یک شهروند اهل اسلامآباد غرب واقع در استان کرمانشاه که پس از بازداشت به دلیل ضرب و شتم و شکنجه توسط نیروهای ادره آگاهی به کما رفته بود، جانباخت.
برپایه گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری ههنگاو، روز جمعه ۲۶ دی ۱۳۹۹ (۱۵ ژانویه ۲۰۲۱)، ”بهمن عقابی“ ۳۵ ساله اهل روستای چقا جنگا از توابع شهرستان اسلامآباد غرب استان کرمانشاه که چندی پیش در اثر ضرب و شتم و شکنجه ماموران اداره آگاهی شهر کرمانشاه به کما رفته بود، در بیمارستان ”خمینی“ این شهر جانباخت.
این متهم روز یکشنبه ۱۴ دی (۳ ژانویه)،در اثر ضرب و شتم و شکنجه ماموران اداره آگاهی شهر کرمانشاه به کما رفته بود و از آن زمان در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان خمینی و تحت تدابیر شدید امنیتی بستری بود.
پیشتر ههنگاو گزارش داده بود که، ماموران اداره آگاهی به خانوادی عقابی گفتهاند ”فرزند آنها به دلیل خوردن قرص ترامادول به کما رفته است“. اما خانواده آقای بهمی اعلام کردهاند وی حتی سیگار هم نمیكشیده است.
شکنجه متهمان در ادارات گاهی تحت عنوان بازجویی فنی به امری معمول در بازداشتگاههای انتظامی و امنیتی تبدیل شده و سالانه تعدادی از متهمان در اثر اعمال همین بازجویی فنی که عبارت است از شکنجه روانی و فیزیکی متهم، جان خود را از دست میدهند.
با استناد به آمار به ثبت رسیده در مرکز آمار و اسناد سازمان حقوق بشری ههنگاو، در سال ۲۰۲۰ میلادی دستکم ۴ زندانی به نامهای خلیل مرادی اهل جوانرود، سید کمال حسینی اهل سقز، دانیال زینالعابدین اهل مهاباد و فرهاد وثوقی اهل هرسین زیر شکنجه ماموران امنیتی زندانهای کرمانشاه، سقز، میاندوآب و خرمآباد به قتل رسیدهاند.
***********************************
جنایت، جزیی جدایی ناپذیر از ماندگاری جمهوری اسلامی
مادران پارک لاله ایران: جمهوری جنایت اسلامی ایران، باز هم کشت تا به ما بگوید که «جنایت» جزیی جدایی ناپذیر از «ماندگاری» حکومت خدایگان بر روی زمین است!
سحرگاه شنبه ۲۲ شهریور، نوید افکاری سنگری، جوان ۲۷ ساله کشتی گیر، آزادی خواه و شجاع که در اعتراض های سال ۱۳۹۷ در شیراز شرکت کرده بود را در زندان عادل آباد شیراز (آن زندان مخوف که شکنجه های وحشیانه ی آن زبان زد زندانیان سیاسی در دهه ی شصت است)، به دار کشیدند تا به ما بگویند که در «جنایت»، به روش خدایگان شان «جمهوری» دارند و با هم و در برابر مردم، به ویژه مردم زحمتکش و فرودست جامعه، دستهای شان برای جنایت و ظلم هم چنان در دستان هم است تا ماندگاری شان را بر سر مردم جان به لب رسیده ی ایران حفظ کنند. وحید و حبیب افکاری سنگری، دو برادر نوید نیز با احکام سنگین هم چنان در این زندان در بازداشت و زیر شکنجه هستند. وحید افکاری؛ ۳۵ ساله به ۵۴ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق و حبیب افکاری؛ ۲۹ ساله به ۲۷ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شدهاند. متهم چهارم این پرونده نیز فردی به نام سعید دشتکی؛ ۲۲ ساله است که به ۱۷ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق متهم شده و به شدت نگران سلامتی آنها هستیم.
ما مردم ایران نیز پیام حکومت را سال هاست گرفتهایم و میدانیم که آنها برای نابودی آزادی و عدالت و در استقرار تبعیض و نابرابری با هم متحدند و طناب های دارشان را پا بر جا نگاه داشتهاند تا نفس هر آن کس که برای آزادی و عدالت و برابری ایستاده است را بگیرند.
سرکوب، شکنجه و جنایت های این حکومت از همان آغاز تا به امروز ادامه داشته است و هزاران نفر را پای چوبه های دار حلق آویز کردند یا با گلوله های سربی شان آنها را تیرباران کردند و آن چوبه های دار و صدای شلیک گلوله ها و تک تیرها هم چنان شبانهروز جلوی چشمان ما نمایان است و در گوشهای ما زنگ میزند تا بیدار بمانیم و یادمان باشد که با ما چه کردند و می کنند.
