تصفیه خانه شهدای جهاد که آبرسانی به بیش از پنجاه روستای مسیر اهواز-خرمشهر را برعهده دارد بیش از ٢۵سال است که نیاز به بازسازی دارد. فرسودگی و قدیمی بودن تاسیسات و خطوط آبرسانی بخش اسماعیلیه باعث افت فشار و قطعی مکرر آب شده است. عدم وجود کلر زنی و گند زدایی این تصفیه خانه باعث شده است
در روزهای اخیر ۳کودک از اهالی روستای قجریه بخش اسماعیلیه با علائم هپاتیت A (زردی، اسهال، استفراغ و درد شکمی ) به بهداشت روستا مراجعه کنند.بخش اسماعیلیه در جنوب شهرستان اهواز با جمعیت ۱۵ هزار نفری واقع شده است
طلای سیاه در خوزستان اما دلار سبز در چمدان خاوریها!
فریبرز کلانتری/هرانا؛ ماهنامه خط صلح – خوزستان استانی است که نزدیک به یکچهارم منابع آبی کشور و منابع طبیعی مهم دیگری همچون نفت و گاز را بر دارد. مجاورت این استان با خلیج فارس و حمل و نقل و تجارت بینالمللی و همچنین قطب کشاورزی بودن این استان تا جایی که بخش قابل توجهی از نیاز غذایی کشور از طریق زمینهای کشاورزی این منطقه تامین میشود و هزار علت دیگر گویا تا به امروز آن قدرها کافی نبوده که بتواند نظر مسئولان دولتی و کشوری را به این استان زرخیز سوق دهد. چرا که حضور مسئولان دولتی و دستگاههای اداریشان در تهران موجب شده که با این که ثروتها و منابع طبیعی در استانهای دیگری چون خوزستان تجمع یافته، اما تهران همچنان به عنوان مرکز تجمع ثروتها شناخته شود.
در چنین شرایطی اصلا عجیب نیست که ثروت در خوزستان تولید شده، اما در تهران هزینه بشود. ساختار دولتی و سیستمهای اداری در جمهوری اسلامی به گونهای تعریف شده که همه چیز باید از داخل تهران مدیریت و هدایت شود. از این رو، به جای این که دولت به یک بنگاه اجتماعی تبدیل شود تا از این طریق بتواند در کاهش تبعیضهای اجتماعی، نقشی برعهده بگیرد، خود به بزرگترین بنگاه اقتصادی مبدل شده که گاهی سرمایهدارانش مانند «محمود رضا خاوری» که روزگاری بیشترین سرمایههای این کشور در اختیارش بود، یک شبه ثروت ملی را در چمدانی نهاده و به راحتی از کشور خارج میشوند!
هر چقدر که از تهران دورتر میشوید، تبعیضهای اجتماعی و اقتصادی بیشتری را میبینید. اصفهان دومین شهر برخوردار از امکانات پس از تهران است و پس از آن یزد، شیراز و تبریز و همه اینها نشاندهنده این است که تهران مرکز یک دولت سرمایهدار و محور سرمایه است. از این رو، وقتی که در تهران ۴۰۰ درصد سود برای ساخت یک مجتمع تجاری داشته باشیم، آیا این سیستم سرمایهداری تمایلی برای سرمایهگذاری در شهرهایی مانند مسجد سلیمان یا آبادان یا ماهشهر خواهد داشت؟
هنگامی که دولت به یک نظام سرمایهداری صرف تبدیل شود، طبیعیترین چیزی که امکان پیدایش مییابد این است که به صورت خود به خودی تبعیض جغرافیایی رخ دهد. اینجاست که به راحتی میتوان به علت وجود ۱۲ هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل در خوزستان و دو برابر بودن این آمار در سیستان و بلوچستان پی ببریم، چرا که دوری از مرکز کشور میتواند موجب کم بودن مراکز آموزشی همچون مدرسه و دانشگاه باشد. تبدیل شدن دولت به بنگاه اقتصادی، هزاران مشکل دیگر را به وجود آورده که در طبقهبندیهای مشکلات اجتماعی میتوان در ردیفهای آخر به نبود مراکز آموزشی و فرهنگی اشاره کرد. فقر آن قدرها مشکلات عدیده با خود خواهد آورد که بیسوادی و بیفرهنگی اصلا مهم نخواهد بود.
