اساسا نظامهای سیاسی باید بدانند در عصر دولتهای ملی زندگی میکنند و منافع ملت را باید درنظر بگیرند. عمل کردن در خارج از این چارچوب نتیجهای جز شکست ندارد. اساسا مواجهه مداوم با بحران در خارج از مرزها باعث تحلیل رفتن قوا در داخل میشود. نتیجه این است که جای پای دولت در داخل سست میشود و دولتی که نتواند در داخل تکیهگاه محکم مردمی داشته باشد، توان مقابله با بحران را نخواهد داشت.
مساله اصلی این است تا زمانی که رویکرد صحیحی وجود نداشته باشد کار به جایی نمیرسد. مثلا آقایان از عمق استراتژیک میگویند؛ شما حوزه تمدنی ایران را رها کردهاید و رفتید در خاورمیانه عربی که یک باتلاق واقعا بیانتهاست و هر کس آنجا قدم گذاشته غرق شده است. آنجا همیشه درگیری بوده و صرفا انرژی صرف شده بدون اینکه محصول و دستاوردی به دست آمده باشد.
تنها کشوری که توانسته بود تا حدی گلیم خود را از آب بیرون بکشد، ترکیه بود که آن هم با سیاستهای آقای اردوغان همه را بر باد داد. بگذارید واضحتر بگویم، هر کس سرش را انداخته پایین و کارش را انجام داده موفق بوده یا دستکم موفقتر بوده است. شما به الگوهایی مثل هند و چین نگاه کنید. کار ندارم که در داخل چین چه میگذرد اما این کشور به مدت بیست سال سرش را پایین انداخت، تقابلی با خارج نداشت، از درون خود را ساخت و اکنون یک قدرت واقعی است.
سیاست تقابلی کنونی باعث شده برخی منافع و حتی نفوذ واقعی ما از بین برود. مثلا در قفقاز یا آسیای مرکزی. یا ما مجبور شدهایم به کشورهایی نظیر چین و روسیه پناه ببریم که همه میدانند اینها در اقوال و رفتار خود استوار نیستند. این وضعیت باعث شده ما دوست واقعی در جهان نداشته باشیم.
وی در باره ادعای آزاد سازی پول های بلوكه شده در دولت رئیسی هم گفت: کدام آزادسازی پولها؟ اینکه یک گوشهای را باز میکنند تا ملت از گرسنگی تلف نشود، به حساب دستاورد میگذارند؟ خیلی جالب است واقعا. جامعه امروز ما در چه وضعیتی به سر میبرد و مردم در چه شرایطی هستند؟ اگر آنچه امروز ما میبینیم را دستاورد و موفقیت حساب میکنند که مبارکشان باشد.