با دستان خالی اما باوری عمیق؛ جمال حسینی در مبارزه برای حقوق بشر در ایران جانش را از دست داد
در سومین سالگرد مرگ پرابهام سیدجمال حسینی، سردبیر فقید خبرگزاری هرانا، حمیدرضا یزدان پناه، حقوقدان ساکن ایالات متحده که در زمینه حقوق بشر دغدغه مند است یادداشتی در سایت گلوبال وُیسز منتشر ساخته است که در آن به زعم خود ضمن گرامیداشت یاد و خاطره این مدافع پاکباز حقوق بشر به بررسی فرازهایی از زندگی و فوت آقای حسینی می پردازد. ترجمه فارسی این یادداشت را در ادامه بخوانید.
با دستان خالی اما باوری عمیق؛ جمال حسینی در مبارزه برای حقوق بشر در ایران جانش را از دست داد
فعالیت علیه رژیم های سرکوبگر اغلب با خطراتی همراه است که زندگی شخص را تغییر می دهد. زندان، شکنجه، سانسور و تبعید در انتظار تو است. خانواده و کشوری را که وطن می نامیدی، ترک می کنی و فقط با غربت و تنهایی زندگی پناهندگی سیاسی روبرو می شوی.
تصمیم دفاع [از حقوق بشر] برای سید جمال حسینی فعال حقوق بشر ایرانی اما احتمالا به قیمت جانش تمام شد.
جمال، سردبیر خبرگزاری هرانا و از بنیانگذاران مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بیشتر وقت خود را پشت میز کارش در آپارتمانی کوچک در ترکیه به سر کرد. تلاش های خستگی ناپذیر وی از یک سو او را در میان ایرانیان داخل و خارج از ایران، مورد احترام قرار داد و از سوی دیگر، این فعال حقوق بشر را تبدیل به هدفی برای مقامات ایران ساخت.
غروب چهارم آگوست ۲۰۱۴، جمال دیگر میز کارش را ترک نکرد. بدن بی جانش روز بعد توسط پلیس کشف شد.
تا به امروز، دلیل مرگ او در هاله ای از ابهام قرار گرفته است. علی رغم کالبدشکافی و تحقیقات گسترده، هیچ دلیل رسمی برای مرگ جمال توسط مقامات ترکیه اعلام نشد.
سومین سالگرد مرگ وی، به ما از خطرات و جان نثاری های فعالان سیاسی در منطقه یادآوری می کند. آن فعالینی که بر باور خود پایبند بوده و چاره ای جز به دوش کشیدن فعالیت ها و مبارزاتشان ندارند.
داستان جمال یکی از این داستان های بیشمار است. داستان او مثالی است از تنهایی تبعید، داستان فعالانی که از محو شدن در تاریکی و ساکت ماندن در مقابل ناعدالتی، امتناع می ورزند. زندگی او به عنوان یک پناهنده در بلاتکلیفی به پیش رفت. با مرگ وی، ناعدالتی رقم خورد. مرگی که شبیه به مرگ های خاموشی بود که توسط دولت های سرکوبگر برای مخالفانشان رقم زده می شود.
ریشه های مقاومت در ایران
اشتیاق جمال برای تغییر سیاسی از سنین جوانی آغاز شد. دایی وی یکی از هزاران فعال سیاسی بود که در قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ اعدام شد. این موضوع، اولین برخورد او با واقعیت تلخ بی عدالتی در ایران بود.
به عنوان عضوی از اولین نسل ایرانیان که از اینترنت به عنوان ابزاری برای تغییر استفاده می کردند، جمال مطالب زیادی با انتقاد شدید از سیستم در وبلاگش نوشت. او شب ها جزوات مخالفان را در سطح شهر زنجان پخش می کرد و عضوی از جنبش دانشجویان معترض بود که منجر به بازداشت کوتاه مدت وی شد. در سال ۲۰۰۵، اداره اطلاعات از طریق وبلاگ اش او را شناسایی کرد و منزل مسکونی آنها مورد یورش قرار گرفت، اما جمال در خانه نبود. در حالی که از بازداشت تصادفا در امان مانده بود در سن ۲۴ سالگی به این نتیجه رسید که زندگی اش در ایران به پایان رسیده و کشورش را به مقصد ترکیه ترک کرد.
در سال ۲۰۰۶، جمال به اتفاق کیوان رفیعی، مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران شامل خبرگزاری هرانا را تاسیس کردند. جمال به عنوان پُل مهمی بین فعالان زیرزمینی در ایران و جمعیتی گسترده تر از فعالین حقوق بشری در سراسر جهان، عمل می کرد.
جمال، نقشی بارزی در عملکرد مجموعه فعالان حقوق بشر داشت. وظایف او از کارهای مدیریتی و تکنیکی تا گزارش و ترجمه را در بر می گرفت. جمال همواره بر دفاع مسای از حقوق کلیه ایرانیان فارغ از سابقه و باور آنها، پافشاری می کرد.
رفیعی در این باره می گوید: “ویژگی شاخص جمال، «حقوق بشر برای همه» است که در تمامی کارهایش برای اقشار، ادیان و گروههای اقلیت در ایران نمود داشت.”
در زمان انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ در ایران، هرانا از جمله سازمان های اصلی بود که اخبار حقوق بشری را بدست جامعه بین المللی می رساند و بازداشت فعالان سیاسی را با ذکر جزئیات مستند می کرد. در سال ۲۰۱۰، رژیم ایران در پاسخ به این فعالیت ها حمله ای گسترده و سیستماتیک علیه مجموعه فعالان حقوق بشر و اعضایش انجام داد. نیروهای دولتی، فعالان این مجموعه را در ایران بازداشت کرد، اقدامی که باعث شد در نهایت مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، شبکه و زیرساخت هایش را به خارج از ایران منتقل کند.
