اگر مخاطبان، فعالان، کارشناسان و نخبگان اقتصادی و صنعتی هستند که ضرورتی برای بیان وجود ندارد؛ چراکه این گروه به واسطه کار، زندگی و مشغله فکری و حرفهایشان که حوزه اقتصادی است، بهخوبی با این اعداد و ارقام آشنا و حتی فراتر از آن، با اعداد و ارقامی مأنوساند که رئیسجمهوری محترم به واسطه کمبود وقت شاید کمتر به آنها توجه میکند.
مثل دو خبر همین یکی، دو روز اخیر رسانهها: رئیس اتاق ایران و امارات گفت: امارات بیشترین سهم تجارت و صادرات با جهان را در مقایسه با دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس دارد… بهطوریکه سهم امارات از صادرات به جهان ۱.۷ درصد است و پس از این کشور، عربستان با سهم ۱.۴درصدی در جایگاه دوم است درحالیکه ایران ۰.۳۵ درصد از سهم صادرات به جهان را دارد و به این ترتیب، امارات پنج برابر ایران سهم صادراتی بیشتری در جهان را به خود اختصاص داده است (سایت اتاق تهران، ۱۴۰۰/۲/7).
رئیس کل گمرک در تشریح تجارت خارجی کشور در نخستین ماه از سال، از رشد صادرات غیرنفتی خبر داد و یادآور شد بنزین در صدر اقلام صادراتی در فروردین بوده است. کشورهای چین، عراق، افغانستان، ترکیه و عراق پنج کشور عمده واردکننده کالا از کشورمان بودهاند (رسانهها، 1400/2/7). قرارگرفتن در رده پنجم منطقه بعد از عربستان، امارات، ترکیه و عراق و سهم تقریبا دودرصدی از صادرات کالاهای با فناوری بالا و اتکا به صادرات مواد خام و انرژیپایه بعد از اجرای شش برنامه توسعهای.
مسئله فوق وقتی در پسزمینهای از گزارش نهادهای اقتصادی داخلی و بینالمللی از عملکرد اقتصادی کشور در چهار دهه اخیر قرار میگیرد، عمق مشکل و بحرانیبودن وضعیت خودنمایی میکند؛ ازجمله از رشد حدود یکدرصدی و تورم حدود ۲۰درصدی کشورمان در مقایسه با میانگین رشد اقتصادی سهدرصدی و تورم پنجدرصدی در سطح جهان و نیز قرارگرفتن در انتهای جدول آزادی اقتصادی (رتبه ۱۶۲در بین ۱۷۱ کشور )، فضای کسبوکار (رتبه ۱۲۷ در بین ۱۹۰ کشور) و فساد (۱۴۶ در بین ۱۸۰ کشور) و… . البته این رشته سر دراز دارد.
حال سؤال کارشناسان و فعالان اقتصادی این است که اگر قرار بر عدد، رقم و آمار است، این اعداد و ارقام هولناک از عملکرد اقتصادی کشور در کجای محاسبات رئیس محترم دولت و سیاستگذاران، دولتمردان، برنامهریزان و تدبیرکنندگان امور اقتصادی کشور در طی دههها جای دارد؟! این اعداد و ارقام دستاورد چه افراد و چه الگوهای اقتصادی- سیاسی است؟!
اما اگر مخاطب رئیسجمهوری محترم از بیان اعداد و ارقام یادشده، مردم عادی و افکار عمومی است که نه این زبان، زبان مردم است و نه این گزارشها ربطی با واقعیت بس دردناک زندگی روزمره آنان دارد که سخت اسیر فقر و بیکاریاند و از فساد، تبعیض و ناکارآمدی به ستوه آمدهاند. مردمی که به گزارش همین نهادهای رسمی، هر روز کالایی حیاتی از سفرهشان پَر میکشد و از متن زندگی و شهر به حاشیه پرتاب میشوند و شرمآور آنکه قوتشان را در سطلهای زباله جستوجو میکنند.
رئیسجمهوری محترم در همین سخنان میگویند «حفظ جایگاه والا و شایسته کشور در عرصههای مختلف علمی، اقتصادی، فناوری و سیاسی لازمه رشد و پیشرفت کشور است» و همه تلاش دولت این بود «که جایگاه ایران را در منطقه و جهان بالاتر ببرد». با کمال تأسف اما چنین نشد. آیا نباید دستگاههای عریض و طویل برنامهریزی و پژوهشی حاکمیتی به زبان علمی و کارشناسی چرایی این نشدن را به فعالان و نخبگان اقتصادی گزارش و به زبان عادی با مردم در میان نهند؟
اینکه مشکل کجا بوده، کجاست و راهحل چیست؟! اما پیش از آنکه آن نهادهای بزرگ بخواهند به خود زحمت داده و پاسخ دهند، جواب را به نظر میتوان از سخنان خود رئیسجمهوری محترم در همین جلسه استخراج کرد. آنجا که میگویند: «اگرچه اهمیت بهرهگیری از علم روز در مدیریت اقتصادی اثبات شده است، «اما» بههیچوجه نمیتوان از کنار اهمیت تجربه در ارتقای کیفیت مدیریت اقتصاد عبور کرد». پاسخ در همین «اما»ی ربطدهنده دو بخش جمله ایشان است.
«اما»یی که به نظر سرنوشت اقتصاد سیاسی جامعه ایران را در دههها چه قبل و چه بعد از انقلاب رقم زده است. «اما»یی که نتیجه آن به حاشیه راندهشدن علم اقتصاد بوده است و حاکمشدن «آزمون و خطا» با نام مستعار «تجربه». آقای رئیسجمهوری یادتان هست هفت سال قبل تقریبا در اوایل دولت خود گفتید: «در کشور ما سالها و دهههاست که اقتصاد به سیاست یارانه میدهد. میگویند یارانه دائمی نمیشود، یک روزی باید قطع شود.
خب در اینجا هم بیاییم تصمیم بگیریم اقتصاد ما تا چه زمانی به سیاست یارانه بدهد؟ هم به سیاست خارجی و هم به سیاست داخلی یارانه میدهد. یک دهه این رابطه را بهعکس کنیم. یک دهه امتحان کنیم، از سیاست خارجی به اقتصاد یارانه بدهیم و ببینیم مردم، زندگی، معیشت و اشتغال جوانهایشان چگونه خواهد شد؟» (14/10/1393). «تجربه»، «مصلحت»، «ضرورت»، «برهه حساس» و… اسم رمزهای «سیاست»اند که برخلاف وعده شما شیره اقتصاد، کسبوکار و زندگی مردم را کشیدند و وضعیت امروز ثمره این راه، روش این «اما»ی ترسناک است؛ به حاشیه راندهشدن «علم اقتصاد».