هرانا/ماهنامه خط صلح – اصولا دروغ و پنهانکاری دو عمل زشت و قبیح هستند که متاسفانه بیشتر از هر جای دیگری در جوامع سنتی و عقب نگه داشته شده با حکومتهای بسته و مستبد رواج دارد.
این اعمال نکوهیده و ضد بشری از ناحیهی هر کس و هر نهادی و در هر زمان و مکانی که صورت پذیرد پیامدهای شوم و زیانباری را برای آحاد جامعه به دنبال خواهد داشت و در خیلی موارد این پیامدها بسیار خطرناک و جبرانناپذیر خواهد بود. به ویژه اگر از سوی حاکمیت رواج پیدا کرده باشد اثرات سوء و تخریبی آن به مراتب بیشتر خواهد بود. زیرا حاکمیت صدای بلندی دارد و از امکانات وسیعی چون رسانههای جمعی و گروهی و زور و قدرت جهت اشاعه و گسترش دروغ برخوردار است، در نتیجه پیامدهای آن به مراتب سنگینتر و گستردهتر خواهد بود. اتفاقی که متاسفانه در خصوص بیماری ایدز در ایران افتاد و زیان و ضررهای آن بعد از گذشت سالها کماکان باقی است.
این نکته را نمیتوان از نظر دور داشت که دروغ و پنهانکاری در رابطه با شیوع و اثرات بیماریهای اپیدمی که طی حدود نیم قرن اخیر در ایران اتفاق افتاده است از جانب مسئولان جمهوری اسلامی مسبوق به سابقه است.
بدیهی است وجود و شیوع بیماری به هر نوع و شکلی که باشد قبل از هر چیز باعث رنج و ترس بشر بوده و زیان و ضررهای مادی و روانی و مرگ و میر را برای جامعه به دنبال دارد و چنانچه نوع بیماری جدید و ناشناخته باشد ترس از آن و مشکلات ناشی از شیوع آن به مراتب بیشتر خواهد بود و جایی که با دروغ و پنهانکاری و عدم صداقت روبرو شود زیآنها ی آن چندین و چند برابر خواهد شد. در چنین اوضاعی که فکر و ذکر آحاد جامعه بر بیماری و ترس از آن متمرکز بوده اگر حاکمیت و نهادهای تبلیغیاش صادقانه با آن برخورد نکنند و به شکلی علمی و اصولی مترصد معرفی و راههای علاج بیماری برای جامعه نباشد مصیبتهای بعدی اتفاق خواهد افتاد و در این مصیبتها حجم زیان و ضررها گسترده و جبرانناپذیر خواهد بود.
حوالی سال ۱۳۷۶ خورشیدی ناگهان خبر شیوع نوعی بیماری خطرناک و کشنده و در عین حال مبهم به نام «ایدز» در جهان و به دنبال آن در جامعهی ایران پیچید و آحاد جامعه را به شدت به وحشت انداخت. خبری که مانند کابوسی هولناک فکر و ذکر جامعه را درگیر کرد و ترس از آن مردمان را در بر گرفت و چون بختکی شوم بر زندگی همه سایه انداخت. ترس و دلهره مردم زمانی بیشتر شد که رسانههای دولتی مانند صدا و سیما به عنوان پر مخاطبترین رسانه از یکسو در رابطه با این بیماری اقدام به دروغ پراکنی کردند و از سوی دیگر کارشناسان امور بهداشتی و مسئولان بهداشت و درمان بنا به خواست و ارادهی حاکمیت به طرق مختلف این بیماری را یک بیماری صرفا مقاربتی به مردم معرفی کردند و علت و عوامل بروز و انتقال آن را فقط و فقط از ناحیه «همجنسبازان» (که البته اصطلاح درست «همجنسگرایان» است) ذکر کردند. آنها پس از گذشت مدتی راه دیگر بروز و انتقال بیماری را روابط جنسی خارج از شرع و عرف به مردم معرفی کردند. یکی از دلایل عمدهی این دروغگویی و پنهانکاریها آن بود که قصد داشتند با چنین رفتاری بر دستورات دینی صحه گذاشته و درست بودن دستورات دینی و مذهبی را از این طریق ترویج و تبلیع کرده و به اثبات برسانند و در واقع شیوهی زندگی در غرب را به چالش بکشند.
