارها علیه آنها چقدر ضد قانونی است؛ یعنی افرادی که حتی اگر جرمشان ثابت میشد هم حق نداشتید چنین رفتاری با آنها بکنید. در حالی که از نظر قانونی حتی اگر کسی را در صحنه جرم و حین ارتکاب جرم بازداشت کنند تا زمانی که حکم دادگاه قطعی نشود، مشمول اصل برائت است.
شما به عنوان یک نویسنده حقوقدان و فعال و پژوهشگر حقوق بشر، تحلیلتان از این عمل چیست؟
وقتی سؤالهای شما را میبینم خیلی متأثر میشوم برای اینکه نشان میدهد ما چقدر درجا زدهایم و به دلیل اینکه در اردیبهشت و خرداد سال ۸۶ یعنی حدود ۱۳ سال قبل همین اتفاقات رخ داد و ما در مقالات و مصاحبههای متعدد همین بحثهایی را که امروز داریم، تکرار و استدلال میکردیم که خلاف قانون و خلاف شرع و خلاف حقوق بشر است. وقتی شما بعد از ۱۳ سال مجبور میشوید دوباره همان حرفها را تکرار کنید نشاندهنده این است که از نظر حقوقی در این سالها چقدر دچار عقبگرد شدهایم.
آیا عمل انجامشده را میتوان غیرقانونی دانست؟
همانطور که در اصل ۳۹ قانونی آمده مستوجب مجازات است و هم طبق قوانین ایران و هم موازین شرعی باید عاملان این کار مجازات شوند. مجرمانهبودن این امر آنقدر از نظر شرعی بدیهی است که یک فقیه بزرگ مثل امام خمینی مکرر نکتهای را گفته است که اگر کسی قاتل بود و جرم او اثبات شده بود و دارند مىبرندش برای اجرای حکم، هیچ کس حق ندارد حتى یک کلمه درشت به او بگوید. اگر کسى یک سیلى به او زد، او حق دارد در همان جا، یک سیلى برگرداند و باید هم دیگران کمک کنند تا او قصاص کند و آن کسى که درشتى کـرده بـاید قوه قضائیه او را تعـزیر کند. این عین سخن ایشان است.
به نظر میرسد انتقادات مردم به این اتفاق از ۱۰ سال پیش که تجربهای اینچنین داشتیم بیشتر شده؟ نقش رسانه را در ارتقای فرهنگی مؤثر میدانید؟
همیشه در همه مقاطع و همه کشورها عدهای هستند که مدافع این اعمال هستند. آنها هم برای خودشان منطقی دارند. آنها میگویند نباید حکومت را تضعیف کرد، باید حکومت بتواند اعمال قدرت کند و سستشدن نهاد حاکمیت و قدرت باعث ناامنی و هرجومرج میشود. مثلا وقتی جریانات خاصی که از نظر اینها وابسته به اجنبی هستند یا رسانههایی که از دولتها و قدرتهای خارجی پول میگیرند یا مخالفانی که ناموجهاند یا اغراض سیاسی و براندازانه دارند به میان میآید، خود همین انگیزه میدهد که اینها بیشتر از این اعمال حمایت کنند. افزون بر این در بعضی از محلهها هم مردمی که از دست خلافکاران در عذاب هستند و احساس ناامنی میکنند استقبال میکنند.
کسانی که از دست این افراد آسیب دیدهاند، از شکستن و تحقیرکردن آنها خشنود میشوند، اما بخش بزرگی از جامعه که از منظر علمی، کارشناسی و از جنبه انسانی و حقوقی نگاه میکنند یا از منظر پیشگیرانه و اینکه به جای این برخوردها باید زمینههای ارتکاب جرم را از بین برد، با این کارها موافق نیستند، اما نسبت به گذشته این تفاوت به وجود آمده که در آن زمان اینها صدایشان کوتاهتر بود به این معنا که رسانههای محدودتری در اختیار داشتند.
مطبوعات داخلی گرچه انتقادات را منعکس میکردند، اما محدود بودند. رسانههای برونمرزی هم گستردگی و شمولیت امروز را نداشتند. اتفاقی که امروز افتاده ظهور پدیده جدیدی است که من نام آن را رسانههای سلولی میگذارم. گوشیهای هوشمند هرکدام بهتنهایی یک رسانه چندبعدی است، هم رسانه نوشتاری است هم تلفن؛ پیامدهنده است.
هم پیامگیرنده و هم بهمراتب وسیعتر از شبکههای ماهوارهای عمل میکند. اگر در آن زمان مردم باید یک دیش ماهواره با هزار زحمت و پوشش در خانه تعبیه میکردند، الان شما میتوانید از طریق گوشی هوشمند تمام رسانههای تلویزیونی دنیا را در مشت خود داشته باشید. الان در کشور ۸۰ میلیونی ما حدود صد میلیون گوشی هوشمند وجود دارد و همین مسئله موجب شده است که این انتقادها و این صداها رساتر شود و بیشتر دیده شود و طبعا اثرگذارتر هم خواهد بود.
آیا اوباشگردانی درس عبرتی برای اوباش و خلافکاران میشود؟
متأسفانه یکی از مشکلات بزرگ کشور ما کمدانشی مدیران است، نمیشود کسی در حوزه سیاست و قضاوت باشد، اما از تاریخ بیاطلاع باشد. تاریخ یعنی انباشت تجربه. امام علی علیهالسلام به امام حسن توصیه میکند که تاریخ را بخوان برای اینکه عمرت به درازای آنها زیاد میشود و اشتباهات آنها را تکرار نمیکنی. تفکر ریشهدار آن است که عقبه تاریخی داشته باشد.
اگر مسئولان مربوطه از آگاهی تاریخی بهرهمند بودند حتما میدانستند که این شیوهها و راهها قبلا تجربه شده است. حداقل همین کتاب معروف «مراقبت و تنبیه» میشل فوکو را که به فارسی ترجمه شده و مکرر تجدید چاپ شده، میخواندند میفهمیدند که این کار را در اروپا از سده ۱۸ به بعد کنار گذاشتند، به دلیل اینکه غیر از تضاد این شیوهها با حقوق بشر از نظر جرمشناسی و جامعهشناسی تمام مطالعات و تجربیات نشان میداد که این شیوه مجازات در ملأعام و خشونت و تحقیر و تنبیه مجرم نتایج معکوس دارد و بیشتر باعث همدلی و همنوایی بینندگان با آنها میشود؛ در واقع به نوعی میشود گفت که مجرم را مظلوم جلوه میدهد. نتایج معکوس بر جای میگذارد، فضای عمومی را هم خشنتر میکند.
مجرم وقتی خشونت را میبیند بعد از آن به همان شیوه رفتار میکند و بارها دیدهایم که یک مجرم برای اینکه دچار چنین وضعیتی نشود برای فرار از مجازات دست به کشتن مأمور یا قربانی خود میزند تا از چنگ آنان بگریزد.