مطابق با جداول منتشره از سوی مرکز آمار ایران، مجموع ازدواج ثبت شده دختران ۱۰ تا ۱۴ ساله در بهار، تابستان، پاییز و زمستان سال ۹۹ نشان از آن داشت که ازدواج دختران در این گروه سنی نسبت به همین بازه زمانی در سال ۹۸، ۱۰.۵ درصد افزایش داشته و ۷۲۵ رویداد طلاق برای دختران ۱۰ تا ۱۴ سال نیز در سال ۹۹ به ثبت رسیده است.
به گزارش سایت جامعه 24، این در حالیست که در بسیاری از نقاط کشور دختران زیر سن قانونی برای ازدواج تنها بر اساس سنن قومی و خانوادگی عقد شرعی شده و حتی فرزندآوریهای زودرسشان نیز ثبت نمیشود. برخی از آنان چندسالی بعد از آغاز زندگی مشترک به دفاتر رسمی ازدواج و طلاق مراجعه کرده و ازدواجشان ثبت میشود. در حقیقت این کودکان نه ازدواجهایشان در این دوران ثبت رسمی میشود نه فرزندآوریشان و نه طلاقشان؛ بنابراین به جرات میتوان گفت که باید این آمارها را چند برابر میزان اعلامی دانست.
از سوی دیگر دختربچهها اولین قربانیان این تجاوزهای رسمی هستند که نام ازدواج گرفتهاند، کودکانی که مشخص نیست بر چه پایه و اساسی رضایت آنها محرز میشود درحالیکه رضایت و اراده کودکان در قوانین ایران و جهان مخدوش است.
متاسفانه برخی افراد ناآگاه رضایت زنان نسلهای گذشته از ازدواجهای زودهنگام را علت اصرار خود بر ادامه پدیده کودک همسری میدانند غافل از آنکه اول دختران نسل گذشته نه فرصتی برای کشف ابعاد مختلف زندگی و تواناییهای خود به عنوان یک زن داشتند و نه ابزاری برای این موضوع به علاوه بسیاری از این زنان در زمان مصاحبه یا درد و دل نه تنها از ازدواج زودهنگام خود راضی نیستند که از وحشت روز ازدواج و شب زفاف در کودکیشان میگویند. زنانی که خاطراتی تلخ از زندگی مشترک دارند، اما همان فرهنگی که آنها را در کودکی به بستر زناشویی کشانده است اجازه بیان درد و گفتن از مشکلات را نداشتند و حتی متارکه برای آنان قبیح شمرده میشد.این درحالی است که امروز و همزمان با تغییر سبک زندگی حتی در پدیده کودکهمسری هم تغییراتی ایجاد شده و کودکان همسر در موارد بسیاری طلاق گرفته و کودکبیوهگی را تجربه میکنند.
فقر اقتصادی و الگوهای ناکارآمد سنتی دو روی سکه کودک همسری
دکتر احمد بخارایی، جامعهشناس و عضو انجمن جامعهشناسی ایران درباره افزایش ازدواج کودکان دختر ۱۰ تا ۱۴ ساله در کشور میگوید: «این مساله دو بعد مادی و غیر مادی دارد، بعد مادی آن فقر است که خانوادهها ترجیح میدهند با همسرگزینی برای بچهها به نوعی از شرایط سخت خلاص شوند. بعد غیرمادی به مساله الگوهای رفتاری میپردازد که در هر قوم و قبیله و عشیرهای وجود دارد. اما باید این موضوع را در فضای جهانی قرن ۲۱ و انتظارات و نیاز انسان در این قرن بررسی کرد.»
«ممکن است برخی بگویند با توجه به تنوع اقوام و فرهنگها در جامعه ۸۰ میلیون نفری ایران عدد ۱۳۴۶ تولد از مادران زیر ۱۵ سال چندان زیاد نیست، این حرف از یک زاویه درست است، اما موضوع اصلی این است که چرا حتی یک مورد باید در جهان امروز وجود داشته باشد و آمار در این زمینه مهم نیست.»
«همانطور که گفتم اقتصاد و فرهنگ دو عامل مهم در موضوع کودک همسری و زاد و ولدهای ناشی از آن است. از بعد اقتصادی این موضوع را همه میدانند که اقشار آسیبپذیر کمدرآمد، فاقد درآمد یا تک سرپرست و … آنچنانکه باید مورد حمایتهای اجتماعی و اقتصادی قرار نگرفته و به نوعی رها شده هستند؛ لذا کودک همسری در این خانوادهها رخ میدهد؛ بنابراین عامل اقتصادی همچنان عرض اندام کرده و حتی میتوان گفت در دهه اخیر تقویت هم شده است. در ماجرای کرونا هم مشاهده کردیم که در کشورهایی مانند انگلیس افراد را در خانه قرنطینه کردند و ۸۰ درصد مخارج آنان را پرداخت کردند و در نهایت کرونا در این کشورها تا حدود زیادی مهار شد، اما در ایران افراد با مرگ دست و پنجه نرم میکنند به این دلیل که چارهای ندارند به جز اینکه به محل کار بروند و در جمعها حاضر شوند.»
«از زاویه فرهنگی نیاز به اصلاح الگوهایی رفتاری و تحول فرهنگی است که انجام آن نیازمند متولی، روش، مسیر و برنامه ریزی است. تحول فرهنگی بدون برنامه ریزی و یک شبه رخ نمیدهد. متولی اصلی این موضوع مدیریت کلان در حوزه رسانه در قالب فیلم، گفتگو و … سایر انواع پیامهای رسانهای است. همچنین آموزش و نهادی مانند آموزش و پرورش هم در این عرصه مهم هستند؛ لذا از این جهت ما دچار نقصانی شدید هستیم.»
