گزارشی تکان‌دهنده از جنایت ماموران ترکیه علیه دو کولبر



هفته گذشته دو كولبر اهل چالدران در نوار مرزي ايران و تركيه و در هنگام كولبري، توسط مرزبانان تركيه دستگير شدند و مورد آزار شديد جسمي و جنسي قرار گرفتند. یكي از اين كولبران، بر اثر شكنجه‌هاي وحشيانه مرزبانان تركيه، جان خود را از دست داد و كولبر ديگر هم پس از فرار از دست نيروهاي مرزباني تركيه، به دليل شدت جراحات وارده، در يكي از بيمارستان‌هاي شهرستان خوي بستري شد. بنا به شنيده‌هاي روزنامه «اعتماد» مرزبانان تركيه، اين كولبران را با چاقو و چماق مورد آزار جنسي و جسمي قرار داده‌اند.

با گذشت ۱۰ روز از کشته و زخمی شدن دو شهروند ایرانی بر اثر شکنجه‌های وحشیانه پلیس مرزبانی ترکیه در نقطه صفر مرزی دو کشور، با وجود شدت یافتن اعتراضات فعالان حقوق بشر و رسانه‌های ترکیه به دولت رجب طیب اردوغان به دلیل واگذاری آزادی عمل به پلیس مرزی در ارتکاب هرگونه رفتار غیر انسانی علیه اتباع خارجی، مسوولان دو کشور همچنان پشت دیوار‌های سکوت و انکار و اتهام و ادعا پنهان شده‌اند.

تا امروز و بنا به شنیده‌ها، هیچ موضع رسمی و قابل توجهی از سوی مسوولان دو کشور به مرحله انتشار برای افکار عمومی نرسیده و در عوض، طی روز‌های گذشته و پس از افشای خلاصه‌ای از این حادثه تلخ، مسوولان دولت ترکیه تلاش کرده‌اند با اتهام کذب «قاچاق‌بری دو شهروند ایرانی در سرحدات دو کشور»، دولت ایران را تحت فشار قرار داده و وادار به حفظ جوانب محافظه‌کارانه کنند.

اما آن طور که برادران دو شهروند قربانی جنایات پلیس مرزبانی ترکیه گفته‌اند، بهنام صمدی و حسن کچلانلو؛ روستاییان ساکن در نوار مرزی چالدران که ظهر روز ۲۶ فروردین سال جاری، توسط ۱۰ مامور پلیس مرزبانی ترکیه و در نقطه صفر مرزی دو کشور، مورد شکنجه‌های مرگ‌آور جنسی و جسمی قرار گرفتند، حتی کولبر هم نبودند، بلکه شهروندانی بودند که به دنبال پیدا شدن یک فرصت شغلی توسط دوستانشان در شهر استانبول، راهی ترکیه شده بودند تا به عنوان گچکار و چوپان، در این کشور مشغول به کار شوند…

یک هفته بعد از وقوع این اتفاق تلخ، بهرام صمدی؛ برادر شهروند مجروح که از این اتفاق، جان سالم به در برده بود، جزییات این حادثه؛ رفتار وحشیانه پلیس مرزی ترکیه با بهنام صمدی و حسن کچلانلو را تعریف کرد.

حادثه‌ای که بنا به شنیده‌ها از کولبران نوار مرزی غرب و شمال غرب کشور، مسبوق به سابقه بود و این کولبران گفتند که خود و دوستانشان، بار‌ها توسط پلیس مرزی ترکیه دستگیر شده و مورد ضرب و شتم هم قرار گرفته‌اند، اما هیچ‌وقت، مشابه آنچه بر سر بهنام و حسن آمده؛ این حد از شکنجه‌های جسمی و جنسی توسط پلیس مرزی ترکیه را نه دیده‌اند و نه شنیده‌اند.

بهرام صمدی گفت: پلیس ترکیه این دو تا رو می‌بره پاسگاه مرزی، اونجا، ۱۰ تا پلیس بودن، آب سرد روی بهنام و حسن می‌ریزن و به شکمشون لگد می‌زنن و با پا روی سرشون می‌کوبن و انقدر با بیل آهنی توی سر و صورتشون می‌زنن که حسن بیهوش میشه.

بعد، بهنام و حسن رو سوار ماشین، میارن روی نوار مرزی؛ کنار پاسگاه دیدبانی. توی ماشین، بهنام می‌شنوه که یکی از پلیسا به بقیه میگه اینا رو با چاقو بکشیم که ساکت بمونن و برای دوستاش تعریف می‌کنه که چند ماه قبل هم، یه ایرونی رو روی نوار مرزی گرفته بوده و بعد از کتک فراوون، با چاقو تهدیدش می‌کنه که اون ایرونی، حاضر میشه ۸۰۰ لیر به این پلیس بده و زنده بمونه.

