در سالهاي اخير بحث هايي بر سر سياهي صورت حاجي فيروز بوده است كه نشان از ناآگاهي گوينده آنان از تاريخ اساطيري اين سرزمين دارد. حاجي فيروز نه نماد برده داري بوده (كه هيچ گاه در ايران به شيوه ظلم به رنگين پوستان وجود نداشته) و نه نشانه تحقير آدمي ديگر. حاجي فيروز نشان از دوموزي (ایزد گیاه) دارد كه در سرزمين زيرين حبس مي شود و با اسارت او عشق میمیرد، جهان غرق سکوت شده و باروری متوقف میشود. حاجی فیروز همان نماد دوموزی است، برخاسته از زمین، برای باروری دوباره زمین. نمادی است از سنتهای نیک ایرانیان، سنتهایی که در صلح و دوستی و طبیعت دوستی ایرانیان نهفته است.
حاجی فیروز در سایر جغرافیايی مختلف
در این باره میتوان گفت که نام «حاجی فیروز» و ویژگیهای خاص امروزین او، همچون پوشاک سرخ و سیاهی چهره و ترانههای ویژهاش، سنتی کاملا جدید و خاص تهران معاصر بوده است. اما شخصیت او به عنوان «پیامآور نوروزی» به گونههای مختلف از دیرباز در سراسر ایرانزمین روایی داشته و دارد.
در نواحی گوناگون او را با نامهای متفاوتی میشناسند: در خراسان و بخشهایی از افغانستان «بیبی نوروزک»، در خمین و اراک «ننه نوروز»، در کرانه های خلیج فارس «ماما نوروز»، در گیلان «پیر بابا» و «آروس/عروس گلی»، در آذربایجان «ننه مریم»، در تاجیکستان و بخارای شریف و دیگر وادیهای ورارود «ماما مروسه» و نامهای مشهور دیگری همچون بابا نوروز و عمو نوروز.
گفته میشود که او وهمراهانش نمادی ازیک سنت کهن در آذربایجان هستند. این سنت «قیشدان چیخدیم» (از زمستان خارج شدم) نام داشت و براساس آن حاجی فیروز در خیابانها آواز میخواند تا به همه خبردهد که بهارآمده است و زمستان به پایان رسیده است. در مقابل این همه شادی و نشاط که حاجی فیروز برای مردم به ارمغان میآورد، آنها نیز پول وشیرینی و هدایای دیگربه اومی دادند.
تاریخچه ظهورحاجی فیروز به درستی معلوم نیست اما درتمام متونی که به آیینهای نوروزی درجای ایران در طول تاریخ اشاره کردهاند ازحاجی فیروز وعمو نوروز نیز ذکری به میان رفته است. درتمام مناطقی نیز که زمانی تحت سلطه ایران بوده اند حاجی فیروز چهره آشنایی است. شیوه اجرای نمایشها در نواحی گوناگون، زمان مراسم و حتی ترانههایی که سروده میشود، گاه با یکدیگر متفاوت هستند واین تفاوتها ناشی از ویژگیهای خاص هر ناحیه است.
در آسیای میانه و درآخرین شب سال، انتظار «مامای مروسه» را میکشند و بانوی خانه، خوراکیهایی همچو سمنک (سمنو) رادر آوندهایی بسیار تمیز و آراسته، بر دسترخوانی (سفرهای) میگذارد تا شب هنگام او آنها را برکت دهد و بچشد و ببوسد. پیش از آمدن مامای مروسه، مراسم «گلگردانی» یا «گل نوروزی» برگزار میشود و دراین مراسم گروهی از مردم، نخستین گلهای روییده درصحرا را میچینند وهمراه با شادی و آواز درکوچهها میگردانند.
این آیین با تفاوتهایی در گیلان و کوهپایههای تالش نیز برگزار میشود. درآنجا «آروس گلی» و «پیر بابا» با یک خرس و با دستههای گل و پوشیدن پوشاک سرخ و کلاه بوقی (یادمان میترا) به ترانهسرایی و دایرهزنی و کارهای خندهآورمیپردازند.
حال چگونه است که این سنتهای کهن نوروزی و ازآن جمله حاجی فیروز با نام ها و مناسبتهای گوناگون درطول تاریخ این سرزمین حفظ شده اما مشابه این آیین ها در بین النهرین (عراق کنونی) با آن همه سند و مدرک به فراموشی سپرده شده است؟
این را دیگر باید در ویژگی فرهنگ ایرانی جستوجو کرد واز طرفی، گواه دیگری بر بومی بودن و مردمی بودن این سنت هاست. چون تنها سنت ها و آیین هایی که ازدل مردم جوشیده باشد، می تواند این چنین در ادوار مختلف دوام بیاورد و هر چند نامش تغییرکند، اما باقی بماند.