![](https://i0.wp.com/www.iranpressnews.com/source/images/01/na%20be%20jomhoori%20eslami.jpg?w=982&ssl=1)
جامعۀ ایران در حالی به نمایش انتخابات ریاست جمهوری نزدیک میشود که حتی اصولگرایان تندرو هم نسبت به داغ نشدن تنور آن اظهار نگرانی کردهاند. تحرکات انتخاباتی اصلاحطلبان نیز آبی در آسیاب انتخابات نریخته است. احمد زیدآبادی، تحلیلگر سیاسی در گفتوگو با سایت جمهوری ایرانی، شانس اصلاحطلبان برای پیروزی در انتخابات آتی را بسیار کم و پیروزی اصولگرایان را مفیدتر از پیروزی اصلاحطلبان میداند. با این حال زیدآبادی حدس میزند که این انتخابات نیز مثل انتخابات مجلس یازدهم با مشارکت اندک مردم برگزار خواهد شد و میگوید که این کاهش مشارکت را نمیتوان به گردن کرونا انداخت.
سئوال: ابتدا بفرمایید که به نظرتان انتخابات ریاست جمهوری مثل انتخابات مجلس یازدهم با کاهش چشمگیر مشارکت مردم برگزار خواهد شد؟
پاسخ: بله. فضای انتخابات بسیار سرد است و علاقهای برای رای دادن به ویژه در بین کسانی که معمولا پای ثابت حضور در انتخابات بودند، دیده نمیشود. اوضاع حتی از انتخابات مجلس هم بیرمقتر به نظر میرسد.
سئوال: صادق زیباکلام گفته است اصلاحطلبان قطعا در این انتخابات شکست میخورند ولی برخی هم معتقدند اگر اصلاحطلبان کاندیدای نسبتا برجستهای داشته باشند، میتوانند در این انتخابات پیروز شوند. شما شانسی برای پیروزی اصلاحطلبان قائل هستید؟
پاسخ: الان اصلاحطلبان از سوی عموم مردم و حتی پایگاه رای همیشگی خودشان به شدت مورد انتقادند و آنها واقعا با انتخابات قهر کردهاند. بنابراین به نظر من در حال حاضر شانس پیروزی اصلاحطلبان، حتی اگر کاندیدای خیلی قدری هم وارد میدان و تأیید صلاحیت شود، بسیار اندک است. در این فرصت کوتاه هم بعید میدانم یک موج یا زلزلۀ سیاسی ایجاد شود که آن بدنۀ همیشگی ترغیب شود به رای دادن و یا آن قشر خاکستری در انتخابات شرکت کند. من فکر میکنم اصلاحطلبان در این دوره، با هر نوع کاندیدایی، قافیه را باختهاند و بی نهایت بعید است پیروز شوند.
سئوال: مصطفی تاجزاده هم احتمالا کاندیدای ریاست جمهوری میشود. به نظرتان انگیزۀ وی از این کار چیست؟
پاسخ: آقای تاجزاده، اگر ثبت نام کند، به نظرم اهداف چندگانه و شاید هم متعارضی را به ذهن متبادر می کند. شاید ایجاد شور انتخاباتی در بدنۀ اصلاحطلبان و سرانجام هدایت این شور به سمت کاندیدایی که نهایتا در صحنه باقی میماند؛ یکی از اهداف آقای تاجزاده باشد چون خودش که قاعدتاً تحت هیچ شرایطی تایید صلاحیت نمیشود. یکی دیگر از اهداف او احتمالاً طرح گفتمان اصلاح طلبان و راه حلهای مورد نظر آنان در سطح عمومی به زبانی عریانتر است به گونهای که اعتبار آنها را به نحوی اعاده کند. به هر حال، مجموعۀ احزاب اصلاحطلب کمترین علاقهای به کنارهگیری از انتخابات ندارند و بنابراین به نظر نمیرسد که نامزدی احتمالی آقای تاجزاده، یک تصمیم جمعی باشد؛ بیشتر شبیه یک ابتکار فردی برای ایجاد نشاط و طرح مطالبات اصلاحطلبان و تشریح گفتمان آنها با استفاده از فرصت انتخابات است. البته این کار ممکن است باعث سوء تعبیرهایی از سوی جناح مقابل هم بشود و آنها تصور کنند این اقدامی برای دامن زدن به تحریم انتخابات و یا عدم معرفی کاندیدا از سوی اصلاح طلبان است. اما تا جایی که من میتوانم حدس بزنم، این طور نیست. ثبت نام احتمالی تاجزاده به حدس و گمان من، اقدامی برای ایجاد موج انتخاباتی است و اگر این موج ایجاد شود، میتواند به سمت کاندیدای دیگری هدایت شود. ولی اصلا معلوم نیست چنین موجی ایجاد شود و یا قابل هدایت به سمت کاندیدای دیگری باشد. به هر حال من این تصمیم احتمالی آقای تاجزاده را یک ابتکار فردی میدانم.