بیخود نیست که در این استان، چهرهی برخی از شهرها از جمله مسجد سلیمان آن قدرها عجیب است که برخی معتقدند که این شهر نه شبیه شهر است و امکانات شهری دارد و نه همچون یک روستا، مختصات روستایی را دارد. ازطرفی شبیه یک شهر است با آپارتمانهای بلند مرتبه با نمای کامپوزیت و آخرین مدل اتومبیلهای بازار خودرو، از طرفی دیگر شبیه به یک روستاست با کوچههای خاکی و فضاهای عمومی رها شده به حال خود و مردمانی فقیر در آن رفت و آمد دارند!
این شهر آن قدرها عجیب و غریب است که هنوز هم پس از گذشت ۴۲ سال مبارزه با استعمارگرایی رهبران انقلاب ۵۷، هنوز هم سینیورهای انگلیسی که سالها پیش در این شهر مشغول مدیریت استخراج نفت بودهاند، همچون قهرمانها، خطاب میشوند چرا که مجهزترین باشگاه گلف ایران را ساختهاند. هیچ کس حتی به خاطر نمیآورد که یک مسئول بعد از انقلاب ۵۷ که جمهوری اسلامی را تشکیل داده است، بر راس کار آمده و در این منطقه به قهرمانی تبدیل شده باشد! حتی همین غلامرضا شریعتی که از استانداران انقلاب ۵۷ به بعد بود و اتفاقا زادهی بهبهان و تا پایان دوران متوسطهاش در این استان ساکن بوده، نتوانست به اندازه انگلیسیها از خود قهرمان بسازد، چرا که در جریان دادرسی پروندهی امید اسدبیگی؛ مدیرعامل شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه به اتهام اخلال در نظام ارزی و پولی کشور، طبق اظهارات نماینده دادستان؛ همسر شریعتی اعتراف کرده بود که هزینه سفر استاندار و خانواده وی (چندین خانواده و وابستگان) را اسدبیگی داده و همینطور مبلغ ۲۰۰ هزار دلار را به همسر غلامرضا شریعتی پرداخت کردهاست.
وقتی انگلیسیها پیش از انقلاب مدیریت استخراج نفت را بر عهده داشتند، برای رفاه خود و کارگرانشان امکانات تفریحی فراوانی در شهر ایجاد میکنند. یکی از این امکانات که آثارش هنوز هم در مسجدسلیمان به چشم میخورد، ورزش گلف است. باشگاه گلف مسجدسلیمان در منطقهای که مردم به نام منطقه «گلف» میشناسند، قرار دارد و یکی از مجهزترین باشگاههای گلف ایران است. ورزش گلف در این شهر بسیار مورد توجه است و تیم گلف مسجدسلیمان یکی از داعیهداران این ورزش در کشور به شمار میآید.
تاریخ شهرهای این استان آن قدرها روزهای خوش به خود دیده بود که مردم این استان هنوز با شیرینی، خاطرات آن روزهایشان را این چنین بازگو کنند: «مردم از تهران میآمدن اینجا برای تفریح، عکسهایی از آبادان دارم که بچههام باورشون نمیشه مال آبادانه، میگن اینجا اروپاست، اینقدر این شهر آباد بود. اینجا ١۵ تا سینما داشت، بهمنشیر، گلستان، نفت، تاج اما الان فقط سینما نفت فعاله، این سینما نفت رو شما یادتون نمیاد، وقتی که سینما رکس آتیش گرفت، دادگاه متهمهای سینما رکس رو تو همین سالن سینما نفت برگزار کردند» پای درد دل هر کدام از اهالی آبادان که بنشینید، روزهای طلایی را به خاطر دارند.
