منصور امان
پادرمیانی آقای خامنه ای برای بازگرداندن این یا آن نامزد اخراجی، یکی از آیینهای نمایش انتخابات ریاست جمهوری مُلاها است و در کمپین تبلیغاتی حاکمیت برای گرم کردن “تنور انتخابات” نقش فوت آخر را بازی می کند. این بار اما چنین می نماید که ضرورتی مُهم تر آقای خامنه ای را به میدان بازی کشانده است.
او تنها نزدیک به دو هفته پس از حمایت صریح از غربال نامزدهای انتخابات توسُط شورای نگهبان، اکنون به گونه ناگهانی از طریق تلویزیون حُکومتی اطلاع داده که به اخراجیها “جفا و ظُلم” شده و به “دستگاه های مسوول” فرمان داد که “جُبران” کنند. او نسبت به “آبروی” افراد و خانواده های “مُحترم و عفیف” آنها ابراز حساسیت کرد، خواستار “اعاده حیثیت” از آنان گردید و به گونه غیرمُستقیم از آقای جنتی و شُرکا خُرده گرفت که براساس “گزارشهای غلط” تصمیم گیری کرده اند.
اگرچه آقای خامنه ای به صراحت از شورای نگهبان نام نبرد، اما حتی اگر تردیدی در این باره که طرف خطاب وی چه کسی می تواند باشد وجود می داشت، نشست اضطراری این اُرگان پس از سُخنرانی “رهبر” و انتشار اطلاعیه ای در واکُنش بدان، آدرس و هُویت گیرنده انتقادات وی را روشن کرد.
زیردستان “آقا” در اطلاعیه خود اما نه تنها به “جُبران” مافات برنخواستند، بلکه از تصمیم خود دفاع کرده و در پوشش برخورد با “رسانه ها”، انتقادات وی را رد کردند. شورای نگهبان تاکید کرد که “گُزارش های نادُرُست” – مورد اشاره آقای خامنه ای – در “نظریه نهایی اش موثر نبوده” و فراتر از آن، ورق را برگردانده و هُشدار داد که “رسانه ها” “از گمانه زنی و استناد به اُمور غیرواقعی و نادُرُست اجتناب نمایند”.
هنوز روشن نیست زیر “خیمه نظام” بین باندها و دسته بندیهای قُدرت چه می گذرد، اما از همین نُقطه می توان تحوُل روز آدینه را ضربه ای سنگین به اتوریته آقای خامنه ای دانست. اگر او برای ترمیم چهره اش پس از مُهندسی مُفتضح انتخابات و دلجویی از اخراجیها دست به این ترفند زده است تا از کیسه گُماشتگانش به جیفه خود بگذارد و خود را غیر مسوول و بیگُناه نشان دهد، تیر را به پای خویش شلیک کرده. گُفتُگوی علنی آقای خامنه ای و شورای نگهبان از طریق تریبون رسانه ها توانست تصویر مسوول نبودن وی را به وجود بیاورد، اما تصویر دیگری که بر فراز آن ساخت، “رهبر فصل الخطاب” را در این بازی به بازنده بدل ساخت. آنچه که بیش از “بیطرف” بودن او در این مُکالمه برجسته شد، ضعف اتوریته اش بود که در میانه یک جنگ قُدرت، جایگاه او را در هیرارشی قُدرت به شدت زیر ضرب می برد.
این واقعیت که رهبر رژیم ج.ا برای جا انداختن ادعایی که هیچکس آن را جدی نمی گیرد، یا با هدف ساکت نگه داشتن دستجات حذف شده، ناچار به پرداخت یک هزینه سنگین است، به خوبی درجه فشار اجتماعی و خارجی که “نظام” زیر آن دست و پا می زند را شُماره می زند. آنگاه که راه حلهای تاکتیکی تنها با پرداخت خسارت از کیسه استراتژی مُیسر باشد، زنگ ساعت فروپاشی به صدا درآمده است.