سئوال: حالا اگر چنین موجی ایجاد شود و قرار باشد از طریق تاجزاده به سمت کاندیدای دیگری هدایت شود، آن کاندیدا چه کسی میتواند باشد؟
پاسخ: اصلاحطلبان از این جهت در یک نوع بلاتکلیفی و بنبست قرار دارند. هر گزینهای که مطلوب اصلاحطلبان باشد، اساسا حاضر نیست کاندیدا شود ولی حتی اگر کاندیدا هم شود، رد صلاحیت میشود. بنابراین گزینههای اصلاحطلبان محدود و متعین در چند فرد خاص است. احتمالا آقای تاجزاده به وضعیتی مثل سال ۹۲ فکر میکند که ابتدا هاشمی آمد و شوری ایجاد شد و آن شور نهایتا به سمت روحانی منقل شد. در اینجا من فقط قصد آقای تاجزاده را حدس می زنم وگرنه اصلا بعید میدانم حضور وی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری، شور و هیجان ویژهای در اکثریت مأیوس و ساکت و خاموش جامعه ایجاد کند؛ چون این دسته از مردم از او میپرسند که اولا مگر تایید صلاحیت میشود؟ و به فرض اگر تایید صلاحیت هم شود و حتی رأی هم بیاورد و رئیس جمهور شود، با چه قدرت و امکاناتی می خواهد طرح های مورد نظرش را عملی کند؟ این سوال از جانب بدنهای مطرح خواهد شد که آقای تاجزاده در این سناریوی فرضی به رای آنها چشم دوخته است و به نظرم جواب روشنی برای آن وجود ندارد. از یک طرف آقای تاجزاده از سوی تحریمکنندگان هم ممکن است متهم شود که آمده تنور انتخابات را گرم کند و با حمله و هجوم آنها مواجه شود. از طرف دیگر، جناح تندرو حاکم نیز خواهد کوشید این اقدام را در راستای تحریم انتخابات و براندازی و فتنه تعبیر کند تا او نزدیکانش را تحت فشار و حتی آزار و اذیت قرار دهد. قاعدتاً این نگرانی برای من وجود دارد که آقای تاجزاده به جای اینکه نتیبجهای از این کار بگیرد، از هر طرف مورد هجوم قرار گیرد و حتی برخی دوستان اصلاحطلبش هم علیه او موضع بگیرند و بگویند حرفهایی که او می زند، حرف و موضع ما نیست و او به نحوی تنها بماند.
ناآرامی خامنه ای از اینجاست
منصور امان: در همان حال که روی صحنه سیاست رژیم ج.ا بازیگران نمایش انتخابات با جنجال های ساختگی یا در لباس دیو و فرشته مشغول جلب نظر تماشاچیان هستند، در پُشت صحنه هراس از یک شکست فاجعه بار به جوشش درآمده است. رهبر ج.ا نخُستین کسی نیست که در روزهای اخیر گوشه پرده مخملی سن را بالا زده، اما برآشُفتگی “راس نظام” در سُخنرانی سالانه اش به مُناسبت عید نوروز، وضوح بیشتری به حال و هوای دستگاه قُدرت به گونه عُمومی می دهد.
آقای خامنه ای از موضع تدافُعی “دستگاه های جاسوسی و اطلاعاتی” چندین کشور و به گونه مُشخص “از همه بدتر کشور آمریکا و رژیم صهیونیستی” را مُتهم به تلاش برای “بی رونق کردن انتخابات آخر خُرداد” کرد. اگرچه به میان کشیدن پای “دُشمنان” در نُقاطی که “نظام” سکندری می خورد یک استدلال محبوب “آقا” است، اما بازی زودهنگام و با عجله او با این کارت نشان از نگرانی شدیدی دارد که در سطح بالای حاکمیت پیرامون پروژه انتخابات احساس می شود.
