اسحاق جهانگیری معاون اول روحانی به خشم مردم از نظام جمهوری اسلامی و قهر آنها با نمایش انتخابات اعتراف کرد و گفت: درک میکنم که اکنون بسیاری از هموطنان به سوی حکمرانی ها معترض هستند و امیدی به انتخابات ندارند و راه قهر با صندوق را مطرح میکنند!
وی افزود: علیرغم توصیههای روشن مقام معظم رهبری و برخلاف انتخابات ریاستجمهوری در ادوار گذشته تمایل به تشویق مردم به مشارکت حداکثری و کاستن از موانع تحقق آن در بخشهایی از حکومت هم کاهش یافته است. کاهش مشارکت به جمهوریت نظام لطمه جدی میزند!..
تنگنای خامنهای و تحریم انتخابات؛ یک ترکیب انفجاری
منصور امان: انتخابات ریاست جمهوری مُلاها تا پیش از این یک نمایش جنایی – درام بود که در آن “خودی” هایی که به ضیافت دعوت شده بودند، علیه یکدیگر دسیسه می چیدند، در این راهرو اداری و آن حیاط خلوت برای هم کمین می گذاشتند و با خنجرهای پیدا در دست و نهان در غلاف، در انتظار فُرصت چون سایه از پس یکدیگر روان می شدند؛ یک داستان سرگرم کننده با پایان خوش برای همه طرفها! پس از خیزشهای دی و آبان اما چنین می نماید که نمایش تکراری “جمهوریت” نیز به اجبار دُچار تحول گردیده و این بار در ژانر دیگری بازی می شود.
آقای خامنه ای و شُرکا اینک ریل عوض کرده و حداقل گرا شده اند؛ شاخ و برگ تشریفات موسمی را زُدوده اند، نقشها را حذف یا کوتاه کرده اند و دکوراسیون تماشاچی جلب کن را برچیده اند. بازیگران اصلی بی تحرُک در اطراف جاسازی شده اند و نقش دُومها چونان مُجسمه های بی شکل در تماشاچیان خیره مانده اند، رویدادها بدون عُمق و چالش، در سطحی یکنواخت شناور است و کارگردان همان صحنه آرا و همو هم نقش اول و همچنین بلیط فروش است.
این همه از آن رو که جامعه برگ انجیر “جمهوریت” را از استبداد مذهبی برکنده و حاکم را عُریان بر سر بازار رها کرده است. او که اکنون از معبر توده خشمگین و بیزار می گذرد، نه پوششی دارد و نه دیگر فایده ای برای آن می بیند. شکست از جامعه در انتخابات مجلس که برای حاکمیت خسارت سنگین سیاسی – تبلیغاتی دربر داشت، چند خیابان جلوتر، تکلیف معرکه بعدی را هم روشن کرد. با وجود تشکیل یک جبهه توده ای سرنگونی طلب که توهُم به اصلاح اُمور به میل و به دست نظام حاکم و جناحهای رنگارنگش را یکسره پُشت سر گذاشته، کشیدن بار تناقُض “جمهوریت” و “اسلامیت” برای “نظام” از مرز گُنجایش تاب و توان امنیتی اش فراتر می رود.
آقای علی خامنه ای با طرح “یکدست سازی قُدرت” به شیوه خود تلاش کرده بر این ناهمگونی چیره شود. ولی همچون دور پیشین که نقشه او به رُسوایی طُغیان گُماشته اش، آقای احمدی نژاد، انجامید، این بار نیز مُردد و هراسان از ابتکار خویش با طرحی سُست بُنیان و نیمه کاره پا به میدان گذاشته. نُکته اما اینجاست که اگر یکپارچه سازی در سال ۱۳۸۴ یک انتخاب بود، در سال ۱۴۰۰ یک اجبار است.
با این حال خیز دوم آقای خامنه ای نیز گامی به جلو در این جهت نیست، بلکه تکرار تلاش نافرجام پیشین یعنی، دستکاری در شکل تناقُض است. تنها نتیجه این نقشه – همانگونه که پادوی یاغی شده به آقای خامنه ای نشان داد – تشدید ناهمگونی ساختاری از یک سو و افزایش خسارت سیاسی و امنیتی آن از سوی دیگر است.
رژیم ولایت فقیه در همان حال که برای پاسداری از بقا و ثبات خود نیاز حیاتی به تمرکُز قُدرت، بستن شکافها و حذف واسطه ها دارد، به شدت نیز از پُر کردن نقبی که از او در برابر یورش مُستقیم توده حفاظت می کند، در هراس است. تنها اثر این تنگنا تبدیل درام انتخابات ریاست جمهوری مُلاها به فُکاهه باقی می ماند، اگر تحریم سراسری آن در دستور کار جامعه قرار نداشت. ترکیب تنگنا و تحریم همان ماده تخریبی را می سازد که زیر تخت سلطنت ولایت فقیه ساعت انفجار آن تیک تاک می کند…