با این حال، جمهوری اسلامی و رسانههای وابستهاش نهایت تلاش خویش را به کار میبندند که تاریخ این شهرها را در محدودهی بعد از انقلاب و آغاز جنگ مطرح کنند، تا شاید کسی متوجه ۴۲ سالگی انقلاب ۵۷ و به وجود آوردن ۵ ابر بحران در این سالها نشود. اما اعتراف معاون توسعه و مدیریت منابع انسانی استانداری خوزستان در رسانهها را تاریخ فراموش نخواهد کرد، آنجا که این چنین به رسانههای جمهوری اسلامی گزارش میداد: «استان خوزستان در سه سال گذشته ۵ ابر بحران گرد و خاک، آتشسوزیهای گسترده، خشکسالی، سیلاب بیسابقه و زلزله مسجدسلیمان را پشت سر گذاشته است.»
اما ثروتهایی که تجمعشان در تهران رخ میدهد، نه تنها از نظر اقتصادی آسیبزاست، بلکه در واقع به لحاظ امنیتی نیز مشکلات فراوانی را برای کشور به وجود خواهد آورد. شاید یکی از این مشکلات امنیتی نکتهای بود که استاندار اسبق خوزستان، امیرحیات مقدم به آن اعتراف کرده بود: یعنی وفور سلاح در این استان.
البته این اعتراف تنها از زبان مسئولان این استان بر زبان جاری نشده است، بلکه برخی از روحانیونی که سالها در این استان مشغول فعالیتهای جهادیاند، در مصاحبه با رسانههای مختلف از جمله «صبح نو» به این قضیه اشاره کرده بودند که: «همین آسیبهای اجتماعی زمینهساز ورود «الاحوازیه» به خوزستان شد. جالب است بدانید در حادثه تروریستی اهواز برخی به دلیل مشکلات مالی تن به این کار داده بودند. زمانی که فقر زیاد میشود، هر کسی مجبور است برای به دست آوردن درآمد دست به هر کار ناشایستی بزند. کارگران مشکلات زیادی دارند و صنایع راکد مانده است و نیاز به پیگیری و حمایت دارند تا دوباره تولید در این استان رونق بگیرد.»
ثروت جمکران برای آخوندها/فاضلاب برای محرومان
تصاویر زیر: فقر و محرومیت در نزدیکی جمکران قم….نامش اسماعیل آباد است، سکونتگاهی در نزدیکی جمکران قم و چسبیده به بافت شهری قم؛ اما در گذر از این منطقه چیزی به اسم آبادی به چشم نمیخورد.
خبرگزاری مهر نوشت: این منطقه که ۲۵ درصد جمعیت آن ایرانی و مابقی از اتباع خارجی هستند؛ ۴۰ سال قبل در سایه نبود نظارتهای لازم بر ساخت و سازهای شهری به صورت غیرمجاز و با حداقل امکانات از جمله آب و برق پدید آمده و امروز این سکونتگاه غیر رسمی، وصله ناجوری برای کلان شهر قم به شمار میرود. معضلها و آسیبهای اجتماعی از جمله ناامنی، اعتیاد، محرومیت، انباشته زباله، فقدان ایمنی خانهها در پس بیتوجهی نهادهای مسئول در این منطقه دیده میشود و نبود امکانات شهری از جمله گاز، فاضلاب، مرکز آموزشی و درمانی زندگی اهالی این سکونتگاه را با سختی و دشواری مواجه کرده است.
مرگ، سهم کودکان محروم از ثروت خوزستان
مرگ دردناک کودکی سه ساله در کانال فاضلاب منطقه محروم کوتعبدالله در حاشیه شهر اهواز روزهای گذشته خبرساز شد مرگی که اولین مورد از این نوع نبوده است. شادی مکی در گزارش زیر برای رویداد۲۴، به ماجرای دردناک و تلخ مرگ این کودک پرداخته است. روز یکشنبه ۲۶ بهمن، دانیال ناصری به هوای بازیهای کودکانه کمی از خانه خود دور میشود بدون آنکه بداند قرار است آخرین گامهای زندگی کوتاه خود را بردارد.
