جنازهی مشتی حسن چند ماه پیش پای بساط تریاک و مشروب در خانهای واقع در شمال شهر کشف میشود و در مراسم خاکپساری اش غزال حاج بابا متوجه میشود که مشتی چهار زن عقدی و چندین زن صیغهای داشته که از هر کدام لااقل یک بچه یادگار گذاشته. زن و بچه های مشتی به قدری که گلیمشون رااز آب بکشند از مال و اموال مشتی دراین سالها برده و خورده بودند وتنها کسی از این نمد نه کلاهی نصیبش شده بود نه گلیمی داشت که از آب بیرون بکشه غزال حاج بابا بود، به قول خودش وقت دنیا آمدنش نافش و با بختک نحسی بریده بودند.دختر جوانی که با ده سکه به عقد مشتی درآمده بود و حالا جز همان مهریه و سهم الارثی که اندازهی انگشت های دست و پای خودش و نازنین زهرا شریک دارد هیچ چیزی از دار دنیا ندارد.
اکتبر 18
مشتی حسن چهار زن عقدی و چند تا هم صیغهای داشت!
خبرآنلاین نوشت: در روستای ما رسم بوده و هست که دختر به ۱۳ نرسیده بایستی اولین شکمش و زاییده باشه و من نزدیک به ۱۵ سالگی بودم و .. همین شد که تامشتی پا پیش گذاشت و مرا از حاج بابام خواستگاری کرد همه اهل محل گفتن چی میخوای بهتر از این، ماشین سنگین که داره،تهرونی نیست که هست،معلومه انقدری داره که میخواد کل ده و ولیمه کنه استخاره نداره دختر دست به دستش بده و از این روستای نکبت گرفته که نه از آسمونش رحمت میاد و نه از زمینش برکت برو.به خیال خام خانمی کردن توی خونهی مشتی تن دادم به عقد مردی که سنش کم از بابام نداشت. هنوز برف اول زمستون تهرون ندیده بودم که باردار شدم،مشتی دو شب اول هفته خونه بود و پنج شب و روز هفته میگفت جاده است و مشغول سرکشی به شوفرها. مشتی کامل مردی بود که من خیال میکردم مرد خونهی من هست و پدر توراهی ام تا اینکه …