بایدن چه تصمیمی درباره جمهوری اسلامی خواهد گرفت؟



احمد زیدآبادی، تحلیلگر سیاسی در یادداشتی نوشت: آیا میراث ترامپ برای بایدن بارِ گرانی است که باید با تلاش و زحمت آن را از دوش خود بردارد و یا اینکه سرمایه‌ای است که می‌تواند با به کارگیری آن در جهت صحیح، موفقیت‌هایی تاریخی برای دولت آیندۀ خود رقم بزند؟

به گمان من مورد دوم درست است. اگر از منظر منافعِ خاص آمریکا در جهان به ماجرا بنگریم، ترامپ با سیاست‌های یکجانبه و قلدرمآبانه خود عملیاتِ گودبرداری و گِل کاری یا همان جنبه‌های کثیف، اما بعضاً اجتناب‌ناپذیرِ سیاست خارجی را به انجام رسانده و اینک نوبت استادِ ماهری است تا نازک کاری‌های باقی مانده را با دقت و ظرافت و در جهتی منصفانه‌تر به مقصد نهایی برساند!

چنین کاری آیا از فردی مانند بایدن برمی‌آید؟ در واقع بزرگترین مشکل برخی دمکرات‌های آمریکا این است که به جای توجه به میزانِ عملی بودنِ سیاست‌ها، خود را درگیر پاره‌ای امور شبه‌آرمانی می‌کنند و بیش از آنکه دغدغه‌مندِ پیشبردِ کاری در صحنۀ عمل و بر روی زمین باشند، جلب رضایت بخشی از هواداران ایده‌آل‌گرا و ذهنیت‌زدۀ خود را به بهای بی‌عملی و دست روی دست گذاشتن در مقابل بحران‌های واقعی، در اولویت قرار می‌دهند.

بایدن، اما سابقه‌ای طولانی در عرصۀ سیاسی ایالات متحده دارد و به گمانم بتواند جناح واقعگراتر حزب دمکرات و جناح معتدل‌تر حزب جمهوریخواه را پشت سر خود متحد کند و با تکیه بر آنها، استراتژی خود را بخصوص در صحنۀ بین‌المللی پیش ببرد.

در مورد مسئلۀ خاص ایران، بسیاری تحلیل‌گران تصورشان بر این است که بایدن با چراغِ سبز نشان دادن برای نوعی بازگشت به برجام، سبب تقویت اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان در صحنۀ سیاسی ایران می‌شود و سپس در صدد معامله با آن‌ها برمی‌آید.

من گمان نمی‌کنم بایدن تا این اندازه خام و نسبت به مسائل و توزان قوای داخلی ایران بی‌اطلاع باشد!

اگر او پس از نیم قرن حضور در نهاد‌های تصمیم‌گیر آمریکا، هنوز به این نتیجه نرسیده باشد که توافق با جناح اصلاح‌طلب ایرانی، اصولاً پایدار و قابلِ اتکاء نیست و هیچ منفعتی هم را برای دو طرف ماجرا به دنبال نمی‌آورد، در آن صورت شایستۀ همان عنوانی است که ترامپ به او داده است!

بایدن، اما زیرک به نظر می‌رسد. او طبعاً در پی توافق با ایران است، ولی بسیار بعید است که طرف توافق را اصلاح‌طلبان یا اعتدال‌گرایانی بداند که نه فقط در ارکان اصلی اقتدارِ حاکم نفوذی ندارند بلکه با پیش انداختن ناموجه خود برای هرگونه توافق کاذب، عملاً مانع شکل‌گیری یک توافق پایدار و تأثیرگذار می‌شوند!

از این رو به نظرم اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان هم نباید از این جهت علامت‌های غلط به دولت بایدن و افکار عمومی داخلی بفرستند و بار دیگر با دامن زن به امیدی کاذب و بی‌مبنا، در صدد استمرار دولتی فلج در کشور برآیند که مهمترین کارویژه‌اش در نهایت نگهداری شغل‌های بلندپایۀ دولتی برای عده‌ای خاص باشد و بس!

*************************************

بود و نبود اصلاح‌طلبان دیگر فرقی نمی‌کند

صادق زیباکلام، فعال سیاسی اصلاح طلب در باره استعفای محمدرضا عارف اظهار داشت: اساسا نه تنها استعفای او و یا بودن ایشان بر ریاست شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان، بلکه خود این شورا هم الان مدت‌هاست که بلاموضوع شده است.

وی افزود: به عبارتی اصلاح طلبان در حقیقت مدت‌هاست که بدنه اجتماعی حامیان خود را از دست داده‌اند و مثل این که آنها شعار «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» در سال ۹۶ را هنوز متوجه نشده‌اند؛ چراکه نسل جوان، دهه هفتادی‌ها و یا دهه هشتادی‌ها دیگر کاری به اصلاح طلبان ندارند.

زیباکلام می‌گوید: اقشار و لایه‌های تحصیل کرده جامعه، دانشجویان، نویسندگان و … نگاه گذشته خود به اصلاح طلبان را اکنون ندارند؛ چرا که امید داشتند آبی از اصلاح طلبان گرم شود و یا نوری در انتهای تونل باشند، اما اکنون این امیدها تمام شده است.

زیباکلام در پاسخ به این پرسش که آیا باید نسل اول جریان اصلاحات خود را بازنشسته کند؟ تصریح کرد: چه خود را بازنشسته کند چه نکند، جامعه و قشر جوان تحصیل‌کرده و دانشجویان از این نسل اول اصلاحات و رهبر آن دست بریده‌اند و قطع امید کردند.

وی با تأکید بر این که بود و نبود عارف فرقی نمی‌کند، گفت: این که عارف باشد یا نباشد، شورای عالی اصلاح طلبان باشد یا نباشد، فرقی ندارد. رهبری جریان اصلاحات ظرف این دو دهه نشان دادند که نمی‌توانند و توانایی لازم را برای پیشبرد اصلاحات ندارند و جامعه نیز از آنها رخت بربسته است.