هر چند دروغگویی و پنهانکاری حاکمیت در رابطه با شیوع بیماریها در جامعهی ایران به دلایل فراوانی سابقه داشته ولی انگار بیماری جدید و ناشناختهی ایدز وسیله مناسبی بود در دست حاکمیت و در جهت تبلیغ و ترویج دستورات دینی و مذهبی. حاکمیت بیتوجه به عواقب فاجعهای که رخ نموده بود و باز هم بیتوجه به پیامدهای دروغگویی و پنهانکاری، همهی هم و غمش این بود که به هر طریق ممکن این پیام را به جامعه برساند که دستورات دینی و احکام مذهبی تنها عوامل حفظ سلامت جامعه و نجات بشریت بوده و در این رابطه انواع و اقسام دروغپردازیها و پنهانکاری را برای خود جایز دانسته و در نتیجه مردم را از واقعیت امر دور نگه داشته و واقعیت بیماری را وارونه جلوه دادند و به این شکل در باور مسئولان نظام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و در عملکرد دستگاههای مسئول در این خصوص چنین پنهانکاری و دروغپردازی را در راستای فرهنگسازی برای عامه قلمداد کردند و صد البته با شیرین عقلی و عدم مسئولیتپذیری و ندانم کاری به طور کلی این نوع رفتار و برخورد حاکمیت با بیماری ایدز باعث شد که این بیماری شکل حیثیتی برای شهروندان به خود بگیرد. دستگاههای دولتی در تعاریفی که از بیماری ایدز ارایه دادند آن را نوعی بیماری معرفی کردند که تنها کسانی را مبتلا خواهد کرد که یا همجنسگرا بوده و یا روابط جنسی خارج از عرف و شرع داشتهاند. این امر باعث شد مردم از این که مشخص شود به ایدز مبتلا شدهاند به شدت دچار ترس و واهمه شده و در نتیجه برای حفظ آبرویشان با نادیده گرفتن سلامتیشان از مراجعه به پزشک و یا آزمایشگاه برای تشخیص بیماری به جد خودداری کرده و اگر احساس کردند به ایدز مبتلا هستند برای حفظ آبرو خود و خانواده یا آن را پنهان کرده و یا بعضا حتی اقدام به خودکشی به ویژه از نوع خودسوزی کنند.
لذا در نتیجهی این نوع نگرش و موضعگیری مسئولان و بر اساس این گونه تعریف و تبلیغ از بیماری ایدز کسانی که مبتلای به این بیماری شدند قبل از هر چیز انگ بیبند و باری و لاابالیگری خوردند و از ترس آبروریزی بیماریشان را پنهان نگه داشته و در صدد علاج آن بر نیامدند و رنج بیماری را در تنهایی و انزوا بر خود تحمیل کردند تا مبادا در میان دوست و فامیل آبرویشان بریزد.
ترس و رعب و وحشت از ابتلای به این بیماری به خاطر معرفی غلط آن، این پیام را برای عامه به دنبال داشت که چنانچه کسی به این بیماری مبتلا شود عزیزترین کسانش از او میگریختند و با بیمار مبتلای به ایدز مانند یک تبهکار و انسان جانی رفتار میکردند!
این وضع در جامعهی ایران چنان رقتانگیز شد که احساسات برخی هنرمندان و سینماگران را هم برانگیخت و دربارهی پیچیدگیها و معضلات آن اقدام به ساختن فیلم کردند که میتوان به فیلم سینمایی «پشت دیوار سکوت» ساختهی جعفری جوزانی اشاره کرد که دردسرها و گرفتاریهای ناشی از معرفی غلط بیماری ایدز در جامعهی ایرانی را به نمایش میگذارد.
متاسفانه پنهانکاری و دروغگویی در رابطه با شیوع بیماریهای واگیردار در جامعهی ایران به دلایل سیاسی و فرهنگی از سوی حاکمیت و برخی مسئولان آن به امری تکراری و عادتی دیرینه و بس خطرناک تبدیل شده است.
