پیشینیان هوشمند، موشکاف و نکته سنج ما دشمنان و متجاوزان به سرزمین و تمدن خود را «انیرانی» (ناایرانی) نامگذاری کردهاند. در شاهنامه فردوسی انیرانان، نیروهای ناپاک و اهریمنی هستند که آرامش و کیان ایرانزمین را تهدید میکنند. مصداق انیرانی و ناایرانی در زمانه ما، ولیفقیه و ایل و تبار جنایتپیشه و سرکوبگر و ایرانخوار آن یعنی آخوندها و پاسداران هستند. آنان نه به ایران اعتقاد دارند، نه به فرهنگ، تمدن، جغرافیا و ملت بزرگ آن. در پرچم خرچنگنشان آنها ایران جایی ندارد.
برای آنها ایران یک خوان یغماست و از آن استفاده میکنند تا سلطه نکبتبار خود را بر دیگر جغرافیاها و سرزمینها بگسترانند. ایران تا آنجا برای آنها خوب است که بتوانند معادن و ذخایر و ثروتهای ملیاش را بچاپند و در جیبهای گشاد و سیریناپذیر خود بریزند.
خونخوارترین آنها آخوند رئیسی است که در ادامه شوی موسوم به سفرهای استانی در تاریخ ۲۲مهر به شیراز رفت. طبعاً از آنجا که جرأت آفتابی شدن در میان مردم را ندارد، تلاش کرد با رفتن به تخت جمشید و حافظیه ادای ایراندوستی در بیاورد. حافظهٔ تاریخی ایرانیان بهخوبی بهیاد دارد که هملباس و همگن رئیسی، صادق خلخالی، با اشارهٔ خمینی درصدد بود تا بنای تخت جمشید را ویران کند. این توطئه تخریب به نتیجه نرسید. مقاومت مردمی مانع از انجام آن شد؛ اما پر واضح است تا آنجا که به آخوندها و پاسداران برمیگردد، اگر میتوانستند این بنا را بسا بدتر از اسکندر مقدونی به آتش میکشیدند.
آنها بناهای باستانی ایران از جمله تخت جمشید و پاسارگاد را نمادهایی میبینند که یادآور مجد و عظمت ایران و ایرانیهاست. هویت ملی و غرور آنها را در خود سمبلیزه میکند؛ از این رو با این نمادها سر ستیز دارند. در ایدئولوژی توتالیتر آنها هر چیز که نشانی از هویت ملی دارد، باید تخطئه و تخریب شود. اگر تاکنون تیغ آنها در این زمینه برش نداشته بهدلیل مقاومت مردمی بوده که همواره جریان داشته است. هر سال ـ در جریان بزرگداشت روز کوروش ـ نمونهیی از مخالفت حکومت با یادبودها و نمادهای ملی و مقاومت مردم در مقابل آن را شاهد هستیم.
بازخورد رئیسی در سفر به تخت جمشید، درونمایه آخوندی و نیت ضدایرانی او را به نمایش میگذارد. ببنید این انیرانی عمامهدار در نگاه به اورنگ جمشید، این نماد غرور ایرانیان چه میگوید:
«یک پیام بنای تخت جمشید خطاب به ستمگران این است که ببینند سرنوشت کسانی که به مردم ظلم میکنند، چیست». !
خامنهای نیز در بازدید ۲۱آذر۶۷ خود از تخت جمشید نظر مشابهی دارد:
«در بازدید از تخت جمشید، دو نکته در کنار هم دیدم:
هنر و استعداد بشر؛ که بدون ابزار پیشرفته و فقط با همت آثاری ساخت که اعجابانگیز است.
سلطه ظالمانه؛ که از آن هنر، تخت قدرت ساخته و بر کبریای ظالمانه خود افزوده»…
این بازخوردهای ضدایران و تاریخ آن در حالی است که آنها به تقدیس سازهٔ فرعونی گور خمینی مینشینند و از کیسه مردم، سال به سال به زرق و برق آن میافزایند. به اینجا که میرسد «سلطه ظالمانه از هنر، بارگاه قدرت نمیسازد و بر کبریای ظالمانه خود نمیافزاید «!
دیدار رئیسی از مزار حافظ منجمدتر و بیمایهتر از آن است که از آن سخنی بگوییم. همینقدر باید گفت که روح بزرگ لسانالغیب از این ملاقات ناگزیر مکدر است و مکدر خواهد ماند.
این بیتالغزل او هنوز از ستونها و رواق حافظیه بهگوش میرسد و گذر زمان نتوانسته است، آن را از پژواک بیندازد:
«صحبت حکام، ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید