روادید24: کمتر کسی است که نام خوانندهی سرشناس قدیمی دلکش را نشنیده باشد. دلکش یکی از خوانندگان موسیقی سنتی ایرانی است. وی در خواندن موسیقی دستگاهی ایرانی و گوشههای آن تبحر زیادی داشت. عصمت باقرپور بابلی با نام هنری دلکش متولد اسفند ۱۳۰۳ در بابل است. وی از خوانندگان موسیقی سنتی، فولکلور و پاپ ایرانی است. به دلکش لقبهایی مانند زن حنجره طلایی، بانوی آواز ایران یا آتش کاروان هنر میدهند. او به دو زبان فارسی و مازندرانی ترانه میخواند. وی چند ترانه سرایی نیز انجام داده که در این کار تخلص نیلوفر را به خود داده است. از جمله ترانههایی که او خود نوشته و خوانده، ترانهٔ «ساز شکسته» است.
تکنیک خواندن و صدای دلکش
طبق گفتهی یک پژوهشگر و کارشناس موسیقی، رضا مجرد، دلکش تنها خواننده با صدای چپ کوک زنانهای بود که در خوانندگی «راستکوک» هم تبحر کافی را داشت.صدای دلکش از قدرت و گستردگی بالایی برخوردار بود و طبق گقتهی استادان موسیقی آوای او یک «صدای سینهای» بود.بهترین صدای دلکش در محدودهی آلتو بود، ولی او در محدودههای صوتی تنور، سوپرانو و متزو سوپرانو نیز مهارت کافی داشت.دلکش از سلفژ چیزی نمیدانست و در پاسخ به این که با توجه به نیاموختن سلفژَ، نمیترسد که اشتباه کند گفته بود که اشتباه برای تحصیلکردههاست و آدمهای بیسواد و کمادعا به دلیل احساس مسئولیت در کارشان معمولاً کمتر اشتباه میکنند. دلکش طی شصت سال زندگی خود بیشتر از ۲۰۰ ترانه و تصنیف و آواز خوانده است.ترانهسرایان و شاعرانی که بیشترین سرودهها را برای وی سرودهاند، میتوان به رحیم معینی کرمانشاهی و سپس اسماعیل نواب صفا، بیژن ترقی، ناصر شریفی، پرویز خطیبی، رضا جلیلی، کریم فکور، رهی معیری و حسین مسرور اشاره کرد. از آهنگسازانی که بیشترین آهنگ را برای دلکش ساختهاند هم میتوان در درجهٔ نخست علی تجویدی و سپس مهدی خالدی، پرویز یاحقی، مجید وفادار، جواد لشکری، حبیبالله بدیعی، انوشیروان روحانی و همایون خرم را نام برد.
زندگی پس از انقلاب
پس از انقلاب ۵۷ و ممنوع شدن خوانندگی برای بانوان، دلکش هم خوانندگی را به طور کامل کنار گذاشت و با تنها فرزندش «سهیل فزونمایه» در تهران زندگی میکرد. در گفتگویی دلکش میگوید: «یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴-۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانههای منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. میخواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تاثیر ترانه قرارگرفتهام گفت: مادر میبینی چی میخونه! گفتم: میدونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال میکنیم. همتاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچکس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر بر میگشت و به من خیره میشد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانهای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرام آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمیدونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشتهای پولی یعنی چه!»