نظام ولایت باید به تنهایی در انحطاط خویش غرق شود



منصور امان

گام بعدی انحطاط

شهرها و روستاها در سیاهی فرو رفته، خیابانها و کوچه ها به تسخیر ویروس رنج و مرگ در آمده و گُرسنگی و تشنگی بر فعالیت روزانه فرمان می راند. این صحنه ای از یک فیلم ترسناک نیست؛ زیر سایه قطع برق، بی آبی، کُرونا و کمبود و گرانی، زندگی عادی در ایران بیش از هر هنگام دیگر به یک تصویر آخرالزمانی شباهت پیدا کرده است.

این روزها سرکردگان رژیم ولایت فقیه سُخن از “گام دُوُم انقلاب” می رانند. هرگاه شرایط فاجعه بار و جهنمی حاکم بر جامعه و کشور در نظر گرفته شود، تردیدی نیست که آنها به دور تازه ای از حیات خود پا گذاشته اند، آنچه که به دُرُستی می توان “گام بعدی انحطاط” خواند. ج.ا همچون یک حُفره سیاه گام به گام بنیادهای زیست مدنی و شیرازه های زندگی اجتماعی را بلعیده و در پس خود سیاهی و نیستی به جا گذاشته و اینک نوبت به آب و برق رسیده است.

از بی کفایتی رژیم آقای خامنه ای همین بس که نه تنها توانایی تامین برق کشور را ندارد، بلکه حتی از مُدیریت خاموشیها هم عاجز است. جدولهای قطع برق آن با تیتر “احتمالی” به آگاهی شهروندان می رسد و در عمل نیز به نُدرت زمانبندی و ناحیه بندی اعلام شده رعایت می شود. راه حل مسوولان ج.ا برای این بی نظمی، حذف سند بی کفایتی و قطع برق بدون اعلام قبلی بوده است.

در سوی دیگر، تصویر غم انگیز شهروندانی که در صف خرید آب به انتظار ایستاده اند، به گونه نمادین وضعیت وخیم تامین و دسترسی به این ماده حیاتی در ایران را توصیف می کند. از خوزستان تا فارس و از بلوچستان تا تهران، آب آشامیدنی نیز در کنار بسیار از کالاهای اساسی دیگر قرار گرفته و به متاعی نایاب بدل گردیده. حتی در مناطقی از کشور مانند کردستان و مازندران نیز که از شرایط اقلیمی مُناسب تری برخوردارند، شهروندان با کمبود و یا حتی نبود آب روبرو شده اند؛ واقعیتی که نقش برجسته مُدیریت آبی در پدید آمدن سراسری این مُعضل را آشکار می کند.

مسوول این نابسامانیهای زنجیره ای، تنها پاسُخی که از بُرج عاج فراغت خویش برای مردُم دارد، تراشیدن بی قید بهانه و وعده سبُکسرانه اصلاح و بهبود است. حاکمان ج.ا سخت تر و رنجبار تر شدن گام به گام زندگی مردم را به شرایط اقلیمی، تحریم یا دُشمن نسبت می دهند و تلاش می کنند با پنهان شدن در پس آنها، در چشم و نظر جامعه نامرئی شوند.

این پُرسش که کارزار دُروغ و نیرنگ حاکمیت تا چه اندازه موثر است،با شُعار “مرگ بر خامنه ای” و “مرگ بر دیکتاتور” که در اعتراضهای روزهای اخیر نسبت به قطع برق سر داده شد، جواب روشنی گرفته. گریبان آقای خامنه ای و “نظام” او در چنگ جامعه است و خبر بد برای هر دوی آنها اینکه، توده مُعترض نه فقط مسوول و مُقصر خرابی اوضاع را بی ابهام و دقیق شناسایی کرده، بلکه راه حل اصلاح امور را نیز در آستین دارد؛ یک آگاهی رادیکال که در قالب شُعارهای یاد شده بازتاب یافته است.

حذف تدریجی زیرساختهای زندگی مُدرن و این جهانی، محصول اجتناب ناپذیر نظم ارتجاعی حاکم است. پوسیدگی و فرسودگی نظری و عملی آن همان آفتی است که فقط به جان آب و برق مردُم نیفتاده. آقای خامنه ای و شُرکا مایلند که در همین مُرداب با “گام بعدی” عمیق تر فرو بروند و طلیعه آن نیز با اختلال در برق رسانی کشور آشکار شده است. جامعه اما خود را هم سرنوشت با آنها یا “رعیت” شان نمی داند و با مُشت گره کرده در برابر راندن خود به این سمت ایستاده است. مردُم راه خود را از بیراهه رژیم استبدادی مذهبی ولایت فقیه جُدا کرده اند. “نظام” باید به تنهایی در انحطاط خویش غرق شود.