عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
روز چهارشنبه (٤ فروردین ١٤٠٠) حادثه ای بسیار تلخ برای ایران و بخصوص منطقه سیستان رخ داد. افتتاح سد یا بند کمال خان بر روی رودخانه هیرمند که حیات و هستی مردم شمال استان سیستان و بلوچستان و دریاچه هامون به آن بستگی دارد به همراه تهدیدات خوارپندارانه مردم ایران توسط رئیس جمهور افغانستان در مراسم افتتاح این سد خانمانسوز, نشان داد که رژیم ایران در دفاع از منافع ملی چقدر ضعیف و ذلیل و خائف و منزوی شده است.
اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان بر خلاف معاهده بین المللی امضا شده ١۳۵١ بین ایران و افغانستان در مورد حقابه هامون با نوعی تهدید و تحکم آمیخته با شونیسم پختونی تحریک آمیز گفت: از این پس آب را در مقابل نفت (مجانی) به ایران می دهیم. این در شرایطی است که کشور محصور افغانستان شدیدن محتاج بندر چابهار و بندرعباس برای تامین کالاهای اساسی خویش است و تقریبا همه سوخت و دیگر کالاهای افغانستان از طریق ایران تامین می شود. طبق یک قراردار نیمه پنهان مدیریت بندر (بهشتی) چابهار به هندی ها و افغانها واگذار شده؛ و آنها در سطح شهر از امکانات فراوانی برخوردار هستند. کامیون های سنگین و بی شمار کالاهای افغانی که در درازی جاده تنگ و قدیمی ٩٠٠ کیلومتری جنوب ـ شمال استان سیستان و بلوچستان تردد می کنند, نقش بزرگی در استهلاک و فرسودگی جاده ها و تصادفات جاده ای بیشمار در استان دارند که روزانه جان مردم بومی را به کام مرگ می کشانند. این در حالی است که مسئولین غیربومی و تجار افغانی با هواپیما سفر می کنند.
بر طبق قراردار ١۳١٧ قرار شد آب رودخانه هلمند یا همان هیرمند بطور نصف نصف (بالمناصفه) بین ایران و افغانستان تقسیم شود (ماده یک قرارداد). اما در سال ١۳۵١ شمسی (١٩٧۳ میلادی) رژیم پهلوی که بنابه دلایلی می خواست افغانستان را در حیطه منافع بلوک غرب نگه دارد تا به سمت کمونیسم و شوروری سابق گرایش پیدا نکند, سیستان را قربانی منافع استراتژیکی غرب نمود و برای راضی نگه داشتن افغانستان قرارداد جدید و بغایت بدی امضاء کرد که حتی مجلس ایران حاضر نشد آن را تائید کند. اما یک سال بعد یعنی در سال ١۳۵٢ ناچار شد با امر ملوکانه آن را تصویب کند. اسدالله علم وزیر وقت دربار در کتاب خاطرات خود (یادداشتهای علم، جلد ششم انتشارات مازیار صفحه ۴۸۰) در این مورد می نویسد: “مثل این است که یک قطعه از گوشت تن مرا بریدهاند و پیش چشم من جلوی سگ انداختهاند”. آنگونه که در کتاب خاطرات علم آمده است این “خیانت بزرگ به مردم سیستان” باعث کدورت بسیار شدید علم شد به گونهای که به فکر استعفا از وزارت دربار افتاد. در معاهده ۱۹۷۳ ایران و افغانستان درمورد رود هیرمند تصریح شده است که سالانه ۸۵۰ میلیون متر مکعب از آب هیرمند به ایران تعلق دارد؛ که اکنون انکار می شود و در مقابل آن طلب نفت مجانی می کنند. وانگهی بر اساس قرارداد سال ١٣١٧ و اعلامیه متمم آن دولت افغانستان متعهد شده بود ” كه به منظور انكه هيچ گونه تضييق وضرري متوجه ابياري و زراعت اراضي سيستان نشود از اقدامي كه موجب تقليل سهميه اب ايران دربند كمال خان (توافقي كه درماده اول قرارداده شده است) بشود، خودداري خواهد ورزيد.
شوربختانه امروز صفحه سیاه دیگری بر کتاب تاسف بار تاریخ وطنفروشی حکام مستبد ایران اضافه شد. افغانها شاد و مسرور هستند و سیستانی ها و زاهدانی ها مغموم. و مقامات وطنفروش جمهوری اسلامی “مسکوت”. آب آشامیدنی شهر قریب به یک ملیونی زاهدان از چاه نیمه های هیرمند در سیستان تامین می شود. زمانی سیستان انبار غله ایران بود. اما اینک آینده ای تیره و تار در انتظار سیستان است. آینده ای نامعلوم در غربت خویش و در قرابت با یک همسایه نامهربان؛ و حکومتی فاسد و ضد مردمی که در سطح بین المللی ایزوله و مطرود شده است, تا بدانجا که حتی نمی تواند در مقابل کشور محصور و نسبتا ضعیف افغانستان قد علم کند. رژیمی که منافع ملی ایران را از دریای خزر در شمال گرفته تا میادین مشترک گازی پارس در خلیج فارس با کشور فسقلی قطر یا تاراج ماهی و شیلات توسط کشتی های ترال چین در جنوب و استخراج نفت مشترک ایران و عراق, توسط دولت عراق در میادین مرزی مشترک. و اکنون فروداشت کردن توسط رئیس جمهور افغانستان با لحنی تهدیدگونه و تحقیرآمیز. سکوت معنادار مقامات جمهوری اسلامی و همسوئی آنها در عمل با افغانستان عمق دشمنی دیرینه آنها را نه تنها با مردم سیستان و بلوچستان بلکه با همه ملت مظلوم ایران نمایان می سازد.