شكمهايي كه گرسنهتر ميشوند
بقال محل ما، يك دفتر نسيه براي خرده بدهيهاي مشتريان آشنا دارد؛ دو هفته قبل، صفحات دفتر را ورق ميزد و همينطور كه با انگشت سبابه، روي ستون اسامي ميگشت، ميگفت كه تا اوايل سال، نسيهبرها، كارگران ساختماني بودند و سرايدارهاي مجتمعهاي مسكوني و رانندههاي پيك موتوري، ولي از آن به بعد، كارمندها و معلمها و رانندههاي تاكسي تلفني محل هم آمدهاند براي خريد قسطي، براي قسطبندي بدهيهاي كوچك؛ 18 هزار تومان، 75 هزار تومان، 37 هزار تومان.
در ادامه گزارش روزنامه اعتماد آمده است: بقال محله انگشتش روي سه تا ضربدر ميايستد. سه تا ضربدر و بدون نام، برخلاف بقيه كه اسم و شماره تلفنشان را نوشته؛ خانم …. آقاي ….. بقال ميگويد اين ضربدرها، آدمهايي هستند كه پيش از اين، كاسبهاي خوشنامي بودند ولي در روزگار گره خوردن تورم و تحريم و گراني و كرونا، ورشكست شدند و دار و ندارشان را فروختند براي تسويه طلبهاي مردم و حالا اواخر وقت و در خلوتي مغازه، ميآيند و نسيه ميبرند و پول قند و چاي و برنج و شكر را قسطي ميدهند.
ميگويد اين آدمهاي ضربدري، تا چند ماه قبل، هفتهاي يك بار ميآمدند و قيمت هيچ جنسي را نميپرسيدند و طوري خريد ميكردند كه وقت رفتن، دو تا كيسه بزرگ از ريز و درشت ضروري و غير ضروري خارجي، دست خودشان بود و دو تا كيسه بزرگ هم دست شاگرد مغازه كه تا صندوق عقب ماشينشان ميبرد و به اندازه يك روزمزد، انعام ميگرفت.
روي يكي از ضربدرها انگشت ميگذارد و ميگويد: «اين، عتيقهفروش بود، اول تابستان، خانهاش را فروخت كه يك خانه بزرگتر بخرد. دو ماه معطل كرد كه كدام منطقه و با چه متراژ و طبقه چند بخرد كه آخر شهريور، روز قبل از امضاي قولنامه، فروشنده، معامله را بههم زد و همان شب، پول همان خانهاي كه اين بنده خدا فروخته بود، فقط به اندازه يك رهن كامل ارزش داشت. صبح فردايش، مرد بدبخت روي پلههاي مغازه ما نشسته بود و فقط توي سرش ميزد و گريه ميكرد و ميگفت حاصل 30 سال جان كندن را يك شبه باخته. حالا هر 10 روز يك بار تلفن ميزند و ميگويد مجيد جان، ارزانترين برنج و روغن و چاي و پنير و مايع ظرفشويي، از هر كدام يك كيلو و يك بطري و يك بسته و يك قوطي كنار بگذار، شب، بچهها را ميفرستم ببرند.»
بقال محل ما، صفحات آخر همان دفتر نسيه را از آخر به اول ورق ميزند تا ميرسد به صفحهاي كه 3 رديف شماره تلفن در آن نوشته؛ هر رديف، 15 شماره تلفن. بقال ميگويد صاحبان اين شمارهها، كساني هستند كه تا اوايل سال، هر ماه ميآمدند و بيخبر و بينشان، بدهي افراد مستمند و فقير را تسويه ميكردند. روي 2 رديف و يك نيمه، روي 40 شماره تلفن خط كشيده و ميگويد كه از آن جمع شماره تلفنها، فقط همين 5 نفر ماندهاند.