هرگاه کارزار مُهندسی اجتماعی انتخابات بیش و کم پیش می رفت، نیازی به وارد کردن ابزار آلات امنیتی و زیرزمینی به میدان نمی افتاد. آقای خامنه ای با تکان دادن این مُهره، به گونه ناخواسته به ناکارآمدی مُهره های اصلی حاکمیت در کارزار اعتراف کرده است.
استراتژی حاکمان ایران برای “گرم کردن تنور انتخابات” بر دو محور اصلی بنا شده است:
نخُست، ایجاد دو قُطبی رییس جمهور نظامی – رییس جمهور غیرنظامی که آشکارا باجگیری از جامعه و اجبار آن به انتخاب “بد” برای پرهیز از “بدتر” را هدف دارد. از آنجا که جامعه بر سناریوی جناح بندی سیاسی و بازی رقابتی اصلاح طلب – اُصولگرا خط بُطلان کشیده، برای حاکمیت چاره ای جُز سرهم بندی دو قُطب از بین نیروهای ذخیره خود و کنار گذاشتن پوسته و آرایش سیاسی رقابت و مضمونهای برنامه ای به ظاهر مُتفاوت آن، باقی نمانده.
سپس، به کار بستن ترفندهای ضداطلاعاتی برای پایش و هدایت افکار عُمومی که از طریق رسانه های رسمی و غیر رسمی پخش و عملیاتی می شود. از جُمله آنها باید به تلاش برای جا انداختن این فرض اشاره کرد که بر اساس آن گویا “افراطیها”ی درون حاکمیت تمایُلی به مُشارکت وسیع مردُم در انتخابات ندارند و این امر را سد راه خود برای تسلُط بر قُوه مُجریه می بینند. نمونه دیگر، جلب توجُه با ایجاد حاشیه های سرگرم کننده و جنجال سازی گرد نامزدهای بالقوه حتی به قیمت مُفتضح شدن آنها است.
تاکنون هیچیک از این دو محور نتوانسته تاثیر مورد انتظار حاکمیت را بر جامعه بگذارد و “پایین” را در امتداد خُطوط تعیین شده “بالا” آرایش دهد. برعکس، به همان اندازه که هیاهو و تقلای “نظام” برای بازاریابی فشُرده تر شده و موعد آب کردن کالا نزدیکتر می شود، صف آرایی جامعه علیه آن نیز اشکال مُشخص تری یافته و پهنای اجتماعی گُسترده تری می گیرد.
زیر آثار مایوس و نگران کننده این مُعادله است که آقای خامنه ای بعد از بالا بردن پلاکارد نظری “دُشمن” و “سرویسهای جاسوسی”، بدون میانبُر وارد کار عملیاتی شده و با حمله به “فضای مجازی” به بهانه “ول” بودن آن، خواستار محدودیت ارتباطات شبکه ای و دسترسی به اطلاعات آزاد شده است. اجرای این مُهم را دولت و دیگر دستگاه های تحت امر او از پیش با گران کردن خدمات اینترنتی و حذف بسته های ارزان یا رایگان شبانه از پیش در دست گرفته اند؛ یک ممنوعیت سفید که هدف آن به گونه روشن تحمیل اختناق سیاسی به اقشار و لایه های کم درآمد و به ویژه جوانان، دانش آموزان و دانشجویان است، یعنی همان گُروه های اجتماعی که نیروی ثابت و انگیزاننده حرکتهای اعتراضی را تشکیل می دهند.
نامه سرگُشاده سرکرده سپاه پاسداران به “آقا جان” که همزمان با سُخنان وی انتشار یافت، گُواه وُجود طرحهای مُعین حاکمیت برای رویارویی با تحریم نمایش انتخابات است. جالب اینجاست پاسدار سلامی که آخوند خامنه ای او را به عنوان مُنجی “رها کردن فضای مجازی از ولنگاری” عرضه کرده، آوازه خود در پهنه تکنولوژی و دانش روز را با مُعرفی “بُشقاب کُرونا یاب” کسب کرده است؛ آنچه که موجب گردیده در میان مردُم به عُنوان “سردار مُستعان” شهرت یابد.
چه در پهنه سانسور اینترنت و چه در حوزه فراگیر تر انتخابات، چشم انداز برای رژیم ج.ا مُبهم و تاریک است. تنها نُکته بدون ابهام برای حاکمان کشور این است که در شرایط وُجود یک جنبش فعال اعتراضی، صف آرایی از طریق تحریم انتخابات معنای سیاسی مُشخص و پیامدهای مُعینی برای ثبات و بقای آن دارد. برآشُفتگی و ناآرامی آقای خامنه ای از اینجاست.