«نگاهی به نمایندگان مجلس که با حداقل آرا به این نهاد وارد شدهاند نشان میدهد که چرا ما در برنامهریزی فرهنگی دچار مشکل هستیم؛ به بیان دیگر در کشور ما شایستهسالاری و نخبهگرایی نیست که نخبهها در مجلس گردهم آیند و بتوانند در این زمینه کاری کنند؛ بنابراین وقتی از مدیریت کلان در حوزه تحول فرهنگی میگوییم منظور نظام سیاسی است که اگر درک درستی از تحول فرهنگی نداشته باشد میتواند با نوع نگاهش الگوهای رفتاری نیازمند اصلاح را تقویت هم بکند. متاسفانه ما در بسیاری موارد شاهد بودیم که الگوهای رفتاری ناکارآمد توسط عناصری که در جامعهپذیرکردن افراد دخیل هستند، تقویت شده است.»
«جامعهپذیر را به معنای عام در نظر بگیرید یعنی گاهی جامعهپذیر شدن در نگاهی کلانتر به معنای جهانی شدن است. جامعهپذیری به این معنا نیست که که یک طایفه و عشیره بگوید اگر الگوهای رفتاری رایج در میان طایفه را اعضایم پذیرفتند یعنی جامعهپذیر شدهاند. امروزه به همان نسبت که دنیا بزرگ شده و مرزها درنوردیده شده جامعه هم بزرگ شده است. وقتی در یک فضای بسته سیاسی افراد در فضای بسته فرهنگی هم قرار میگیرند طبیعی است که ازدواج کودکان یا فرزندآوری کودکان افزایش یابد و به نظرم خیلی اتفاق دور از انتظار نیست هرچند که تلخ باشد. یعنی حتی اگر سال آینده اعلام کنند که در سال ۱۴۰۰ کودک همسری ۱۰ درصد دیگر هم رشد داشته است کاملا طبیعی است، بهویژه با توجه به دولت جدیدی که شکل گرفته است.»
«متاسفانه در جامعهای که عناصر ناکارآمد فرهنگی در راس و عناصر کارآمد فرهنگی در حاشیه قرار میگیرند این نوع اتفاقات رخ میدهد و در عرصههای مختلف بازتولید این ماجرا را شاهد هستیم. همانطور که گفتم هیچ پدیدهای یک شبه ایجاد و یک شبه پایان نمییابد. پدیده کودکهمسری ریشههای تاریخی دارد و الگوهای رفتاری که در یک قوم و قبیله میتواند وجود داشته باشد به عنوان شرط لازم و اوضاع نابه سامان اقتصادی و نبود حس امنیت نسبت به آینده هم به عنوان شرط کافی برای ایجاد این پدیده مطرح است.»
«ارتباط دو عامل اقتصاد و فرهنگ با نظام سیاسی کاملا مشهود است، بر اساس تئوریهای فرهنگ و تحولات فرهنگی، مدیریت سیاسی جامعه نقشی بیبدیل در تحولات فرهنگی ایفا میکند. مثلا در جامعه ما وزارت ارشادی که نقد سینما و سایر گزارههای فرهنگی را در دست دارد میتواند در حوزه تحول فرهنگی ایفای نقش کند. صدا و سیما به عنوان رسانه به اصطلاح ملی میتواند در این حوزه به شدت موثر باشد به ویژه آنکه این نهادها برای خود نقشی بیبدیل و بیرقیب در جامعه تعریف کردهاند، اما از یک سو خود ناتوان از ایفای وظایفشان در این حوزه هستند از سوی دیگر به رقبا هم اجازه حضور در صحنه را نمیدهند. این موضوع ویژه جامعه ماست و رفتاری شبیه جهل مرکب است به این معنی که فردی نمیداند و نمیداند هم که نمیداند و نمیخواهد بداند که نمیداند. این مساله بسیار فاجعه است.»
«ممکن است در جوامع دیگری هم کودک همسری باشد، اما متولیان آن در تلاشند که این موضوع را کاهش دهند و اصلاح کنند. اما در جامعه ما روش، منش و جهان معنوی برخی مدیران در جهتی حرکت میکند که این مساله تشدید شود. مشکل جامعه ما تنها کودک همسری نیست بلکه مجموعه آسیبهای اجتماعی مانند دانههای تسبیح توسط ریسمانی به هم متصل شدهاند. این دانهها ظاهرا با یکدیگر متفاوت هستند مثلا ازدواج سفید، طلاق عاطفی، تاخیر در ازدواج، اعتیاد، تنفروشی، مهاجرت و … همگی ظاهرا متفاوت هستند، اما در اصل یک ریسمانی آنها را به یکدیگر متصل میکند که سرنخ ریسمان در نظام سیاسی است. یعنی آنجا که مدیران کلان باید برنامهریزی کنندو. نظام سیاسی عمود خیمه است و در همه جهان نقشی استثنایی در مدیریت جامعه و فرهنگ دارد و ایران هم مستثنی نیست لذا باز هم تاکید میکنم که سرنخ این مسائل در نظام سیاسی است.»
«دهههاست که پدیدههایی مانند کودک همسری در جامعه ما تکرار میشود که نشان میدهد ماهیت نظام سیاسی ما دچار نقدهای جوهری و ریشهای است. دولتها میآیند و میروند با رویکردهای سیاسی متفاوت، اما عملا شاهدیم که آمار آسیبهای اجتماعی همچنان سیر صعودی دارد این موضوع نشاندهنده آن است که نظام سیاسی یک ایراد اساسی دارد که نمیخواهد آن را بپذیرد. وقتی ایدئولوژی با قدرت پیوند میخورد چشمها بسته و گوشها ناشنوا میشوند.»