وقتی حسن و بهنام رو روی زمین کنار پاسگاه میندازن، لباسای هر دوشون رو در میارن و با چاقو به هر دوشون تجاوز می‌کنن و رگای پاشون، پشت گوش و تمام تنشون رو با چاقو زخمی می‌کنن که اینا از خونریزی بمیرن و نتونن حرفی بزنن. بهنام و حسن، بعد از این بلاها، بیهوش میشن.

از ۸ شب، روی زمین کنار پاسگاه می‌مونن تا ۸ صبح که آفتاب می‌زنه و بهنام، با گرمای خورشید به هوش میاد و اون موقع، می‌بینه که حسن، مرده.

بهنام خودش رو روی زمین می‌غلتونه تا به پاسگاه می‌رسه و به سربازای دیدبانی ترکیه میگه شما‌ها ما رو شکنجه کردین، دوستم رو کشتین، کمک کنین ببرمش توی خاک ایران. دیدبانی ترکیه بهش میگه ما تو رو نزدیم، پلیس پاسگاه بزرگ شما رو زده.

ما دیدیم پلیس که این دو تا رو سوار ماشین مرزبانی کرد و رفت. من دیگه هیچ خبری از بهنام نداشتم تا روز بعد که کنار پاسگاه دیدبانی، گوشی تلفنش رو روشن کرد و به من تلفن زد. گفت کجایی؟ گفتم توی شهرم. گفت پلیس ترکیه ما رو شکنجه کرد، من روی مرزم، اگه زود نرسی، می‌میرم.

فاصله مرز تا چالدران، با ماشین نیم ساعته. وقتی رسیدم کنار پاسگاه مرزی ایران، دیدم بهنام خودش رو کشونده توی خاک ایران. بچه‌های پاسگاه مرزبانی، به من گفتن، سریع برسونش بیمارستان وگرنه می‌میره. ۱۰ دقیقه دیرتر رسیده بودم، خون بهنام باطل شده بود.

بهنام رو در چه وضعیت پیدا کردید؟
آنقدر لگد و بیل آهنی به سرش زده بودن که از سر و گوش و دماغش خون می‌اومد. وقتی بلندش کردیم، توی کفشاش پر از خون بود. پاهاش رو با چاقو زخمی کرده بودن. با لگد دندوناشو شکسته بودن و از دهنش خون می‌ریخت. توی شکمش لگد زده بودن و نمی‌تونست روی پا بایسته.

انقدر حالش بد بود که اصلا منو نمی‌شناخت. یه کاپشن تنش بود که از کاپشن، خون می‌ریخت. وقتی نگاش کردم حالم بد شد. حتی نتونست دستم رو بگیره. با خودم گفتم بهنام مرد. نتونستم خودم بلندش کنم. مردم روستا اومدن، کمک کردن و بهنام رو توی ماشین گذاشتن که ببرمش بیمارستان. توی ماشین که خوابوندنش، بهنام بیهوش شد.

بهنام و حسن، کولبر بودن؟
نه. بهنام فقط ۱۷ سالشه. هیچ‌وقت کولبری نرفت. تا اول راهنمایی درس خوند، ولی به خاطر شرایط مالی خانواده‌مون، دیگه نتونست درس رو ادامه بده. خانواده ما ۸ نفرن. فقط من و پدرم کار می‌کنیم. توی شهر چالدران، هیچ شغلی نیست جز کشاورزی و کارگری. اینجا، فقط برفه و سرما. اینجا، فقط ۳ ماه در سال، گرما رو می‌بینیم. فصل زمستون، حتی کشاورزی هم نیست.

تا حالا شنیده بودین یه کولبر اینطور شکنجه بشه؟
توی روستای ما و روستا‌های اطرافمون، کولبر، زیاده. اونا بازداشت شدن، ولی این بلا‌ها به سرشون نیومد. مرزبانی ترکیه، تیر خلاص به کولبر زده و کشته، ولی شکنجه نکرده. این بلایی که به سر بهنام و حسن آوردن، اولین‌بار بود..»

در صفحه اول وبسایت وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، در فاصله روز‌های پس از وقوع این اتفاق تاثرآور – ۲۷ فروردین تا سوم اردیبهشت – مهم‌ترین اخبار منتشر شده؛ گفت‌وگوی سخنگوی وزارت امور خارجه با خبرنگاران خارجی درباره سیاست خارجی، محکومیت عملیات تروریستی در شهر کویته پاکستان، شرح دیدار معاون حقوقی و بین‌المللی وزارت امور خارجه با دبیرکل سازمان کنفرانس حقوق بین‌الملل خصوصی لاهه، تبریک بابت روز بزرگداشت «سعدی» مزین به «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند.» است …