کودک ۳ ساله حوالی عصر به داخل جوی نسبتا بزرگ و روباز یکی از محلات کوت عبدالله میافتد که از لجن سیاه و قیرگون آکنده است، او جان خود را در میان لجن و تعفن از دست میدهد در حالیکه پیکر بیجان او چند ساعت بعد از میان فاضلاب بیرون کشیده میشود.به گفته افراد آگاه محلی مشکلات مرتبط با ساماندهی فاضلاب شهرستان کارون (کوت عبدالله) سالهاست که ادامه دارد. مشکلاتی که البته مخصوص کوت عبدالله نیست و در سایر شهرهای خوزستان هم مشاهده میشود.مرگ دانیال نواصری تنها مورد مرگ و میر کودکان خردسال در کانالهای فاضلاب و لجنآگین خوزستان نیست و طی ۲ سال اخیر چندین و چند مورد از چنین مرگهای دلخراشی در شهرهای مختلف این استان ازجمله خرمشهر، شادگان، اهواز بندرماهشهر و … گزارش شده است.
گزارش محرمانه شهر اهواز؛ بیماری بدلیل آلودگی آب
سه شنبه، 23 دی ماه 1399 = 12-01 2021
روزنامه همدلی بهنقل از محمدرضا ایزدی رئیس کمیسیون تحقیق، نظارت و بازرسی شورای شهر اهواز نوشت: «چند ماه، اسناد و مدارک محرمانه از بایگانی شرکت آبفا به من ارائه میشد مبنی بر اینکه، مرکز بهداشت، ابتلای مردم به هپاتیت A را گزارش داده بود یعنی تلاقی آب و فاضلاب موجب بروز بیماری رودهای شده بود اما به این موارد توجهی نشد».
این روزنامه ضمن اشاره به اینکه این جنایت علیه مردم خوزستان مربوط به امسال و جدید نیست از قول رئیس مرکز بهداشت خوزستان در سال۹۷ مینویسد: «بهدلیل آلودگی آب خوزستان طی همان سال۳۴مورد بیماری هپاتیت A فقط در شهرستانهای مسجدسلیمان و ایذه مشاهده شده است».
همدلی سپس از قول محمد علوی، رئیس مرکز بهداشت خوزستان اضافه میکند: «بعد از مسأله سیل در خوزستان و آبگرفتگی و بالا زدن فاضلاب در کوت عبدالله شهرستان کارون، موارد متعددی از هپاتیت A در این مناطق گزارش شد».
وام خارجی برای “فاضلاب” را هم بالا کشیدند!
گزارش قبلی: فاضلاب شهر اهواز در حالی خیابانهای این شهر را به تصرف خود درآورده است که از سالها پیش قرار بود با وام بانک جهانی، مشکل فاضلاب حل شود، اما هیچگاه مشخص نشد این پول دقیقاً به چه مصرفی رسیده است.
درویشعلی کریمی، مدیرعامل اسبق آبفای اهواز در این باره به ایرناپلاس میگوید: ۱۵۰ میلیون دلار وام مشروط توسط بانک جهانی اختصاص داده شد؛ البته مشروط بر اینکه دولت هم آوردهای داشته باشد. دولت مبلغ ۱۰۰ میلیون دلار تعیین کرد و این پول با نرخ دلار ۱۰۰۰ تومانی سال ۱۳۸۳ میزان ۲۵۰ میلیارد تومان بود. این عدد میتوانست شهر اهواز را از لحاظ وضعیت آب و فاضلاب زیرورو کند. پنج سال تعهد اجرای کار بود. این وام سه سال تعهدنامه تنفس داشت. یعنی بعد از هشت سال بازپرداخت وام شروع میشد. در مورد بازپرداخت، ما تمام تلاش خود را کردیم و به عهده نگرفتیم. چون آب و فاضلاب توان بازپرداخت نداشت و بازپرداخت هم به گردن دولت افتاد. یعنی ۱۵۰ میلیون دلار ارائه شده ازطرف بانک جهانی بهعلاوه ۱۰۰ میلیون دلار دولت برای هزینه کردن به مجموعه آب و فاضلاب سپرده شد. من فقط در گرفتن این وام نقش داشتم، چون در سال ۸۴ از این مجموعه رفتم و مدیرعامل بعدی یعنی آقای حبیبالله مرادی بهجای من آمدند و من هیچ اطلاعی از نحوه هزینهکرد این وام ندارم.