تلاش بیهوده در ایران و اروپا برای زنده کردن جنازه برجام



جمشید برزگر
ایندیپندنت فارسی

برجام؛ نسخه‌ای که درمان همه دردها نیست

توافق احتمالی هسته‌ای آمریکا و جمهوری اسلامی، آن‌قدر ظرفیت ندارد که بتواند همه مسائل امروز ایران را حل کند

در حالی که به دلیل‌ عدم‌پذیرش شکست از سوی دونالد ترامپ، جو بایدن هنوز درگیر بحث انتقال قدرت است، در سوی دیگر اقیانوس هم اروپایی‌ها و هم رهبران جمهوری اسلامی به فکر احیای برجام هستند؛ اما آیا دمی مسیحایی وجود دارد که بتواند روحی تازه بر کالبد بی‌جان این توافق بدمد؟

اگر کارها در آمریکا، آن‌طور که دموکرات‌های پیروز اعلام‌شده در انتخابات می‌خواهند درست پیش برود و بایدن در روز مقرر وارد کاخ سفید شود، تا آن جا که به مسئله توافق اتمی با جمهوری اسلامی یا همان برجام مربوط می‌شود، همه طرف‌های درگیر در این توافق، بر سر یک موضوع اولیه اما مهم با هم موافق خواهند بود: بازگشت به برجام.

بایدن، رئیس‌جمهوری منتخب، در جریان رقابت‌های انتخاباتی آشکارا از تمایل و قصد خود برای بازگرداندن آمریکا به برجام سخن گفت. پس از اعلام پیروزی او، آلمان و فرانسه هم بلافاصله بر ضرورت همکاری مجدد آمریکا و اروپا بر سر پرونده هسته‌ای ایران تأکید کردند.

موضع چین و روسیه هم که در این زمینه روشن است. از مجموعه اظهارنظرهای مبهم و صریح مقامات مختلف جمهوری اسلامی نیز چنین برمی‌آید که آنان امیدوار به بازگشت آمریکا به برجام، در حال زمینه‌سازی و آماده کردن خود برای ازسرگرفتن مذاکرات هستند.

اما آیا این توافق اولیه بر سر ضرورت بازگشت به میز مذاکره و توافقی که رسیدن به آن در شرایطی کاملاً متفاوت با امروز، دست‌کم پس از نزدیک به دو سال گفت‌وگوی علنی ممکن شده بود، برای احیای برجام کافی است؟

تقریباً تمامی شواهد و نشانه‌ها، بر منفی بودن پاسخ این پرسش تأکید می‌کند. برجام توافقی نیست که بشود و یا بتوان آن را عیناً زنده و تکرار کرد.

با تجربه‌ای که از اجرای نیم‌بند برجام به‌دست‌آمده است و با پیامدهایی که خروج یک‌جانبه آمریکا از این توافق داشته، امروز طرف‌های درگیر با سابقه‌ای کاملاً متفاوت، انتظاراتی از بنیان دگرگون شده و چشم‌اندازی تغییر شکل یافته روبه‌روی هم خواهند نشست.

توافقی که با اصرار و پیگیری باراک اوباما تحقق یافت، حتی چهار سال پیش، اگر هیلاری کلینتون نامزد دموکرات‌ها به‌جای ترامپ راهی کاخ سفید شده بود و اساساً آمریکا از برجام خارج نمی‌شد، همان‌طور که خود او بارها در جریان رقابت‌های انتخاباتی سال ۲۰۱۶ گفته بود باید مورد ارزیابی مجدد قرار می‌گرفت.

اگر آمریکا و اروپا، در جریان مذاکرات منتهی به برجام، خوش‌بینانه امیدوار بودند که توافق با جمهوری اسلامی، نظارت بیشتر و فراگیرتر بر فعالیت‌های هسته‌ای و جلوگیری از دستیابی نظام اسلامی به بمب اتمی، در قبال کاستن از تحریم‌ها می‌تواند جمهوری اسلامی را به رژیمی بدل کند که به گفته آن‌ها رفتاری عادی در عرصه منطقه و جهان در پیش گیرد، خیلی زود فهمیدند که دغدغه همسایگان و مسئله جمهوری اسلامی تنها به سلاح هسته‌ای محدود نیست و مجموعه‌ای از رفتارها و باورهاست که مشکلی به نام «جمهوری اسلامی ایران» را در چهل سال گذشته پدید آورده است.

نحوه هزینه‌کردن پول‌هایی که به‌صورت نقد به جمهوری اسلامی داده شد و تداوم و حتی تشدید سیاست‌های منطقه‌ای و برنامه‌های موشکی جمهوری اسلامی، نه فقط آمریکایی‌ها بلکه اروپایی‌ها را هم حالا بیشتر به فکر وامی‌دارد که توافق با جمهوری اسلامی باید موردی و محدود به برنامه‌های هسته‌ای باشد یا دامنه وسیع‌تری از موضوعات را دربرگیرد که مایه نگرانی آن‌ها و متحدان منطقه‌ای آن‌هاست؛ موضوعاتی که مداخله در امور کشورهای منطقه از سوریه تا یمن، حمایت از تروریسم، بلندپروازی‌های موشکی و نقض حقوق بشر در داخل، سرفصل‌های عمده آن هستند.

ازآن‌گذشته، خروج آمریکا از برجام و ازسرگیری فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی، عملاً زمان‌بندی‌های پیش‌بینی شده را در برجام به طور کامل درهم‌ریخته است. در زمان مذاکرات منتهی به برجام، تعهدات جمهوری اسلامی زمانی مشخص بین پنج تا حداکثر ۲۵ سال داشت.