در دههی شصت نیز شیوع بیماری تب مالت یا (بروسلوز) که بیماری مشترک بین دام و انسان است باعث مرگ و سقط جنین هزارها راس دام و ابتلای صدها انسان دست کم در استآنها ی غرب کشور چون کرمانشاه، ایلام و لرستان شد و همیشه هم از سوی مسئولان کتمان شد و اخبار و اطلاعات واقعی آن هرگز منتشر نشد.
و باز هم بیماری خطرناک نوعی از هپاتیت که بر اثر آلودگی آب شرب شهر کرمانشاه در دههی هفتاد در کرمانشاه شایع و منجر به مرگ دستکم بیست و دو نفر در کرمانشاه شد نیز تا مدتها با چنین سرنوشتی از جانب مسئولان روبرو بود و باعث ابتلای صدها انسان بیگناه شد.
پیچیدگی بیماری ایدز که بر اثر موضعگیریهای مسئولان در جامعهی ایران اتفاق افتاد متاسفانه پیامدهای ناخوشایندی را تاکنون به دنبال داشته است.
تا جایی که معاونت وزیر بهداشت و درمان کشور در سال جاری به مناسبت روز جهانی ایدز اعلام کرد: تا کنون تنها موفق به شناسایی فقط ۴۰ درصد از بیماران ایدزی در کشور شدهایم.
علیرضا رئیسی معاون وزیر بهداشت گفت: ضعف ما در شناسایی ۹۰ درصد بیماران مشهود است و میبایست دستکم ۵۴ هزار بیمار شناسایی میشدند. وی اینگونه ادامه داد: تعداد ۶۰۴۳۱ بیمار مبتلا به ایدز در کشور وجود دارد در حالی که تنها ۲۲۴۰۶ بیمار شناسایی شده است.
وی گفت بیشترین درصد مبتلایان به بیماری ایدز در میان زنان دیده شده است. به گونهای که در سال ۱۳۸۸ در کشور ۱۳ درصد زنان مبتلا به ایدز داشتیم ولی این رقم در شش ماههی نخست سال جاری به ۳۰ درصد افزایش یافته است. تردید نیست یکی از عوامل عدم شناسایی بیماران مبتلا به ایدز علاوه بر بیمسئولیتی دستاندرکاران نظام، ترس مردم به دلیل معرفی غلط بیماری از سوی حاکمیت از آبروریزیست.
پیامد این موضوع و به دنبال جلوگیری از گردش آزاد اطلاعات در رابطه با بیماری ایدز چنان وضعی را در خصوص بیماران مبتلا به ایدز به وجود آورده است که آنها از سوی جامعه و از جانب حاکمیت هیچ حق حیاتی ندارند و مانند تبهکار و مجرم با آنها رفتار میشود تا جایی که دارو و درمان از آنها دریغ میشود و از سوی دیگر بیماران خود از مراجعه به پزشک و تهیه دارو شرم همراه با ترس دارند. اگر چه رابطهی ابتلای به ایدز و فقر رابطه تنگاتنگی بوده و این بیماری بیشتر از هر قشر دیگری اقشار فقیر و تهیدست جامعه را به خاطر وضع فلاکتباری که دارند مورد تهدید قرار داده است اما نه تنها ارادهای برای رفع فقر و تبعیض در کشور وجود ندارد بلکه روز به روز هم بر شکاف و اختلاف طبقاتی در جامعه افزوده میشود. این معضل دردناک نیاز توجه جدی و همه جانبهی سازمانهای بینالمللی و حقوق بشری را ضروری میکند. در پایان این نکته را از نظر نمیتوان دور داشت که دروغگویی و پنهانکاریهای حاکمیت و مسئولان بهداشت در رابطه با بیماریها و اخیرا هم در رابطه با بیماری کرونا باعث شده است این کشور در برهههایی با مرگ و میر نزدیک به پانصد نفر در روز بر اثر بیماری کرونا مقام اول در جهان را به خود اختصاص دهد. بیماریای که تاکنون به دلیل بیتوجهی و پنهانکاری و عدم صداقت مسئولان جمهوری اسلامی باعث مرگ بیش از ۸۶ هزار نفر در کشور شده و روند مرگ و میر غیر متعارف بر اثر کرونا در کشور کماکان ادامه دارد در حالی که اعتماد عمومی هم از حاکمیت سلب شده است.