جامعهی جهانی ازدواج کودکان را نوعی خشونت و تجاوز تلقی میکند. بسیاری از سازمانهای جهانی معتقدند که ازدواج کودکان ممکن است به خشونتهای زودهنگام جسمی و جنسی، بهرهکشی، قاچاق انسان و… منجر شود یا همین دلایل از عوامل وقوع آن باشند.
سالها پیش که شاید هنوز یک دهه هم از آن نگذشته، نجواهایی نسبت به موضوع ازدواج کودکان در ایران سر گرفت. از آن تاریخ تا امروز تعداد زیادی پایاننامه و پژوهش و کتاب نگاشته شده و مسئولان ردهبالای کشوری و رسانهها متوجه میزان اهمیت این موضوع و حقوق کودکان شدهاند؛ اگرچه مبحث ازدواج زودهنگام تنها یک موضوع از دهها موضوع در حوزهی حقوق کودکان است، اما به تنهایی جوانب بسیاری از زندگی کودکان را در بر میگیرد.
کتاب «گره» تلاش دارد بدون توجه به وضعیت سایر کشورها در خصوص ازدواجهای زودهنگام و با در نظر گرفتن شرایط حاکم بر ایران تغییرات آماری و حقوقی در این عرصه را به تصویر بکشد. با وجود آنکه در سالهای اخیر بیش از گذشته نسبت به این آسیب دوران کودکی صحبت میشود، اما همچنان نقاط کوری باقیست که وظیفهی گشودن پنجرهی آنها به همت آیندگان بستگی دارد. در مراجعهای به نگارنده، او فردی از روستاهای آذربایجان شرقی است که تجربهی شخصی خود را روایت کرده. او که با نزدیکان و خانوادهی خود دربارهی علل اشتیاق افراد روستایش به ازدواج زودهنگام دخترانشان به گفتوگو نشسته بود، در پاسخ به دلایل آنان ناتوان مانده بود. زنان روستا اکثراً زود ازدواج کرده و در سن سیوپنج سالگی دارای نوه بودند. دختربچههای تازهمتأهلشده طبق روال سابق همچنان هر روز صبح به مدرسه میرفتند و مادرانشان به دلیل ناتوانی، کوچکی جثه و کمسنوسال بودن دخترانشان صبح تا ظهر امورات منزل آنها را رتقوفتق میکردند و مادران نیز هنگام بازگشت دختران از مدرسه به خانهی خود بازمیگشتند. ترس از نیافتن بخت مناسب خانوادهها را به ازدواج دختران مشتاقتر نشان میداد. فرد راوی اینطور ادامه میدهد که بارها علت در مخاطرهبودن کودکانشان را برای خانوادهها توضیح میدادم، اما هر بار خانوادهها زنان نسلهای گذشته را مثال میزدند. مادران نسلهای قبل که به همین شیوه ازدواج کردهاند، فرزنددار شدهاند، زنده ماندهاند و از زندگی خود راضیاند. چگونه میتوان جامعهای با این نگاه را متقاعد کرد؟ نقش پژوهشگران در تغییر روند جامعه به سمت اصلاح چیست؟ چگونه میتوان دستآورد سالها مطالعهی پژوهشی و اثرات مخرب ازدواج زودهنگام بر اکثر کودکان را به والدین آنها آموخت؟ والدینی که از فقر فرهنگی و اقتصادی و هراس از آیندهی فرزندانشان اعتماد را در تجربههای مشابه خود یافتهاند. والدین ترجیح میدهند کودکانشان به جای تحصیل و آیندهی شغلی نامطمئن، به جای برچسبخوردن و هرگز ازدواجنکردن، به جای داشتن روحیهای سالم و کودکیکردن پا در همان مسیری بگذراند که پیشینیانشان طرحریزی کردهاند.
به نظر میرسد در عصر کنونی نیز پرسشهایی همچنان به قوت خود باقیست و ازدواج کودکان را باید به عنوان مطرحترین گره در مسائل مربوط به حقوق کودکان در نظر گرفت. تا زمانی که این مسألهی مغفولمانده حل نشود، صحبت از حقوق کودک در کشور ما دشوار است. نگارنده تلاش کرده پرسشهای تاریخی مطرحشده را در شرایط معاصر کنونی کشور مجدداً مطرح کند و با ارائهی مستندات، آمارها و مصاحبههای منتشرشدهی مسئولان در سالهای اخیر پلی میان گذشته و حال ایجاد کند. از نگاه نگارنده موضوع ازدواج کودکان به صورت ناگهانی وارد فرهنگ ایران نشده و به صورت ناگهانی و بدون هیچگونه تلاش در زمینهی اصلاح فرهنگی نیز کمرنگ نخواهد شد؛ چراکه حتی از دید سفرنامهنویسان نیز پنهان نمانده. نویسندگان معاصر برای نسلهای آینده حکم سفرنامهنویسان را دارند؛ آیندگان میخوانند و دربارهی گذشته به قضاوت مینشینند. زمان اکنون امانتیست در دست برای آیندگان. اگر تصویری واقعبینانه از اکنون ارائه نشود، آیندگان چگونه میتوانند قضاوتی منصفانه در خصوص این امانت داشته باشند؟