تبعید و مرگ در ترکیه
جمال به دنبال دستیابی به قدرت نبود. در جستجوی پول و مورد تمجید قرار گرفتن نیز نبود. جمال همواره با دیدگاه «دستان خالی اما باور عمیق» در کنار فعالان در داخل و خارج ایران، به مبارزه برای حقوق بشر ادامه داد.
جمال هدف چندین تهدید مستقیم توسط دولت ایران قرار گرفته بود. در سال ۲۰۰۷ تلفن های ناشناس به وی آغاز شد. در سال ۲۰۱۰ این موضوع تا آنجا پیش رفت که میت (وزارت اطلاعات) ترکیه به او هشدار داد.
رفیعی یادآور می شود که جمال علی رغم تهدیداتی که با آن مواجه بود، تصمیمی عقیدتی برای ادامه مسیر گرفته بود: “جمال به لحظات سخت زندگی اش به عنوان نتیجه ای طبیعی از راهی که به عنوان فعال برگزیده، نگاه می کرد. از این رو هیچ وقت نمی خواست بعد از مرگش، جسد او به ایران منتقل شود، همینطور می خواست دیگران نیز عواقب فعالیت هایشان را بپذیرند و نسبت به آن صادق باشند.”
امروز سه سال پس از درگذشت او، علت مرگش بدون توضیح مانده است. یک گزارش ۱۵ صفحه ای توسط مقامات ترکیه ای مدعی شد که [تحقیقات در مورد] علت مرگ به نتیجه ای نرسید. چراکه تاخیری در انجام کالبدشکافی صورت گرفته است. این گزارش درحالی بود که قطرات خون بر روی بدن و در آپارتمانش مشهود بوده است. دوستان و اعضای خانواده حسینی بر این موضوع تاکید داشتند که هیچ شواهدی مبنی بر مرگ طبیعی وجود نداشت.
رژیم ایران ید طولایی در هدف قراردادن مخالفان سیاسی در خارج از کشور و به خصوص در ترکیه دارد. این موضوع شامل سلسله ای از قتل های غیررسمی در دهه ۹۰ میلادی و گزارش هایی از دست داشتن سفارت ایران در جاسوسی و آدم ربایی در داخل ایران بوده است. حجت زمانی یک زندانی سیاسی بود که جمال در موردش نوشته بود، مخالفی که به ترکیه گریخت و توسط مقامات ترکیه ای به ایران بازگردانده شد تا در سال ۲۰۰۳ توسط رژیم ایران اعدام شود.
رفیعی علاقه مندانه از عصرهایی با جمال یاد می کند که در پشت کیبورد کامپیوتر تا پاسی از شب در سکوت به کار مشغول بودند. “روزی نیست که بدون یاد کردن از جمال و فعالیت هایش بگذرد.”
همچنان که هرانا به دنبال ادامه فعالیت هایش است، رفیعی تاکید می کند که جمال الهامبخش و ایده آلی است “در پس هر یک از گزارشاتی که منتشر می کنیم و سختی هایی که تحمل می کنیم.”
در دوره ای که سیاست توسط افراد برای قدرت و کنترل، تحت سلطه قرار می گیرد، جمال نمونه ای از تعهد و فداکاری است. او نشان داد که در هرگوشه ای از جهان، فردی حتی در انزوا، می تواند از ابزارهای اطرافش برای به چالش کشیدن مشروعیت یک رژیم سرکوبگر و تلاش برای تغییر استفاده کند.
میراث جمال نه تنها به دلیل نمادی از صداقت و فداکاری مهم است، بلکه نشان دهنده تداوم مبارزه برای حقوق بشر در ایران است و یادآوری می کند حضور افرادی را که در خط مقدم مبارزه برای آنچه که باور دارند ایستاده اند و هزینه می دهند.
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...
مرتبط
منوچهر شفایی
منوچهر شفایی بنیانگزار و عضو دائمی هیئت رئیسه کانون دفاع از حقوق بشر در ایران که در سال 2000 در شهر برمن آلمان ثبت شده است www.bashariyat.org
موسس و مدیر مسئول ماهنامه و سایت آزادگی از شال 2000
بنیانگزار شبکه مدافعین حقوق بشر در ایران از سال 2002
ورزشکار و شمشیربازی علاوه بر قهرمانی کشور از سالهای 1346 تا 1353 و مقام سومی آسیا 1973 مقام اولی تیمی و سومی انفرادی المپیک آسیائی 1974 و مقام سومی 1991 بازی های آسیایی
متولد تهران بزرگ شده خرمشهر و خوزستان لیسانس جامعه شناسی از دانشگاه تهران
اینک مقیم و شهروند آلمان
• «من اعتقاد دارم به مجرد اینکه انسان بدنیا می آید حق حیات دارد، بدیهی است که این حقوق ذاتی و اولیه هر انسان است؛ چون می بیند و می شنوند، حق دیدن و شنیدن واقعیت ها را دارد؛ صحبت می کند پس حق نظر دادن و گفتگو دارد؛ فکر می کند، پس حق اندیشیدن و انتخاب رای دارد؛ چون راه می رود حق حرکت دارد، رشد می کند، حق تجلی دارد؛ حق فریاد، گریه و اعتراض دارد و ... اما متاسفانه صاحبان قدرت برای حفظ منافع خود این حقوق را از انسان ها گرفته و با قوانینی که مطابق میل خودشان است آن ها را محدود می کنند.»