پس از رد صلاحیت های گسترده توسط شورای نگهبان، شماری از مزدوران رسانه ای خامنه ای شروع به تهدید و خط و نشان کشیدن برای آنها و همچنین اعضای دولت روحانی کردند. مزدور شناخته شده ای بنام رائفیپور امروز در پاسخ به توئیت حسامالدین آشنا، مشاور روحانی نوشت: …بازداشتگاه اوین، از آنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکتر است….
روزنامه شرق پیش تر نوشته بود: آغاز تسویه حسابهای سیاسی؟ نمایندگان مجلس در طرحی با عنوان «ممنوعیت خروج مسئولان پس از اتمام مسئولیت از کشور» بهدنبال محاکمهٔ مسئولان هستند.
رائفی پور این خبر را در تلگرامش منتقل کرد و نوشت:
خبرخوب اینکه طرح “ممنوعیت خروج مسئولان نظام از کشور پس از اتمام مسئولیت، تا سپری شدن مراحل قانونی” در کمیسیون قضایی مجلس انقلابی فعلی بررسی میشود. زمان پاسخگویی فرا رسیده است…
از سوی دیگر آخوند طیبیفر، جانشین نمایندهٔ خامنهای در سپاه گفت: امروز نظام وارد یک تغییر و خانه تکانی میشود و انتخابات ۲۸خرداد یک انتخابات سرنوشتساز برای نظام است.
روز گذشته نیز پاسدار سعید قاسمی سرچماقدار خامنهای و آخوند مهدی طائب سرکرده قرارگاه عمار هم رد صلاحیت شدگان و منتقدان رهبر را مورد تهدید قرار داده بودند.
تنگنای خامنهای و تحریم انتخابات؛ یک ترکیب انفجاری
منصور امان: انتخابات ریاست جمهوری مُلاها تا پیش از این یک نمایش جنایی – درام بود که در آن “خودی” هایی که به ضیافت دعوت شده بودند، علیه یکدیگر دسیسه می چیدند، در این راهرو اداری و آن حیاط خلوت برای هم کمین می گذاشتند و با خنجرهای پیدا در دست و نهان در غلاف، در انتظار فُرصت چون سایه از پس یکدیگر روان می شدند؛ یک داستان سرگرم کننده با پایان خوش برای همه طرفها! پس از خیزشهای دی و آبان اما چنین می نماید که نمایش تکراری “جمهوریت” نیز به اجبار دُچار تحول گردیده و این بار در ژانر دیگری بازی می شود.
آقای خامنه ای و شُرکا اینک ریل عوض کرده و حداقل گرا شده اند؛ شاخ و برگ تشریفات موسمی را زُدوده اند، نقشها را حذف یا کوتاه کرده اند و دکوراسیون تماشاچی جلب کن را برچیده اند. بازیگران اصلی بی تحرُک در اطراف جاسازی شده اند و نقش دُومها چونان مُجسمه های بی شکل در تماشاچیان خیره مانده اند، رویدادها بدون عُمق و چالش، در سطحی یکنواخت شناور است و کارگردان همان صحنه آرا و همو هم نقش اول و همچنین بلیط فروش است.
این همه از آن رو که جامعه برگ انجیر “جمهوریت” را از استبداد مذهبی برکنده و حاکم را عُریان بر سر بازار رها کرده است. او که اکنون از معبر توده خشمگین و بیزار می گذرد، نه پوششی دارد و نه دیگر فایده ای برای آن می بیند. شکست از جامعه در انتخابات مجلس که برای حاکمیت خسارت سنگین سیاسی – تبلیغاتی دربر داشت، چند خیابان جلوتر، تکلیف معرکه بعدی را هم روشن کرد. با وجود تشکیل یک جبهه توده ای سرنگونی طلب که توهُم به اصلاح اُمور به میل و به دست نظام حاکم و جناحهای رنگارنگش را یکسره پُشت سر گذاشته، کشیدن بار تناقُض “جمهوریت” و “اسلامیت” برای “نظام” از مرز گُنجایش تاب و توان امنیتی اش فراتر می رود.
آقای علی خامنه ای با طرح “یکدست سازی قُدرت” به شیوه خود تلاش کرده بر این ناهمگونی چیره شود. ولی همچون دور پیشین که نقشه او به رُسوایی طُغیان گُماشته اش، آقای احمدی نژاد، انجامید، این بار نیز مُردد و هراسان از ابتکار خویش با طرحی سُست بُنیان و نیمه کاره پا به میدان گذاشته. نُکته اما اینجاست که اگر یکپارچه سازی در سال ۱۳۸۴ یک انتخاب بود، در سال ۱۴۰۰ یک اجبار است.
با این حال خیز دوم آقای خامنه ای نیز گامی به جلو در این جهت نیست، بلکه تکرار تلاش نافرجام پیشین یعنی، دستکاری در شکل تناقُض است. تنها نتیجه این نقشه – همانگونه که پادوی یاغی شده به آقای خامنه ای نشان داد – تشدید ناهمگونی ساختاری از یک سو و افزایش خسارت سیاسی و امنیتی آن از سوی دیگر است.
رژیم ولایت فقیه در همان حال که برای پاسداری از بقا و ثبات خود نیاز حیاتی به تمرکُز قُدرت، بستن شکافها و حذف واسطه ها دارد، به شدت نیز از پُر کردن نقبی که از او در برابر یورش مُستقیم توده حفاظت می کند، در هراس است. تنها اثر این تنگنا تبدیل درام انتخابات ریاست جمهوری مُلاها به فُکاهه باقی می ماند، اگر تحریم سراسری آن در دستور کار جامعه قرار نداشت. ترکیب تنگنا و تحریم همان ماده تخریبی را می سازد که زیر تخت سلطنت ولایت فقیه ساعت انفجار آن تیک تاک می کند…