احمد زیدآبادی در کانال تلگرامی خود نوشت: برخی گمان کردهاند که من مخالف استیضاح حسن روحانی در مجلس هستم. از قضا من صد در صد موافق استیضاح او هستم! وقتی از او در این شرایط کاری برنمیآید و علاقهای هم به استعفاء نشان نمیدهد، بهترین راه همین استیضاح اوست!
به هر حال، روحانی اگر راه خروج از مشکلات اقتصادی را باز کردن باب مذاکره با آمریکا میداند، این را هم حتماً میداند که چنین اجازهای به او داده نخواهد شد، اما اگر راه دیگری میشناسد چرا آن را به اجرا نمیگذارد تا کشور در این منجلاب اقتصادی غرق نشود؟ به واقع، حضور او در پاستور به معنای تعلیق هرگونه تصمیمگیری کلان در کشور است و ادامۀ این تعلیق، جز افزایش سطح و عمق گرفتارهای عمومی حاصلی در پی ندارد.
رقبای او در جناح اصولگرا هم صرفاً لاف گزاف میزنند. خب اگر آنها دولت روحانی را مانع حل مشکلات میدانند و خود برنامهای برای نجات اقتصاد کشور دارند، معطل چه هستند؟ از یک طرف دولت را مانع حل مشکلات معرفی کردن و در همان حال با استعفاء و استیضاح او به شدت مخالفت کردن، واقعاً چه معنایی دارد جز اینکه آنها هم هیچ برنامهای برای عبور از این وضعیت وخیم اقتصادی ندارند و ترجیحشان این است که تمام کاسه-کوزهها بر سر روحانی شکسته شود؟
اینکه آنها علت مخالفت خود با استعفاء یا استیضاح روحانی را این اعلام میکنند که او باید در پاستور بماند تا هم خودش و هم اصلاح طلبان پاسخگوی عملکردشان باشند، کدام عقل سلیم یا حتی عقل معیوب را اقناع میکند؟ یعنی کشور به “فنا” رود تا روحانی و اصلاحطلبان نهایتاً پاسخگوی عملکردشان شوند؟ خب، مگر قرار است روحانی در پایان ریاست جمهوریاش چه پاسخ و حسابی پس دهد که هم اکنون نمیتوان از او پس کشید؟
یعنی این حساب پس دادن روحانی و اصلاحطلبان از سرنوشت کشور هم نزد اصولگرایان مهمتر است که اصرار بر بقای او در پاستور دارند؟