منصور امان
شلیک در بغداد، اصابت در “عقبه استراتژیک”
در تلاش برای تحت تاثیر قرار دادن طرفهای خارجی خود، حاکمان ج.ا توپ خالی در می کنند. رشته حمله هایی که در چند روز اخیر واحد تروریسم برون مرزی آنها موسوم به “سپاه قُدس” و مُزدوران بومی شان مُرتکب شده اند، فاقد هرگونه ارزش نظامی است و بیش از جایگاه یک مُزاحمت حاشیه ای توجُهات را برنمی انگیزد. با این حال پیام سیاسی حامل آن به خوبی می تواند در رویکرد غرب تاثیرگذار باشد و آنهم در جهت عکس انتظارات آقای خامنه ای و همدستان نظامی و امنیتی اش!
خُمپاره هایی که به هدف اصابت نمی کند، موشکهایی که در بیابان فرود می آید و کمینهایی که لو می رود، این کارنامه کمپین نظامی چهار روزه رژیم ج.ا در گرماگرم مُذاکرات هسته ای است که به بهانه سالمرگ قصاب سوریه، پاسدار قاسم سُلیمانی، به راه انداخته بود. لازم به گُفتن نیست که برخلاف خود این نمایش بیهوده، هزینه مالی که صرف آن شده، چشمگیر بوده است.
تنها بخشی از این کمپین که توانست توجُه برانگیز باشد. تهدید به قتل آقای ترامپ و پُمپئو از سوی یک قاتل سابقه دار با شُهرت جهانی بود. آقای ابراهیم رئیسی که به پیشینه ای همچون قتل عام هزاران زندانی سیاسی تکیه زده و به این دلیل با دادخواستهایی بین المللی روبروست، به این دو پایور پیشین آمریکایی وعده “قصاص” و “انتقام” داد. بی گُمان تهدید مزبور همچنین از آن رو که از سوی یک مقام ارشد رسمی ابراز شده، نمی تواند نادیده گرفته شود.
اگرچه یک هدف جانبی رژیم ولایت فقیه از حمله های کور یاد شده بهبود موقعیت مُتزلزل خود در “عقبه استراتژیک” بود، اما حرکت اصلی آن چشم انداز دورتری را هدف گرفته که هم اینک در وین با این یا آن نتیجه در حال شکل گیری است. شرارتهای تروریستی و استخدام مُزدور محلی در سطح منطقه همان کاربُردی را دارد که تلاش برای دستیابی به جنگ افزار هسته ای! “نظام” از هر دوی این محورها به مثابه اهرمهای باجگیری و نرم کردن سیاست غرب در کوتاه و میان مدت و کسب تضمین امنیتی به گونه استراتژیک استفاده می کند.
سرکردگان ج.ا که اغلب تصمیمهای شان را کوته نظرانه و بدون توجه به پیامدهای آن می گیرند، در اینجا نیز دُچار اشتباه سختی در مُحاسبه خود شده اند. تحرُکات تروریستی و آشوبگرانه اخیر آنها فقط می تواند نزد طرفهای مُذاکره شان در وین ضرورت رویارویی و چاره جویی موثر برای برچیدن این بساط در سطح منطقه را یکبار بیشتر یادآور شده و آن را تقویت کند. با هر خُمپاره و موشک پرانده شده، جدا کردن بُحران اتُمی از بُحران منطقه ای نامُمکن تر شده و سیاست حامل آن ناکارآمد تر ارزیابی می شود.
این واقعیت را که تروریسم و مُداخله گری خارجی نه یک زائده فرعی بلکه بخش جُدایی ناپذیر سیاست حاکم ج .ا است، هیچکس بهتر از مسوولان پیشین دستگاه سیاست خارجی آن توضیح نداده اند؛ آقای ظریف شرمگینانه به وُجود دو بال “دیپلُماسی و میدان” اعتراف کرده و آقای صالحی با صراحت بیشتر از تسلُط سپاه پاسداران بر وزارتخانه اش پرده برداشته است.
اما این واقعیت بیش از آمریکا و اُروپا، مردُم ایران را به خود مشغول می دارد. آنها که تحت بُحرانهای دائمی و بی انتهای استبداد مذهبی گُذشته شان تخریب و امروزشان سیاه شده، به خوبی می بینند که آینده فقط می تواند از آنچه که اکنون هست، بدتر شود. فریادهای اعتراضی که از سراسر کشور شنیده می شود، محصول نگاه آگاهانه به این چشم انداز و تن زدن از آن است.