ميدانيد شاخص فلاكت چيست؟
شاخص فلاكت Misery index، حاصل جمع نرخ بيكاري و نرخ تورم است. از سال 1396 تا امروز، شاخص فلاكت در ايران، رو به صعود بوده چون اگر در هر سال، دولت توانسته تغيير مثبت در نرخ بيكاري ايجاد كند و درصدي به آمار تازهواردان بازار اشتغال بيفزايد، افزايش نرخ تورم، از خجالت زحمات دولت درآمده و نتيجه نهايي، برخلاف انتظار دولت، باز هم نشاندهنده صعود شاخص فلاكت بوده است.
شاخص فلاكت – سال 1396: 20.3 تا 21.7 درصد
شاخص فلاكت – سال 1397: 38.5 تا 38.9 درصد
شاخص فلاكت – سال 1398: 45.5 تا 51.9 درصد
نيم سال 1399: 37.6 تا 45.4 درصد
گرو گذاشتن کارت ملی برای خرید نان
رئیس اتحادیه نانوایان استان قزوین گفت: فروش نسیه نان در برخی نواحی منفصل شهری استان قزوین وجود دارد.
مصیب بهرامی با اعلام این خبر افزود: در برخی از مناطق قزوین مانند اسماعیلآباد، چوبیندر و اقبالیه برخی از مردم با گرو گذاشتن کارت ملی و یارانهشان ، نان میخرند تا خانواده شان گرسنه نمانند و سر ماه که یارانه واریز شد حسابشان را با نانوایان تسویه میکنند.
به گزارش ایلنا، او اضافه کرد: این روزها سختی معیشت جدی بوده و انکار ناپذیر است و افرادی مثل زنان سرپرست خانوار که تنها منبع درآمدشان کمیته امداد و یارانه است درآمدی به جز مستمری ماهانه ندارند.
فروش قسطی نان
با خط نه چندان خوشی نوشته است: «حساب نان وایی»! آخرین صفحه دفتر حساب را با خودکار آبی به دو نیم کرده و ردیفهای طولانی اسم است که پشت هم قطار شدهاند. سمیرا.ب- احمد.ک- سالم.ر- رامین.ج- نازخاتون.پ و … عددهای روبروی اسامی باورنکردنی هستند.یکی 15 هزار تومان بدهکار است و دیگری فقط 3 هزار تومان. بدهی یکی به 70 هزار تومان میرسد و نانوا را شاکی کرده است. نانوایی که خودش یکی از اهالی قصرقند است. قصرقند سیستان و بلوچستان که حالا اهالیاش نان را نسیه میخرند و نانوای فقیر میگوید که دستان خودش هم تنگ است و آنقدرها نمیتواند نسیهفروشی کند.
به گزارش تجارت نیوز، این اما ماجرای یک نانوایی نیست. نانواهایی در زابل سیستان و بلوچستان یا حتی رودان هرمزگان و دشتی بوشهر وجود دارند که نان را قسطی میفروشند. بعضیهایشان کارت ملی مشتریها را گرو گرفتهاند و بعضی هم به حساب آشنایی و همسایگی کار میکنند و فقط به نوشتن اسم و بدهی اکتفا کردهاند. رحیم پرموته، نانوای سیستان و بلوچستانی میگوید که اینجا خانوادههای زیادی هستند که تنها منبع درآمدشان یارانه است. خانوادههای 8-9 نفره که مجموع یارانه 45 هزار و 500 تومانی و یارانه بنزینشان به یک میلیون تومان نمیرسد. آنها هر ماه منتظر واریز یارانههایی هستند که با آن بدهی نانشان را میدهند.
تلاش صداوسیما برای رد خبر فروش قسطی نان!
فیلم زیر: دو خبرنگار صداوسیما در زابل و قصرقند در سیستانوبلوچستان، به دوسه نانوایی سر زدهاند و با چند رهگذر مصاحبه گرفتهاند تا ثابت کنند خبر فروش قسطی و نسیه نان در شهرهای این استان دروغ است!