شاعر تبعیدی و مخالف سرسخت جمهوری اسلامی درگذشت
اسماعیل خویی، شاعر و نویسنده نامدار ایران در تبعید درگذشت. او یکی از منتقدان جدی جمهوری اسلامی بود و به همین دلیل چندی پس از انقلاب ۵۷ ایران را ترک کرد و ساکن لندن شد.
اسماعیل خویی که در سال ۱۳۱۷ در شهر مشهد زاده شده بود سه دهه پایانی عمر خود را در شهر لندن گذراند.
اسماعیل خویی خالق آثار بیشمار در شعر است و اشعار او به چندین زبان دیگر نیز از جمله فرانسه و انگلیسی نیز ترجمه شده است.
اسماعیل خویی از پایهگذارانِ کانون نویسندگان ایران به شمار میرود و دو دوره نیز عضو هیئت دبیران آن کانون بود.
او از مخالفان سرسخت حکومت جمهوری اسلامی بود و از همین رو سالهای پایانی عمر خود را در تبعیدی خودخواسته گذراند.
شعری از اسماعیل خویی:
بار دگر به سوی کجا
و پس چرا
من باز در میان شما
تنها میمانم
میدانم کبوتری هم اگر باشم
جز مشتی بال و نفس نیستم
و کیست از شما که نداند
من کبوتری هم اگر باشم
هرگز آموختهی قفس نمیشوم
و هیچگاه خانگی هیچ کس
آزادم آزادم آزاد
و خوب میدانم
آزادی مثل هوای بامدادی خوب است
اما چراست
از خود میپرسم
و از کجاست
که در دلم همیشه غروب است
آزادم
آنچنان که تو گویی
نه از میان خاک زادم
نه از زهدان آب و
نه از پشت آفتاب
آزادم آری آزادم
آنچنان که تو پنداری
از خاندان بادم
و باد
باد
از چهار سو باد
از هزار سو باد
آه بار دگر چمدانم را
باید
باید
باید
ببندم
سوی کجا؟
چه میدانم
شاید دلم برای کجا تنگ است
شاید
چه میدانم من
من چه میدانم
شاید
شاید دلم برای خدا تنگ است
شاید دلم برای شما
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...
مرتبط
منوچهر شفایی
منوچهر شفایی بنیانگزار و عضو دائمی هیئت رئیسه کانون دفاع از حقوق بشر در ایران که در سال 2000 در شهر برمن آلمان ثبت شده است www.bashariyat.org
موسس و مدیر مسئول ماهنامه و سایت آزادگی از شال 2000
بنیانگزار شبکه مدافعین حقوق بشر در ایران از سال 2002
ورزشکار و شمشیربازی علاوه بر قهرمانی کشور از سالهای 1346 تا 1353 و مقام سومی آسیا 1973 مقام اولی تیمی و سومی انفرادی المپیک آسیائی 1974 و مقام سومی 1991 بازی های آسیایی
متولد تهران بزرگ شده خرمشهر و خوزستان لیسانس جامعه شناسی از دانشگاه تهران
اینک مقیم و شهروند آلمان
• «من اعتقاد دارم به مجرد اینکه انسان بدنیا می آید حق حیات دارد، بدیهی است که این حقوق ذاتی و اولیه هر انسان است؛ چون می بیند و می شنوند، حق دیدن و شنیدن واقعیت ها را دارد؛ صحبت می کند پس حق نظر دادن و گفتگو دارد؛ فکر می کند، پس حق اندیشیدن و انتخاب رای دارد؛ چون راه می رود حق حرکت دارد، رشد می کند، حق تجلی دارد؛ حق فریاد، گریه و اعتراض دارد و ... اما متاسفانه صاحبان قدرت برای حفظ منافع خود این حقوق را از انسان ها گرفته و با قوانینی که مطابق میل خودشان است آن ها را محدود می کنند.»