آنها از آغاز موجودیت شان، پرچم جنایت و تبعیض و ستم را بلند کردند تا به ما بفهمانند که برای زنده ماندن و نفس کشیدن زیر پرچم آنها راهی جز این نیست که در برابر جنایت های شان سر تعظیم فرود آوریم و سکوت کنیم، ولی بسیاری از انسانهای آزادی خواه و شجاع تن به این سکوت ندادند و در برابر شان ایستادند. خانوادههای آنها نیز دادخواهانه این راه را تا به اکنون ادامه دادهاند تا به این بیعدالتیها پایان دهند. کاش این شناخت و ایستادگی ها، زودتر از اینها همگانی میشد و این همه سال اجازه ی ماندگاری به این جنایت کاران را نمی دادیم و نوید و هزاران جان عاشق دیگر زنده می ماندند.
بهیه نامجو و نوید افکاری، فریاد دادخواهی شما را نه تنها مردم ایران، که مردم جهان هم شنیدند و همراه تان ایستادیم و صدای فریادتان را بلند کردیم، ولی دردا و دریغا که این جمهوری جنایت و پلیدی، راهی جز جنایت و ستم نمی شناسد. نوید به درستی گفت: «آنها برای طناب دارشان دنبال گردن می گردند». یعنی تا این ستم کاران هستند، این چوبه های دار پابرجاست.
بهیه نامجو، مادر داغدار و ایستاده ی نوید افکاری، ما با تمام وجودمان میدانیم که زخمی که بر جان و تنت نشاندند، زخم عمیقی است که تا ماندگاری این جنایت کاران بر مسند قدرت، درمان نخواهد شد. هم چنان ایستاده و دادخواه بمان و بدان که در همین روزها و ماه ها، هزاران جان شیفته که در دهه ی شصت زندانی این جنایت کاران بودند را با وجود داشتن احکام ناعادلانه زندان، پشت درهای بسته و بدون اطلاع زندانیان سیاسی و خانوادههای شان و بدون آخرین دیدار، کشتند و هزاران مادر و خانواده را داغدار کردند و این زخم هم چنان تازه است. خانوادههای آنها پس از گذشت ۳۲ سال از آن قتل عام، هنوز نمیدانند که چرا و چگونه عزیزان شان را کشتند و پیکر آنها را در کدام گوشه از خاک خاوران و خاوران ها در تهران و شهرستانها به خاک دادهاند و استخوانهای آن جان های عاشق کجاست. تمامی جناح های در قدرت نیز تا به اکنون و با وقاحت تمام حقیقت این جنایت ها را انکار یا تحریف کردهاند و میکنند، چون از خشم مردم و برقراری عدالت می ترسند.
خانواده های داغدار نامجو و افکاری و تمامی خانوادههای داغدار و دادخواه ایران، از صمیم قلب به شما تسلیت میگوییم و همدردتان هستیم. بدانید که زخم شما زخم ما، خشم شما خشم ما و دادخواهی شما دادخواهی ماست و همراه تان ایستادهایم تا دادمان را از «جمهوری جنایت اسلامی ایران» بگیریم و دنیایی عاری از قتل و جنایت و بیعدالتی و نابرابری بسازیم.
ما مادران پارک لاله ایران، زنانی دادخواه هستیم که از یازده سال پیش از تیرماه سال ۱۳۸۸، پس از سرکوب، بازداشت، شکنجه و کشتار مردم معترض در خیابان و در زندان ها، به عنوان صدایی از جنبش دادخواهی مردم ایران، همراه تمامی زخم خوردگان و دادخواهان ایستادهایم.
ما قتل نوید و هزاران جان عاشق دیگر و این چرخه ی آزادی کشی، سرکوب، قساوت،بازداشت، شکنجه، شلاق، اعترافات اجباری، تبعیض، بیعدالتی و اعدام را به دشت محکوم میکنیم و خواهان: ۱) لغو مجازات شکنجه و اعدام از جمله؛ اعدام، ترور، کشتار خیابانی، شکنجه، سنگسار و قصاص، ۲) آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، ۳) محاکمه و مجازات آمران و عاملان تمامی جنایاتهای صورت گرفته توسط مسئولان جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا به امروز در دادگاه هایی علنی و عادلانه هستیم. ما هم چنین اعتقاد عمیق داریم که این خواسته ها با اتحاد و همبستگی و مبارزات پیگیر ما دادخواهان به دست خواهد آمد و تردیدی نیست که برای رسیدن به این خواسته ها باید برای؛ ۴) آزادی بیان و اندیشه، ۵) حق داشتن تجمع و اعتصاب و تشکل و احزاب مستقل، ۶) رفع هرگونه تبعیض و ۷) جدایی دین ازحکومت نیز تلاش کنیم، زیرا علت اصلی این بی عدالتی ها را در ساختار حکومت و قوانین آزادی ستیز و تبعیض آمیز حکومت جنایت کار اسلامی ایران می دانیم.
صدای بهیه نامجو، نوید، وحید و حبیب افکاری و دیگر زندانیان سیاسی و خانوادههای شان باشیم و فریاد اعتراض مان را علیه این حکومت جور و جنایت بلند کنیم!
یاد نوید و هزاران جان عاشق که در برابر این حکومت جور و جنایت ایستادند، زنده و ماندگار باد!