پدیده‌ای ​که برای ایران و فرزندانش مهلک و ریشه‌سوز است

موج مهاجرت‌های ریشه‌سوز! مشکل اصلی در این رابطه عدم نگرانی متولیان و تصمیم‌گیران و سیاستگذاران از تشدید مهاجرت‌هاست. گاهی نه تنها چنین نگرانی مشاهد نمی‌شود که به صورت غیرمستقیم تشویق هم می‌کنند که هرکس اوضاع کنونی را نمی‌پسندد می‌تواند بار و بنه‌اش را بردارد و برود!

جعفر گلابی در روزنامه اعتماد نوشت: راستش مجموع شرایط منطق ماندن را برای بسیاری که می‌خواهند زندگی کنند سخت کرده است، آن‌ها نمی‌خواهند برای زندگی بجنگند و دستان کسانی که پابند ایرانند مرتبا خالی‌تر می‌شود.

چون بگوییم برای ایران بمان پاسخ می‌شنویم مگر ایران برای همه ایرانیان است؟ وقتی بگوییم بمان تا ایران را بسازیم می‌گویند مگر می‌گذارند؟ نخبگان دلیل محکم برای رفتن اقامه می‌کنند که اگر بمانیم کسی تحویل‌مان نمی‌گیرد و با سال‌ها تحصیل مجبور به مسافرکشی می‌شویم و جوان آس‌وپاس هم که از هیولای فقر می‌ترسد همه زندگی خود و گاهی خانواده را می‌فروشد که برود و دنبال خوشبختی بگردد!

بیکاری بیداد می‌کند و از آن بدتر عدم امنیت شغلی حتی شاغلان را به فکر رفتن می‌اندازد. اگر بشود همه این دلایل را پاسخ داد حداقل در یکجا خجل و سرافکنده می‌شویم و جز پایان گفتگو راهی جلوی‌مان نمی‌ماند. اگر ایران برای درس و تحصیل و کار و زندگی خوب است چرا آقازاده‌ها که اتفاقا از هر کدام بهترینش را در اختیار دارند، نمی‌مانند؟ آن‌ها که پدرهای‌شان شعار‌های تند ضد امریکایی داده و می‌دهند و دایما دلار می‌فرستند که عزیرکرده‌شان در صفایی که می‌کند کم نیاورد چرا از بردن سرمایه‌های کشور پرهیز نمی‌کنند؟

جالب اینکه اغلب این نوع از مهاجران مقصدشان امریکاست! بله کار به جایی رسیده که سخنگوی طالبان به ما طعنه می‌زند که اگر در ایران هواپیمایی به رایگان افراد را به امریکا ببرد آیا صحنه‌هایی مثل ماجرای فرودگاه کابل به وجود نمی‌آید؟ او البته خبر ندارد که مشتاقان اصلی جلای وطن یعنی آقازادگانی که پدران متنفذ دارند شیک و مجلسی با سلام و صلوات تشریف می‌برند و نیاز ندارند که دنبال هواپیمایی بدوند تا نفس گرم و شیرین‌شان به شماره بیفتد.

شاید عده‌ای چنین تصور می‌کنند که با مهاجرت جوانان و خصوصا تحصیلکرده‌ها از مزاحم‌ها کم می‌شود و کشور آنقدر نیرو و امکانات دارد که آقایان امور خود را بچرخانند و نیازی به مدعیان و متوقعان و کرامت‌جویان و احترام‌طلبان و حقوق‌خواهان نباشد! اما این نگاه اگر در کوتاه‌مدت برای حکمرانی آسان مفید باشد برای ایران و فرزندانش مهلک و ریشه‌سوز است.

این غم را کجا ببریم که مغز‌ها و نخبگان ایرانی در حساس‌ترین مراکز تحقیقاتی در رده‌های بالای علمی دانش خود را تقدیم بیگانگان می‌کنند ولی مردم‌شان از هر جهت به دانش آن‌ها نیازمندند؟ سرمایه‌های مالی عظیم ایرانیان برای دیگران کارآفرین و سازنده شده است در حالی که ایران ما هم‌اکنون بیش از هر زمان دیگری می‌توانست بهشت سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی باشد. چه کسی مسوول این خسارت‌های عظیم و غیرقابل جبران است؟