در مقابل فعالیت محدود، کنترل شده و تحت نظارت در حوزه فناوری هسته‌ای، امتیازاتی به جمهوری اسلامی داده شده بود که بنیان آن بر رفع سریع و تدریجی تحریم‌ها و در نهایت لغو نظارت بر برنامه اتمی ایران استوار بود؛ مثل رفع تحریم تسلیحاتی پس از پنج سال، لغو کامل تحریم‌های اتحادیه اروپا پس از هشت سال، لغو کامل قطعنامه ۲۲۳۱ سازمان ملل پس از ده سال، پایان تعهد ایران به دادن اجازه دسترسی سریع به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای رفع فوری نگرانی‌ها پس از ۱۵ سال، پایان نظارت ویژه آژانس بر سانتریفیوژهای ایران پس از ۲۰ سال و سرانجام پایان نظارت ویژه بر کنستانتره سنگ معدن اورانیوم پس از ۲۵ سال.

حالا نه‌تنها تمام این زمان‌بندی‌ها به‌هم‌ریخته، بلکه درک و انتظارات طرف‌های امضاکننده برجام از یکدیگر نیز کاملاً به‌هم‌ریخته است.

بر همین اساس، اگر همه کشورهای درگیر برجام همچنان واقعاً مقید و متعهد به مذاکره و توافق باشند، شاید رسیدن به توافقی سراپا جدید به‌مراتب آسان‌تر و عملی‌تر از تلاش برای زنده کردن جنازه برجام باشد.

برجام و یا اصولاً هر مذاکره‌ای بین جمهوری اسلامی و آمریکا، اما تنها متأثر از مسائل فنی و یا سیاست خارجی نیست. هم در آمریکا و هم در جمهوری اسلامی، نه فقط توافق بلکه صرف مذاکره عامل مهمی در عرصه سیاست داخلی است.

بایدن و دموکرات‌ها، نه‌تنها باید اکثریت محافظه‌کار سنا را با خود همراه یا لااقل آنان را متقاعد کنند که از مخالفت‌های به‌کلی کارشکنانه دست بکشند، بلکه باید متوجه لابی‌های مؤثر در انتخابات چهار سال بعد هم باشند.

در جمهوری اسلامی، وضع از این هم بدتر است. نه فقط توافق، بلکه حتی مذاکره با آمریکا برگی برنده است که هیچ جناحی نمی‌خواهد آن را به دیگری واگذار کند.

از اظهارات اخیر علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی پس از اعلام برآوردهای اولیه نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا چنین استنباط شده که او راه مذاکره را باز گذاشته است؛ به‌احتمال قریب‌به‌یقین به دلیل غیرقابل تحمل شدن فشار تحریم‌ها.

اما از همین حالا، مسئله مذاکره با آمریکا، چه برای احیای برجام و چه برای رسیدن به توافقی جدید، به اصلی‌ترین مسئله انتخابات ریاست‌جمهوری آینده بدل شده است.

هر دو جناح درون حاکمیت، در پی تحولات اخیر از جمله اعتراضات دی‌ماه ۱۳۹۶ و آبان‌ماه ۱۳۹۸، کشتن قاسم سلیمانی و سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی از یک سو و گسترش غیرقابل مهار فساد نظام‌مند و ناکارآمدی حکومت، در وضعیت جدیدی قرار گرفته‌اند که ویژگی اصلی آن به حاشیه رانده شدن مباحثی است که در دوره‌های قبلی انتخابات مشوق رای‌دهندگان برای حضور پای صندوق‌های رأی می‌شد: مسائلی مثل آزادی‌های مدنی و سیاسی، حقوق شهروندان، حقوق زنان، معیشت مردم، بهبود وضعیت اقتصادی و…

در شرایط فعلی، نه این جناح‌ها می‌توانند شعارها و وعده‌های قبلی را تکرار کنند، نه اصولاً دیگر گوشی برای شنیدن آن‌ها وجود دارد.

در مقابل، آن‌ها امیدوارند که با پیش کشیدن بحث مذاکره با آمریکا و رفع تحریم‌ها وعده بهترشدن وضعیت را بدهند. مثلاً اصلاح‌طلبان بر دوستی و آشنایی محمدجواد ظریف با جو بایدن سرمایه‌گذاری کنند و این‌که فقط او یا کسی مثل او می‌تواند این گره کور را باز کند.

جناح رقیب که در انتخابات بی‌رونق مجلس ثابت کرد انتخابات دیگر آن حداقل جذابیت قبلی را هم برایش ندارد، همچنان در حرف، سیاست «نه مذاکره، نه جنگ» را دنبال می‌کند و از همین حالا می‌کوشد برگ مذاکره با آمریکا را اصولاً از بازی انتخابات بیرون بگذارد.

پیشنهاد سپاه پاسداران برای بازگرداندن پرونده مذاکرات هسته‌ای از وزارت امور خارجه و دولت به شورای‌عالی امنیت نیز در همین چارچوب است. هرچند در عمل این پرونده هیچ‌گاه از دست این شورا و مهم‌تر از آن، از دست رهبر جمهوری اسلامی خارج نشد.

اما فارغ از این‌که مذاکره و توافق احتمالی آمریکا و جمهوری اسلامی بر سر فعالیت‌های هسته‌ای ایران چه باشد، در یک نکته نمی‌توان تردید کرد: توافق هسته‌ای آمریکا و جمهوری اسلامی با همه اهمیت و بزرگی‌اش، آن‌قدر ظرفیت ندارد که بتواند همه مسائل امروز ایران را، چه در عرصه سیاست داخلی و چه در پهنه سیاست خارجی دربگیرد. این نسخه، نمی‌تواند درمانی برای همه دردها و بیماری‌هایی باشد که در چهل سال گذشته بر تن و جان ایران نشسته است.